۱۰ دی ۱۳۸۶

سهم رسانه های قزوین از وبلاگ نویسی

بر آن شدم تا یک مقایسه آماری از موج تازه وبلاگ نویسی بین فعالین عرصه رسانه های قزوین که از حدود یکسال پیش آغاز شده است و هنوز هم ادامه دارد انجام بدهم. بدین منظور جدول زیر را تهیه کرده ام که در آن به تفکیک سهم هر رسانه از ارتباط با دنیای مجازی از طریق وبلاگ آمده است.

ردیف
نام رسانه
وبلاگ نویس ها
سهم
1
هفته نامه تابان
12
2
هفته نامه حدیث قزوین
10
3
هفته نامه نامه قزوین
5
4
ماهنامه صدای صنعت
3
5
 خبرگزاری ایسنا
2
6
روزنامه ولایت
1
7
هفته نامه مینودر
1
8
شبکه‌اطلاع‌رسانی استان‌قزوین
1
9
خبرگزاری ایرنا
-
0
10
خبرگزاری فارس
-
0
11
هفته نامه آوای تات قزوین
-
0
12
هفته نامه نبرد
-
0
13
هفته نامه تاک
-
0
14
هفته نامه سلوک
-
0
15
هفته نامه مادران و دختران
-
0

لازم است بگویم که در این لیست چه وبلاگ نویسانی که دائم در رسانه مشغولند و چه آنانکه ارتباط تقریبا مستمر با رسانه خودشان دارند در نظر گرفته شده اند. همچنین اگر وبلاگ نویسی در چند رسانه فعال بوده است در همه آن رسانه ها آمده است تا سهم آن رسانه از بین نرود.

همینطور در مورد وبلاگهای گروهی مثل حادثه آنلاین چون هدف من جمع آوری تعداد وبلاگ نویسهای فعال در رسانه ها بود نه تعداد وبلاگها به تعدادی اعضایی که در آن وبلاگ می نویسند اضافه کردم. اگر می‌خواستم اینکار را نکنم ممکن بود همه نیروهای یک رسانه در یک وبلاگ بنویسند یا یکنفر چند وبلاگ داشته باشد آنوقت آنها را باید به ترتیب یک وبلاگ یا چند وبلاگ به حساب می‌آوردم و عدالت رعایت نمی‌شد.

در ضمن این لیست اصلاح شده نیز هست. یعنی اولا وبلاگ نویسانی که رسما وبلاگهای خود را تعطیل کرده اند (هر چند معتقدم دیر یا زود دوباره به عرصه وبلاگ نویسی باز خواهند گشت) وجود ندارند. دوما وبلاگ نویسانی که قبلا در یک رسانه کار می‌کردند اما الان فعالیتی در آنجا ندارند در لیست وجود ندارند. به اصطلاح این آمار بروزترین و آخرین آمار ضریب نفوذ فعالین رسانه در وبلاگها است.

همانطور که می‌بیند هفته نامه تابان بیشترین میزان این سهم را به خود اختصاص داده است و از نظر ضریب نفوذ در مقام اول قرار دارد. از سوی دیگر ولایت قزوین با آنکه بیشترین سابقه را در میان رسانه‌های قزوین دارد با یک وبلاگ (که آن هم عملا غیر فعال است) در رده های آخر قرار دارد و ظاهرا میانه ای با رسانه جدید (وبلاگ) ندارد. این نشان می‌دهد که ولایت همچنان به صرف ارتباط رسانه‌ای سنتی خود اعتقاد بیشتری دارد و علاقه ای به حضور از طریق رسانه مجازی ندارد. خبرگزاری ایسنای قزوین نیز که یک زمانی در صدر این موضوع قرار داشت به شدت نزول کرده است و هم اکنون فقط 2 وبلاگ نویس در درون خود دارد.

اعتقاد شخصی من این است که کمرنگ بودن یا عدم حضور یک رسانه در عرصه وبلاگ نویسی یک ضعف عمده برای آن رسانه به حساب می‌آید. وبلاگ تاثیر بسیاری زیادی بر توسعه و رشد ارتباطات خود افراد فعال در عرصه رسانه می‌گذارد. علاوه بر این رسانه هایی که نیروهای آنها از این طریق با مخاطبن در ارتباطند موفق ترند. این موضوعی است که به خوبی رسانه های بزرگ دنیا فهیمده اند. هم اکنون بسیاری از خبرنگاران بی بی سی و نیویورک تایمز وبلاگ دارند و در آن با جامعه و مخاطبان خود در ارتباطند.

در رسانه های قزوین با آنکه حضور هفته نامه تابان (چه از نظر تعداد وبلاگهایش و چه از نظر فعالیتش) در این عرصه بدون تعارف بسیار تحسین بر انگیز است، فعالیت بقیه وبلاگها چندان چنگی به دل نمی‌زند و بسیاری از آنها جزو وبلاگهای مرده به حساب می‌آیند. به طور کلی می‌توان گفت وضعیت کنونی ارتباط رسانه های قزوین از طریق وبلاگ تاسف بر انگیز است و هرچه سریعتر باید فکری به حال آن شود.

یک راهکار عملی برای حل این مسئله و موفقیت در آن آموزش های خود رسانه به نیروهایش برای حضور در رسانه مجازی و یا حتی مجبور کردن آنها به داشتن وبلاگ است. البته تا هنگامی که خود مدیران یک رسانه میانه ای با وبلاگ ندارند یا آن را جدی نگرفته اند چنین انتظار بیهوده است و ابتدا یک نفر باید خود آنها را به اهمیت موضوع واقف کند. این کاری است که می‌تواند شکل گیری آن طریق خانه مطبوعات هم باشد و ارتقاء کیفی رسانه های قزوین از طریق تشویق مدیران و نیروهای آنها به روی آوردن به عرصه مجازی در دستور کار خانه قرار بگیرد.

فراموش نکنیم که فواید برقراری ارتباطات نوین برای نیروهای یک رسانه دقیقا به خود رسانه بازمی‌گردد و باز با اینکه معتقدم اگرچه در آینده نه چندان دور تمام فعالین رسانه ها به وبلاگ نویسی روی خواهند آورد اما با غفلت و جدی نگرفتن این موضوع بخش عمده ای از زمان که می‌تواند موجب ارتقاء کیفیت رسانه ها شود از دست خواهد رفت.

۰۶ دی ۱۳۸۶

دايناسورها دو جور بودن. يه عده شون علف می‌خوردن، يه عده ديگه علف می‌کشيدن. درست گفتم؟

۰۳ دی ۱۳۸۶

توبه یک برنامه نویس

برنامه PHProxy از آن برنامه های خیلی معروف است که فکر می‌کنم هرکس که با اینترنت سر و کار داشته شاید حتی بدون اینکه بداند حداقل یکبار از این برنامه برای عبور از فیلتر استفاده کرده است.

این برنامه تقریبا از آن زمان که بحث فیلترینگ مطرح شد بوجود آمد و بر روی بسیاری از سایتهای اینترنت نصب شد و نام "سایت فیلترشکن" عموما به سایتی گفته می‌شد که این برنامه را درخود داشت. خوبی این برنامه این بود که کار با آن بسیار ساده بود و فردی که می‌خواست از فیلتر عبور کند با مراجعه به یک آدرس با یک فرم مواجه می‌گشت که آدرس سایت فیلتر شده را در آن وارد می‌کرد و سپس به سایت فیلتر شده دست می‌یافت.

برنامه PHProxy توسط یک شخص عرب و مسلمان که در امارات متحده عربی زندگی می‌کند به نام عبدا... عارف و بصورت متن باز (open source) و رایگان نوشته شده بود. یکبار هم که source آن را بررسی می‌کردم متوجه شدم که اتفاقا برنامه بصورت خیلی حرفه ای و با صرف وقت فراوانی نوشته شده است و تغییر در آن به آسانی امکان پذیر نیست.

چندی پیش که به سایت سازنده این برنامه مراجعه کردم با پیغامی موجه شدم که سازنده آن(عبدا... عارف) از ساخت این برنامه پشیمان شده است و توبه کرده است که دیگر چنین کاری نکند!
متنی که او در سایت خودش گذاشته است به شرح ذیل است:

{اللهم أنت ربي لا إله إلا أنت خلقتني وأنا عبدك وأنا على عهدك ووعدك ما استطعت أعوذ بك من شر ما صنعت أبوء لك بنعمتك علي وأبوء لك بذنبي فاغفر لي فإنه لا يغفر الذنوب إلا أنت}

او همچنین در ادامه توضیح داده است که این تصمیمش کاملا شخصی بوده است و هیچ کسی او را مجبور به اینکار نکرده است. او درباره علت این تصمیمش گفته است: فیلترینگ جزء قوانین هر کشور است و نشان دادن راه به افراد در زیر پاگذاشتن قانون آن کشور کار درستی نیست. وی همچنین دومین دلیلش را که ظاهرا مهمترین دلیلش در این تصمیم گیری بوده است اینگونه بیان کرده است:

اکثر استفاده کنندگان از فیلتر شکن از آن برای ورود به سایتهای سکس استفاده می‌کنند. شما ممکن است سعی کنید خود را فریب دهید که فیلتر شکن برای آزادی اطلاعات است و تعدادی کاربر خوب برای استفاده از آن هم وجود دارد. اما تعداد این کاربران نسبت به گروه اول خیلی کمتر است و با این به اصطلاح روشنفکری مقیاس فراوانی از عمل زشت پشت یک عمل خوب پنهان می‌شوند.

او در ادامه گفته است: البته هر کس تعاریف خودش را از خوبی و بدی دارد که تعیین می‌کند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. فاکتورهای زیادی نیز در سنجش خوبی و بدی موثرند که مهمترین آنها شامل مذهب، فرهنگ جامعه و محیط اطراف هر شخص است.
وی در پایان گفته است: شما ممکن است با نظر من مخالف یاشید اما من فکر می‌کنم آنچه صحیح است و خودم به آن اعتقاد دارم را باید انجام دهم.
او همچنین تمام نسخه ها و راهنماهای استفاده از این برنامه را از سایت خود حذف کرده است و متذکر شده است که دیگر هیچگونه فعالیتی روی نسخه های جدید این نرم افزار نخواهد داشت.

تصمیم این برنامه نویس برای من که شغل خودم در این حوزه است بسیار جالب بود. این تصمیم او از این نظر که به اعتقادات و مذهب خودش اینگونه پایبند است بسیار تحسین برانگیز و با ارزش است. درست است که استفاده از یک محصول به عهده خود مصرف کننده است. مثلا کسی که حتی یک چاقو می‌سازد اگر از چاقوی او در استفاده از قتل استفاده شود گناهکار نیست اما وقتی خود آدم می‌داند بیشترین استفاده از محصولش در کار خطا است نباید خود را فریب دهد و آلوده شدن جامعه را بر عهده مصرف کنندگانش بگذارد در حالیکه خودش می‌توانست جلوی آن را بگیرد. همه افراد آنقدر اهل فضل نیستند که بتوانند خودشان، خودشان را کنترل کنند.

ارزش مهمتر دیگر این توبه از این نظر است که خیلی سخت است که انسان بتواند بیکباره بر خلاف میل اطرافیان و جو موجود حرکت کند و هرچه ساخته است را از بین ببرد و حذف کند. البته به نظر من حرکت های این شکلی در هر شغل و حرفه دیگری هم می‌تواند وجود داشته باشد. مثلا حتی یک مهندس ساختمان که تا کنون ساختمانهای بی کیفیتی می‌ساخته است یا نظارت ها را با احتساب پارتی یا پول تایید می‌کرده است می‌تواند به یکباره توبه کند و برای ترس از آخرت خودش هم که شده بدنبال جبران گذشته و تصمیم برای اصلاح آینده‌اش باشد. قبول دارم که خیلی سخت است اما با کمی جرات و همت امکان پذیر است. در این مورد ما نباید و نمی‌توانیم کوتاهی ها یا قصورهای خود را تقصیر جامعه بیندازیم. مثلا بگوییم ای بابا چون جامعه یا دولت اینگونه است و آنها کوتاهی می‌کنند ما هم بکنیم. این یک تصمیم شخصی برای سعادت خودمان است. چشم که به هم بزنیم عمرمان تمام شده است و تنها خودمان مانده ایم و اعمالمان.

۳۰ آذر ۱۳۸۶

نبوغ ما در فوروارد پیامک های کوتاه تکراری

فکر می‌کنم اگر خالق پیامک زیر می‌دانست در این دو روز آنقدر از پیامکش استفاده می‌شود اسمش را در کتاب رکوردها ثبت می‌کرد:
عمرتون 100 شب یلدا، دلتون قد یه دریا، توی این شبهای سرما، یادتون همیشه با ما

راستش را بخواهید آنقدر این پیامک را در این دو سه روز دریافت کرده ام که دیگر حالم ازش به هم می‌خورد! البته بیشتر از خودش از ارسال کننده اش بهم می‌خورد که ذره ای نبوغ در این «آدم» وجود ندارد تا بیاید و اگر می‌خواهد پیغام همگانی هم بفرستد آن پیام ساخته خودش باشد و راحت ترین راه را انتخاب نکند. حساب کنید اگر هرکس از نبوغ خودش استفاده می‌کرد و پیامک ساخته خودش را می‌فرستاد تا حالا با چقدر پیام تازه و بدیع زیبا روبرو بودیم. فوروارد پیامک های کوتاه تکراری تقریبا در همه مناسبتها اتفاق می‌افتد. اگر یادتان باشد یکبار هنگام عید هم به این موضوع اشاره کردم که این نوع پیغامها از صدها فحش بدتر است. چرا که معلوم است فرستند پیام اصلا ارزشی برای گیرنده اش قایل نیست که راحت ترین راه را انتخاب می‌کند و همان موقع گفتم که بهتر است پیغامی درخور مخاطب و فقط برای او بسازید و بفرستید.

حالا پیشنهاد می‌کنم اگر حوصله اینکار را ندارید(که سعی کنید داشته باشید!) حداقل آن پیغامی که دست جمعی فرستاده می‌شود ساخته و پرداخته خودتان باشد و سپس آن را برای صدها شماره در گوشی همراه خود بفرستید. اینطوری حداقل مطمئن می‌شوید که طرف با یک پیغام تازه روبروست که تا حالا نشنیده است و توانسته اید هرچند خیلی کم در غم یا شادی آن مناسبت دل خود را با او همراه کرده باشید.

۲۸ آذر ۱۳۸۶

تصویری از خودم که مربوط به سفر سال پیشم به مکه است.

۲۶ آذر ۱۳۸۶

جلسه و کارگاه آموزشی نقد و بررسی عکس خبری با حضور محمد خیرخواه - چهارشنبه این هفته ساعت 11 تا 13 - سالن کنفرانس دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
ورود برای همگان آزاد است.

۲۴ آذر ۱۳۸۶

کارت عروسی بهنام محمودی - روزنامه نگار
برای بزرگمایی بر روی تصویر کلیک کنید.

۱۸ آذر ۱۳۸۶

حدود 2 هفته ای هست که بخاطر کار و زندگی چیزی ننوشته ام. یکجورایی زندگی ام غیر عادی شده بود! البته برای وبلاگ به همان میزان قبلی وقت می‌گذاشتم. لینکدونی که سرجایش بود و وقتی که برای نوشتن مطلب می‌خواستم اختصاص دهم با آقای گروسی به دنبال کارهای برگزاری نخستین جشنواره وبلاگ نویسان استان قزوین بودیم. فعلا که تا اینجا کار به خوبی پیشرفته است. البته سر این کار، جریانات مختلفی اتفاق افتاد که یکبار همه آنها را توضیح خواهم داد.

راستی در این مدت حدود 30 سوال هم دریافت کردم که البته تعداد زیادی از آنها تکراری است و در اولین زمان آنها را بهمراه پاسخشان خواهم گذاشت.

۲۷ آبان ۱۳۸۶

در آستانه سه سالگی وبلاگ نویسی ام از اولین وبلاگم تا حالا می‌خواهم این مطلب را به شما اختصاص دهم. هر سوالی راجع به هر چیزی که دوست دارید از وبلاگم، خودم و... می‌توانید بپرسید تا اینجا جواب بدهم. سوال‌هایی که اگر مثلا همدیگر را در یک میهمانی یا یک کافه می‌دیدیم از من می‌پرسیدید. فقط فرقش این است شاید آنجا رودررو رویتان نمی‌شده بپرسید ولی اینجا آزادانه بدون اینکه حتی خودتان را معرفی کنید می‌توانید بپرسید.

برای اینکه سوالتان را هم راحتر بپرسید به اینجا بروید و آن را ارسال کنید. هر چندتا که سوال داشتید مسئله ای نیست. هیچ محدودیتی در نوع سوالها و تعدادشان وجود ندارد.

۲۶ آبان ۱۳۸۶

فرهنگ استفاده از جریان آزادانه اطلاعات

چندی است که چند وبلاگ بدون هویت با نویسندگان نامشخص بوجود آمده اند که به انتشار مطالب و اخبار در حوزه قزوین می‌پردازند. البته این موضوع چیز تازه ای نیست و تقریبا از زمانی که رسانه ای به نام اینترنت بوجود آمد پدیده رسانه های بدون هویت نیز در سراسر آن شکل گرفته است. در واقع این یکی از خاصیت های اینترنت در سراسر جهان است که افراد بدون کسب مجوز از نهاد یا سازمان خاصی و بدون گذر از فیلتر جایی می‌توانند به انتشار مطالب بپردازند.

هرچه هم که زمان می‌گذرد بدلیل نفوذ اینترنت در جامعه و دسترسی راحت به آن گسترش رسانه های بدون هویت با استفاده از بستر اینترنت بیشتر گسترش می‌یابد. کاملا مشهود است چیزی که موجب گسترش چنین رسانه هایی می‌شود عقیده و علاقه صاحبان آنها به گفتن حرفها و نظرات خود از یکطرف و ترس آنها از دولتها و ترس از محروم شدن از حقوق اجتماعیشان از سوی دیگر موجب می‌شود که بدون هویت و شناسایی خود به انتشار مطالب و حرفهای خود بپردازند.

راه حلی که دولتهای کشورهای مختلف برای مقابله با این موضوع در نظر گرفته اند فیلتر کردن وبلاگها و وب سایتهای مذکور است. چنین راه حلی هرچند موقتا می‌تواند آن وبلاگ یا وب سایت را از دید تعدادی از افراد پنهان دارد اما دوباره سایت یا وبلاگ مذکور می‌تواند با تغییر آدرس همچنان به روند خود ادامه دهد.

در واقع جریان آزاد اطلاع رسانی در اینترنت بخاطر هویتی که خود اینترنت بر مبنای آن بنا شده است مشابه یک نهر آب می‌ماند که در مسیر خود اگر به مانعی برخورد کند باز هم راه خود را از کنار آن می‌یابد و پیش می‌رود. چنین روشی فواید خود را دارد و درباره آن هم زیاد صحبت شده است. مهمترین فایده آن محدودیتی است که برخی دولتها ممکن است در قبال انتشار آزاد «مطالب درست» برای سایر رسانه های ایجاد کنند و اینترنت از این نظر آسیب پذیر نیست. اما اگر بخواهیم عادلانه تر به این موضوع نگاه کنیم ضررهایی هم شامل رسانه آزاد اینترنت می‌شود. یکی از مهمترین این ضررها است ضرری است که ممکن درست بر خلاف فایده اول اتفاق بیفتد. یعنی چون بر خروجی مطالب تولیدی نظر بالاتری اعمال نمی‌شود و بدون نظارت منتشر می‌شود ممکن است مطالب منتشر شده از نظر صحت و درستی واقعا دچار مشکل باشند و مقداری گمراهی ایجاد کنند.

تنها راه حل پیش رو برای جلوگیری از این اتفاق ایجاد فرهنگ صحیح استفاده از جریان آزاد اطلاع رسانی است. یعنی هرچیزی که در اینترنت و بخصوص وبلاگها و وب سایتهای بدون هویت است لزوما درست نیست و «خود استفاده کننده» موظف است اگر می‌خواهد از آن استفاده کند یا نقل کند درباره آن تحقیق کند و خیلی زود به درستی آن مطلب مهر تایید نزند. برای شکل گیری این موضوع وظیفه دولتها است که به جای سرمایه گذاری بر روی سیستم های فیلترینگ و ایجاد محدودیت ها، بیشتر بر روی فرهنگ استفاده صحیح از جریان آزادانه اطلاعات افراد سرمایه گذاری کنند و با آموزشهای صحیح بنای پایه گذاری این فرهنگ را مثل سایر فرهنگ ها در تک تک افراد جامعه نهادینه سازند.

۲۴ آبان ۱۳۸۶

آرزو کردم برگردد
برگشت
دسته کليدش را برداشت و رفت.

۲۳ آبان ۱۳۸۶

قزوین، شهری که موسیقی ندارد

خودتان حساب کنید ببینید چقدر این شهر از نظر موسیقی محجور مانده است که وقتی یک کنسرت قزوین در تهران و آن هم در شرایطی که معدود شهروندان قزوین می‌توانند در آن شرکت کنند برگزار می‌شود تیتر اول خیلی از روزنامه ها می‌شود و همه جا از این اتفاق هنری صحبت می‌شود.

البته من مخالف این کار نیستم و بسیار کار تحسین برانگیزی هم هست اما وقتی قزوین در این باره چیزی برای عرضه به خود شهروندانش در درجه اول ندارد چطور باید برگزاری یک کنسرت در تهران در اولویت قرار بگیرد. موسیقی قزوین تقریبا از 4 – 5 سال پیش زمانی که کنسرت آرین در قزوین برگزار شد و پس از بوجود آمدن جنجال های آن تقریبا مُرد و شهروندان قزوین به هیزم تر آنها سوختند و مدتهاست که از برخورداری موسیقی چه بومی و چه غیر بومی محروم مانده اند.

البته این بدین معنا نیست که هنر موسیقی در قزوین رشد نکرده است و ما هنرمند در این زمینه نداریم بلکه اصل حرف ارائه این هنر به مردم است. همانطور که هنر تئاتر حداقل از لحاظ ارائه بومی‌آن بسیار رشد کرده است و دائم شاهد برگزاری نمایش ها در همین سالنهای محدود هستیم اما هنر موسیقی از این نظر عقب مانده است.

یادم می‌آید وقتی مسئول انجمن موسیقی قزوین حدود 1 سال پیش خبر از برگزاری کنسرت های متعدد موسیقی در شهر داد آنقدر خوشحال شدم که خبرش را ۲ روز در قزوین نت گذاشتم خبر اول بماند. خواستم به این شکل از او تعهد بگیرم که به قول و حرفش عمل کند اما دریغ که چنین نشد و اگر هم شد تبلیغات آن به اندازه ای نبود که افراد زیادی از آن باخبر شوند و استفاده کنند.

اگر می‌گوییم قزوین از لحاظ فضای سبز، مراکز فرهنگی و ... کمبود دارد موضوعی است که از مدتها پیش مطرح بوده است و هیچ وقت دوران اوج نداشته است که بخواهیم به آن تاسف بخوریم. اما موسیقی قزوین از این نظر توقعات فراوانی ایجاد کرده است و چیزی نیست که بخواهیم از آن بگذریم چرا که در حدود سالهای 75 این موضوع در قزوین بسیار رونق داشته است و خیلی ها صفهای طولانی کنسرتهای موسیقی در قزوین را شاهد بوده اند.

واقعیت این است که جوانان قزوین تشنه موسیقی شده اند و دائم تفریحات خود را با نوار سی دی و چیزهای کم ارزش دیگر پر می‌کنند. یک مثال روشن برای این موضوع رقم فروش بلیط های کنسرت موسیقی اخیر با یک خواننده نه چندان معروف - که آن هم متاسفانه بنابر آخرین خبر در آخرین لحظات لغو شد - است. نمی‌خواهم از برگزاری کنسرت به شکل غیر قانونی حمایت کنم اما موسیقی قزوین چه از نظر برگزاری کنسرت های موسیقی بومی و چه دعوت از خوانندگان و نوازندگان غیر بومی نیاز به حمایت و تزریق انرژی فراوان به آن دارد و تا دوباره لقب افسرده ترین شهر ایران به قزوین نخورده است باید فکری برای این موضوع شود.

۲۱ آبان ۱۳۸۶

برنامه تلویزیونی من با موضوع وبلاگ امروز (دوشنبه) بعد از اخبار ساعت 20 از شبکه قزوین

۲۰ آبان ۱۳۸۶

هشدار برای دارندگان گوشی نوکیا

اگر گوشی موبایل شما یا نزدیکان شما نوکیا است این متن را بخوانید در غیر اینصورت می‌توانید از خواندن این مطلب صرف نظر کنید.

هر چند خود من مقداری دیر متوجه این اطلاعیه شدم اما شرکت نوکیا از مدتی پیش به دارندگان گوشی های خود هشدار داده شده است كه بدلیل یک اشکال در سیستم باتری گوشی هایش ممکن است باتری موبایل تعدادی از خریدارانش با خطر انفجار روبرو باشد! خطر انفجار به حدی است كه یك فرد بانكوكی انگشتان خودش را بابت آن از دست داده است و حدود ۴۶ میلیون باتری فروخته شده نیز در معرض این خطر قرار دارند.

بنابراین اگر گوشی شما یا نزدیکان شما نوکیا است به اینجا بروید و شماره باتری گوشی را (26 حرف) به آن بدهید و در صورتیکه باتری موبایل از نوع مذکور باشد در صفحه بعد به یک فرم هدایت می‌شوید که در آن باید تلفن و آدرس خود را (به انگلیسی) بدهید و پس از مدتی یک باتری رایگان برای شما ارسال می‌شود.

ضمنا اینکار را چند نفر از دوستان بنده انجام داده اند و باتری جدید به دستشان رسیده است و هنوز این روند از سوی شرکت نوکیا ادامه دارد.

۱۹ آبان ۱۳۸۶

ضرر؛ بيشترین نتیجه لطف اجباری

داشتم نقدم را بر حمید مافی تکمیل می‌کردم. تیترش را از قبل انتخاب کرده بودم: «دنیای سیاه سیاه حمید مافی». که متوجه شدم در این پاییز لعنتی که به جای برگ دائم قلم می‌ریزد به جای نقد باردیگر باید مرثیه ای بر وبلاگ و قلمی‌دیگر خواند. اینبار می‌خواستم تک تک کسانی را که این قلم را وادار به توقف کرده بودند نام ببرم. کسانی با آن افکار احمقانه که معتقدند برای خودش این کار را کرده اند! اما دیدم بیشتر از آنها خودش مقصر است که تن به آنهمه اعتقادات آنها داده است.

صراحتا می‌گویم اکثر حرفهایی که حمید مافی در وبلاگش در مورد توقفش نوشته است دروغ است. او نویسنده ای تواناست که به این زودیها از نوشتن کم نمی‌آورد به شرطی که بگذارند بنویسد؛ آنقدر غیر مستقیم بر او نتازند و به جای اینکه از روی ترس یا هرچیز دیگر به فکر او باشند بیشتر به فکر خودشان باشند. این مشکلی است که خود من هم بارها و بارها از آن ابتدا با آن روبرو بودم تا اینکه چند بار مستقیم در خود وبلاگم نوشتم که به من غیرمستقیم دستور(نه پیشنهاد) ندهید چه بنویسم چه ننویسم. این وبلاگ شخصی من است. نمی‌دانم این عادت مسخره تا کی می‌خواهد ادامه پیدا کند که برای وبلاگ دیگران تعیین تکلیف قائل شویم انگار که اصلا وبلاگ خودمان است! جالب است که به خاطر عقاید و افکار خودمان فکر هم می‌کنیم که حتی در حق خودش و دیگران لطف هم کرده ایم و خودشان نمی‌دانند!! انگار که خود شخص از اوضاع خودش آگاه نیست و نمی‌تواند فکر کند! مطمئن باشید هرکس خودش از هرکس دیگر بیشتر بر اوضاع خودش و اطرافش آگاه است و نیاز به لطف اجباری، تصمیم گیری و اصرار من و شما در موردش ندارد. اینکار مثل همان برخوردی است که با روزنامه ها انجام می‌شود و قاضی مرتضوی های وبلاگها علی‌رغم دم از روشنفکری و آزادی بیان، همان طرز تفکر برخورد با اندیشه ها را بدون اینکه متوجه باشند به نوعی دیگر پیاده می‌کنند. اجازه بدهید فضای نوشتن باز باشد، محو صدا نکنیم و کسی در کار کسی دخالت نکند تا اینچنین مثل امروز آثار سوئش به چشم من و شما نشیند.

حمید مافی رفت در زمانیکه به انتخابات نزدیک می‌شویم و همه ما به نوشتن او، تحلیل های او و اطلاع رسانی اش نیاز داشتیم. فقط می‌توانم بگویم تنها امیدم به آن تیترش است که نوشته «تا سلامی دوباره» و منتظر سلام دوباره او خیلی زود هستم.

۱۷ آبان ۱۳۸۶

روزگار روزگار گلهای یاس است.
از منظر بو البته.

۱۶ آبان ۱۳۸۶

سایت میراث فرهنگی قزوین به فروش گذاشته شده است

قزوین بیشترین تعداد آثار باستانی را در کل کشور دارد و از سوی سازمان ملل به عنوان پایلوت گردشگری انتخاب شده است اما خیلی مسخره است که بگویم در حال حاضر سایت سازمان میراث فرهنگی آن به فروش گذاشته شده است.

قضیه از این قرار است که چند سال پیش سازمان میراث فرهنگی قزوین یک سایت نصف و نیمه برای معرفی میراث فرهنگی قزوین راه اندازی کرد و خیلی جاها به آن لینک دادند. حتی یادم هست که در صفحه اول سایت گویا هم به آن لینک داده شد و خلاصه کلی معروف شد اما پس از چندی به دلیل اهمالی که در تمدید آدرس آن صورت گرفت یک نفر دیگر آمد و آدرس آن را گرفت و حالا هم به فروش گذاشته است!

خجالت آورتر از این موضوع دیده بودید؟ یعنی یک نفر که از خارج ایران و حتی همین قزوین بخواهد در مورد آثار باستانی قزوین اطلاعات کسب کند که بهترین و آسانترین راهش هم همین اینترنت است نمی‌تواند اطلاعات خوبی بدست بیاورد و به همین سایتی که گفتم برخورد می‌کند.

سایتی که یکی از مهمترین عوامل رونق صنعت گردشگری قزوین است و نه تنها حتما باید از مدتها قبل وجود می‌داشت بلکه حتی باید چند زبانه هم باشد و از نظر اطلاعات(متن، تصویر و فیلم) نیز بسیار کامل باشد. جالبتر از این موضوع هم این است که با این اوضاع، میراث فرهنگی قزوین مدتی پیش دوباره اقدام به راه اندازی یک سایت خبری نموده است که محتوای آن کاملا بی ربط از قزوین است! البته آنطور که شنیده ام محتوای آن الان بصورت آزمایشی است اما اینکه این آزمایشی بودن 10 ماه است بطول انجامیده است و دراین مدت هم سایت در دسترس بازدید همگانی بوده است چیزی جز آبروریزی برای قزوین نداشته است. البته اگر به حسابش برویم کل این ماجرا هم زیر سوال است. وقتی آنجا هنوز از داشتن یک سایت پایه ای برای معرفی میراث فرهنگی و گردشگری قزوین بی بهره است دیگر لزوم راه‌اندازی یک سایت خبری را نمی‌دانم!

خدا پدر محمد علی حضرتی را بیامرزد که آن موقع که مسئول سازمان ایرانگردی بود یک سایت برای معرفی آثار باستانی و صنعت گردشگری قزوین (که البته تمام آن از محتوای یک کتاب اقتباس شده است) راه اندازی کرد و هنوز نیز روی اینترنت است. چندی بعد هم یک شرکت خصوصی در تهران که احتمالا دلش به حال قزوین سوخته بوده است یک سایت دیگر برای معرفی میراث فرهنگی قزوین راه اندازی کرد. در حال حاضر همین 2 سایت ناقص برای معرفی آثار باستانی و گردشگری قزوین در اینترنت وجود دارد و متاسفانه از سازمان میراث فرهنگی قزوین که متولی اصلی این موضوع است هیچ حضوری در اینترنت وجود ندارد.

فکر می‌کنم ما در حال حاضر فقط می‌توانیم به گذشته این شهر یعنی آن میراثی که گذشتگان این شهر برایش ساخته اند و جاهای دیگر مثل سازمان ملل که برای این شهر ارزش قائلند افتخار کنیم و از خودمان هیج حرفی برای گفتن نداریم.

۱۴ آبان ۱۳۸۶

محمد خیرخواه، عکاس - ردیف پایین نفر سوم از سمت چپ
عکس از وحید سالمی

۱۳ آبان ۱۳۸۶

افزایش ظرفیت نقد پذیری

از من خورده می‌گیرند چرا دوستانت را نقد می‌کنی و از آنها خورده می‌گیری. این مسئله را حدود 7 ماه پیش توضیح دادم که چرا باید نقد رادیکال وجود داشته باشد و اصلا یکی از رویه های دور جدید وبلاگ نویسی ام همین بود. همچنین از شما می‌خواهم 10 بار این نوشته رحیم سرکار را بخوانید و 20 بار از روی آن بنویسید که خیلی از چیزهایی که می‌خواستم بگویم در آن گفته شده است.

خلاصه بگویم که ما باید ظرفیت پذیرش نقد را در خودمان ایجاد کنیم. حتی اگر نقدی که به ما می‌شود منصفانه نباشد باز هم آن را بپذیریم و فوقش این است که جوابش را می‌دهیم. اینکار باعث می‌شود که خیلی های دیگر که از روی نا آگاهی همین نقد غیر منصفانه را در قبال ما دارند روشن شوند و سوال و شبهه آنها هم برطرف شود.

بی تعارف بگویم که در وبلاگ من دوست و دشمن فرق نمی‌کند. از من انتظار نداشته باشید بخاطر دوستی که با بعضی هایتان دارم روی حساب رودرواسی و اینجور چیزها، چیزی در موردتان ننویسم. دوستی سرجای خودش است و وبلاگ سر جای خودش. این دو مسئله هریک روی همدیگر تاثیر نمی‌گذارند. مثلا اگر به عیسی صفری، حسین علیجانی، ایسنا و هر کس دیگر چه در مطالبم و چه در لینک هایم خورده می‌گیرم به این معنی نیست که با آنها دشمنم و با کسان دیگر مثل حمید مافی و حدیث قزوین دوستم که به آنها چیزی نمی‌گویم. (همینجا به حمید مافی علی رغم همه دوستی که با او دارم هم می‌گویم که منتظر یک نقد جانانه من در مورد خودش باشد.) مطمئن باشید کسان دیگر هم به این شکل است و اگر اشکالی درباره آنها ببینم می‌گویم. درواقع من به همه آنها علاقمندم که اینگونه در برابرشان حساسم وگرنه اصلا کار به کارشان نداشتم. با همه اینها اگر کسی واقعا نمی‌خواهد چیزی در موردش بنویسم به من بگوید که دیگر کاری به کارش نداشته باشم. خیلی هم صادقانه از همه کسانیکه خود مرا نقد منصفانه و غیر منصفانه می‌کنند تشکر می‌کنم.

به هر حال مهم این است ما تا جائیکه می‌توانیم باید نقد پذیری را در خودمان تمرین کنیم و آن را بالا و بالاتر ببریم. مسیر پیشرفت و تکامل ذهنی و عملی ما از نقد می‌گذرد. شاید لازم باشد در برابر نیروی درونیمان که در مقابل پذیرش نقد دیگران ایستادگی می‌کند به جدال بپردازیم. قبول دارم جدال سختی است اما نتیجه لذت بخشی خواهد داشت.

۱۲ آبان ۱۳۸۶

شمایی که با خونسردی فقط نگاه می‌کنید

انگار نه انگار که نشریه ای به محاق رفته است. مدعیان آزادی بیان و دمکراسی ساکت نشسته اند یا فقط خاطراتشان را از مینودر می‌نویسند! فکر نمی‌کنم علتش این باشد که به این چیزها عادت کرده باشیم. علتش این است که بی اهمیت شده ایم. زورمان می‌آید ماتحتمان را تکان بدهیم برویم با چهار نفر صحبت کنیم و برای آزادی اش تلاش بکنیم. حتی نمی‌گویم زحمت بکشیم و امضا هم جمع کنیم. لااقل گوشی تلفن را هم بر نمی‌داریم به چهار نفر از دولتی ها که می‌شناسیمشان و با آنها همین رابطه ظاهرانه را هم که داریم زنگ بزنیم و اعتراض کنیم. اصلا زنگ بزنیم که چه بشود؟ بله! ما در حرف خوب بلدیم شعار بدهیم. جامعه آزاد می‌خواهیم. دموکراسی می‌خواهیم. اما وقتی پای عمل می‌رسد حتی یک اعتراض کوچک هم نمی‌کنیم.

وقاحت از سر و روی ما بالا می‌رود و خودمان خبر نداریم. نمی‌خواهد به فکر اصلاح کسی باشیم. خودمان، خودمان را اصلاح کنیم کلی از مسائل حل می‌شود. جو خودمان خیلی کثیف تر از آن است که فکرش را می‌کنیم. همین مایی که نشسته ایم و خفه شدن دوست سابقمان را با خونسردی نگاه می‌کنیم.

پی نوشت: الان دیدم حمید مافی هم از این جریان نالیده است. از او ممنونم.

۱۱ آبان ۱۳۸۶

شورشی آرمان خواه

برای پاسداشت تلاش های سردبیر نازنین ایسنای قزوین، حسین طاهری قزوینی
حسن حسن زاده
« ... غم نان اگر بگذارد!!!» این عبارت شاملو، شاعر محبوب حسین این روزها بیش از همه در مورد خود او صدق می‌کند. خبر را شنیده اید. حسین طاهری قزوینی از ادامه همکاری با خبرگزاری ایسنا – دفتر قزوین استعفا داد. شاید خیلی ها با شنیدن این خبر و رجوع به سوابق سیاسی، اجتماعی و رسانه ای او شروع به گمانه زنی های متفاوت درباره چرایی خروجش نمایند و آسمان و ریسمان را به هم ببافند اما واقعیت این است که او بنا به هیچ دلیلی جز مسایل شخصی و تامین نیازها و رفع دغدغه هایش برای تشکیل زندگی و آینده ای بهتر با ما خداحافظی نکرد.

نگارنده از صمیمی‌ترین دوستان او محسوب می‌شود. از سال 76 با هم آشنا شدیم. اولین بار صدای او را پشت تلفن شنیدم. به عنوان خبرنگار صفحه پویش هفته نامه مینودر مشغول تهیه گزارشی درباره تعطیلی هفته نامه خانه، ارگان خانه روزنامه نگاران جوان بودم و با او نیز گفتگو کردم. این گونه بود که نخستین تجربه من در گزارش نویسی حرفه ای با حضور او توام بود. دوستی ما از آن روز آغاز شد و تا امروز ادامه دارد و هر روز نیز بر عمق آن افزوده می‌شود.

شاید بیشتر از هر کسی تجربه همکاری مشترک با او دارم. مینودر، تابان، حدیث، نامه، پیام شهر و این آخری در ایسنا. همیشه از بودن در کنار هم لذت می‌بردیم و او مشوق من و همه همکارانش برای آموختن بیشتر و بیشتر بود. حسین همان طور که همکاری کم نظیر، سردبیری جدی و پرکار و روزنامه نگاری خلاق با قلمی ‌شیواست در دوستی نیز رفیقی شفیق و مهربان است.

خیلی ها او را به رادیکالیسم متهم کرده و می‌کنند و برای اثبات مدعایشان از زمین و زمان شاهد مثال می‌آورند. به خصوص فیزیک صورت و نظایر آن اما حقیقت آن است که او جور دیگری بود. برای شناسایی طبع لطیف، خلق پاک و روح بلندش شما را به ترانه هایش ارجاع می‌دهم. در کار روزنامه نگاری هم شاهدی بهتر از آثارش نیست. حسین بدون شک انسانی آرمان خواه و بوده و هست اما در کار روزنامه نگاری تاکید او بر تخصص گرایی و حرفه ای عمل کردن باعث می‌شد تا جانب انصاف را رها نکند و واقع گرایانه عمل نماید. اگرچه دید تیزبین و نقاد او به مذاق خیلی ها خوش نمی‌آمد و این امر بر هیچ کس پوشیده نیست.

به عنوان یک دوست و همکار نمی‌توانم قدردان زحمات او در ایسنای قزوین نباشم. بدون شک حضور او در ایسنا دورانی پر از برکت، پویایی و نشاط را رقم زد. حاصل دوران کوتاه سردبیری او تربیت جمعی از خبرنگاران است که با ذهن های پرسشگر و جسارت توام با ادب خود در فضای رسانه ای استان نقش آفرینی می‌کنند. علاوه بر آن سطح کمی‌و به خصوص کیفی اخبار ایسنای قزوین رشد مطلوبی یافت و از این بابت نیز تلاش های او را ارج می‌نهم. اشتباه و خطا در کار نیز امری طبیعی است به ویژه کاری رسانه ای که ماهیت آن ضریب خطا را به شدت افزایش می‌دهد. اما چه باید کرد که سرنوشت حسین طاهری و هم نسلان او در این برهه از روزگار به گونه ای دیگر در حال رقم خوردن است. آن روی سکه زندگی اندک اندک چهره خود را نشان می‌دهد. چهره ای که نه تنها مانند روی اول زیبا نیست بلکه سخت تلخ و خشن است.

در مبارزه بین علایق، باورها و آرمان ها از یک سو و الزامات زندگی از سوی دیگر سخت است که بتوان جانب اولی را گرفت. به ویژه اگر دنیای دوست داشتنی تو از نظر اقتصادی هیچ گونه جذابیتی نداشته باشد. حسین عاشق روزنامه نگاری است. این را همگان قبول دارند اما او هم در این کشمکش در این مقطع تسلیم شد و ناچار از تن دادن به شرایطی شد که شاید در حالت طبیعی هرگز به آن نمی‌اندیشید.

بدون شک جبران جای خالی حسین و امثال او در عرصه رسانه ها کار سختی است. کاش همه چیز کمی ‌بهتر بود.

عنوان این مقاله از کتاب مازیار بهروز برداشت شده است.

۱۰ آبان ۱۳۸۶

حسین طاهری قزوینی که بود؟

امروز شنیدم حسین طاهری قزوینی، سردبیر خبرگزاری ایسنای قزوین از سمت خود استعفا داده است. این خبر بیشتر برای من شبیه یک شوک بود تا یک اتفاق ساده! هرچند از آن ابتدا که وی وارد ایسنا شده بود دائم زمزمه های استعفایش به دلایل مختلف به گوش می‌رسید اما همیشه آرزو می‌کردم که این اتفاق نیفتد و او همیشه برای ایسنا بماند. با همه انتقاداتی که به ایسنا داشتم معتقد بودم او بهترین فرد برای ایسنا است و اگر بخواهم 5 روزنامه نگار خوب قزوینی نام ببرم قطعا وی در میان آنها خواهد بود.

خود من نخستین بارنام وی را حدود سالهای 74 بود که شنیدم. آن موقع من و او برای ضمایم همشهری مطلب می‌نوشتیم بی آنکه همدیگر را بشناسیم. او خیلی فعال بود و دائم مطالبش چاپ می‌شد و راستش را بخواهید از این بابت نسبت به او حسودیم می‌شد که چطور می‌شود مطالب کسی به این راحتی چاپ شود. البته مطالبش هم خیلی غنی بود و ارزش خواندن داشت. در سال 75 در یک اردو که روزنامه همشهری ترتیب داده بود از نزدیک با او آشنا شدم و پس از آن کار روزنامه‌نگاری را به همان شکل غیر حضوری در هفته نامه خانه ادامه دادیم. سپس به هفته نامه مینودر رفتیم و از آنجا روزنامه نگاری را به شکل حضوری آغاز کردیم. آن سالها حسن شکیب زاده سردبیر مینودر بود که تقریبا به مدت 3 تا 4 سال و تا پایان سردبیری اش با او کار کردیم. فعالیت ما خیلی جدی بود و بهنام محمودی و حسن حسنزاده و سپس عیسی صفری هم در همان سالها به مینودر پیوستند. در کنار همه این فعالیتها همیشه چیزی که من و احتمالا کسان دیگر را به خود جذب می‌کرد دست خط حسین بود که در نوع خود بینطیر بود. فکر می‌کنم خیلی از کسانیکه با او بوده اند چند بار سعی کرده‌اند که مثل او بنویسند اما نتوانسته اند! حسین طاهری در آن سالها خودش نشریات تجربی زیادی منتشر می‌کرد که یکی از آنها جوان دوم خرداد بود. پس از شکیب زاده، احد چگینی سردبیر مینودر شد که مدتی هم با او همکاری داشتیم.

همزمان با این فعالیتها حسن شکیب زاده اقدام به تشکیل کانون روزنامه نگاران هلال نمود که بیشتر روی آموزش روزنامه نگاری تاکید داشت. حسین و یکی دو نفر دیگر از عناصر اصلی این کانون بودند و فعالیتهای خیلی خوبی آنجا انجام دادند. اتفاقا ورود من به عرصه اینترنت و طراحی هم از همان سالها شروع شد که اینترنت تازه به قزوین آمده بود و فکر می‌کنم اولین سایتی که ساختم همین سایت کانون روزنامه نگاران هلال بود و هنوزم روی اینترنت هست.

پس از مدتی کانون روزنامه نگاران هلال به دلایل مالی و چیزهای دیگر منحل شد و از آن به بعد من بیشتر در خط اینترنت و کامپیوتر افتادم و دیگر با حسین نبودم اما شنیدم که او به ولایت و سپس به تابان رفته است و حدود یکسال هم با هرکدام همکاری داشته است. مدتی هم مقاله ها و مطالب او او را در روزنامه های سراسری می‌خواندم و همزمان دوباره با هم و همان افراد مینودر به روزنامه‌نگاری مدرن روی آوردیم و بطور ناشناس چند سایت خبری در مورد قزوین راه انداختیم که جریانات فراوان خودش را داشت و پس از مدتی لو رفتیم و مجبور شدیم تعطیلش کنیم تا خودمان را تعطیل نکرده اند!

دوباره دیگر من با او نبودم تا اینکه اواخر سال پیش شنیدم سردبیر ایسنا شده است. خیلی ها مثل من که او را می‌شناختند از این اتفاق خوشحال شدند چرا که هم تجربه اش را داشت و هم توانایی‌اش را و به شخصه معتقد بودم ایسنا یک رسانه عالی برای قزوین است که روی جهت گیری خیلی از افراد تاثیر می‌گذارد.

خیلی سعی کردم وادار و تشویقشان کنم که ایسنا منطقه خبری بشود و حسین طاهری آنجا ماندگار شود و سالهای اقتدار ایسنا بر قزوین را ببینم اما نشد و امروز هم که شنیدم او از آنجا خارج شده است و مسئولیتی در آنجا ندارد. او علت استعفایش را تغییر شغلش به دلیل مسائل شخصی عنوان کرده است و هرچند گفته است که همچنان کار روزنامه نگاری می‌کند و از دور هم دستی بر آتش دارد اما ای کاش نمی‌گذاشتند خارج شود یا رشته دانشگاهی اش طوری مرتبط با رسانه بود که نتواند خارج شود. هرچند قطعا شغل جدیدش که ارتباطی هم با رسانه ندارد نیازهای او را بیشتر تامین می‌کند اما این کلا یکی از بزرگترین مشکلات رسانه های ما است که باعث می‌شود افراد خوب به این آسانی جذب شغلهای دیگری شوند که حداقل از نظر مالی بیشتر به نفع آنهاست.

حسین طاهری در این سالها چند وبلاگ هم زد که موضوعاتشان کاملا متفاوت و حتی ادبی بود. این وبلاگها به ترتیب عبارتند از: کوپه شماره چهارشهر خوبمحاق - من و ایسنا که هر کدام بنا به دلایلی متوقف شدند.

حسین طاهری از ایسنا جدا شد اما می‌دانم که دلش با آنجاست و جدایی او از رسانه امکان پذیر نیست.

۰۸ آبان ۱۳۸۶

نمایشگاه الکامپ سیزدهم

امروز به همراه دوستم شازه ایرونی به رسم هر سال به بازدید نمایشگاه الکترونیک و کامپیوتر(الکامپ) رفتیم. نمایشگاه الکامپ سیزدهم حداقل از لحاظ شکل ظاهری به شکل نسبتا مطلوبی برگزار شده بود و هرچند از قبل زمزمه تحریم برخی شرکتها در آن بگوش می‌رسید اما همچنان شرکتهای قدرتمند در آن حضور داشتند.

وسعت نمایشگاه زیاد بود و بررسی بادقت آن تقریبا یک هفته ای فرصت آزاد می‌خواست. در بخش نرم افزار اکثر شرکتها با ارائه برنامه های تحت وب یا حسابداری و اتوماسیون حضور داشتند و جای خالی برنامه های متنوع دیگر به شدت احساس می‌شد. علتش هم مشخص است. بدون شک مهمترین علت عدم رغبت شرکتهای ایرانی به ساخت برنامه های متنوع دیگر مثل برنامه های گرافیکی یا حتی بازی نبود کپی رایت آنها در ایران و به دنبال عدم سوددهی آنها است. من نمی‌گویم که مثلا یک شرکت ایرانی بیاید و فتوشاپ بسازد اما حداقل می‌تواند زمینه هایی از آن را فراهم کند. ولی همانطور گه گفتم نبود کپی رایت و اینکه یک فرد ایرانی به سادگی می‌تواند خود فتوشاپ یا هر برنامه دیگری را مجانی تهیه کند رغبتی به ساخت چنین برنامه هایی وجود ندارد.

نمایشگاه امسال هم مثل نمایشگاه سالهای گذشته از حضور شرکتهای نرم افزاری خارجی بی بهره بود همچنان که شرکتهای نرم افزاری داخلی به همان دلیل که اشاره شد نمی‌توانند در نمایشگاه های خارجی حضور پیدا کنند.

حضور پشتیبانان وبلاگ مثل میهن بلاگ، وب گذر و ... در نمایشگاه امسال جای تحسین داشت که نشان از نگاه متفاوت و ارزش رسمی برای پدیده وبلاگ است و این امید می‌رود که نگاه و ارزش گذاری برای وبلاگ هر روز به جایگاه واقعی خود نزدیک تر شود.

بخش سخت افزار برخلاف بخش نرم افزار بیشتر با حضور شرکتهای خارجی به همراه بود. آنها همچنان آخرین تکنولوژی های خود را به رخ مخاطبان می‌کشیدند اما جای خوشحالی دارد که برای نخستین بار شرکتهای ایرانی هم وارد این عرصه شده بودند و با ارائه لپ تاپ و گوشی های موبایل ایرانی در نمایشگاه حضور پیدا کرده بودند. بر خلاف تصور من این محصولات حتی با رغبت بسیار مراجعه کنندگان هم مواجه شده بود و غرفه هایشان هم مملو از جمعیت بود. این نشان از آن دارد که بازار ایران زمینه پذیرش بالقوه برای عرضه سخت افزار داخلی دارد که به شدت نیازمند حمایت دولت از این صنعت است.

نمایشگاه الکامپ سیزدهم هم تمام شد. برگزاری نمایشگاه هایی از این دست هرچند می‌تواند زمینه را برای حضور و معرفی شرکتها و تکنولوژی های نوین فراهم می‌کند اما همچنان بازار نابسامان کامپیوتر و اینترنت به نابسمانی خود ادامه می‌دهد و مشکلات اصلی این شاخه به قوت خود باقیست.

۰۷ آبان ۱۳۸۶

انتقال سایتها به ایران

از چند روز پیش مشغول انتقال سایت کسانیکه من سایتشان را طراحی کرده بودم یا هاست خود را از قزوین نت گرفته بودند به ایران و همین تهران خودمان هستم. این انتقال تا هفته بعد تمام می‌شود و از آن به بعد تمام سایتهایی که من پشتیبان آنها هستم در ایران میزبانی خواهند شد.

بنابراین دیگر می‌توانید مطمئن باشید که تحریم های آن حرام زاده ها روی ایران، بر روی سایت شما تاثیر نمی‌گذارد و حتی اگر اینترنت کشور ایران هم قطع شود و سایتهای دیگر بالا نیایند این سایتها بالا خواهند آمد. سخت افزار و سایر شرایطی هم که در ایران فراهم شده است هم خیلی بهتر از قبل خواهد بود و دیگر از این به بعد هم من و هم شما بدون اینکه بوش و دار و دسته اش را ...مان هم حساب کنیم می‌توانیم با خیالت راحت یک فنجان نسکافه داغ بنوشیم و از زندگی بهتر لذت ببریم.

۰۶ آبان ۱۳۸۶

نتایج انتخابات داخلی شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین

انتخابات داخلی شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین، برای انتخاب رئیس، نائب رئیس و سایر بخشهای این شورا در نخستین جلسه این شورا از آغاز دور دوم امروز برگزار شد.
بر اساس نتایج رای گیری افراد زیر در سمت های مربوطه حائز بیشترین آرا شدند:

رئیس: جلال کاظم پور قزوینی
نائب رئیس: سید عبدالعظیم موسوی
مالی: محمد درافشانی
منشی: علی علیمحمدی
روابط عمومی: امیر علی رضایی

۰۴ آبان ۱۳۸۶

میگن قدیمها هر پسری که به خواستگاری دختری می‌رفت از او می‌پرسیدند ایمیل شما در یاهو است یا جی‌میل؟ اما جدیدا می پرسند شما اورکاتی هستید یا فیس بوکی؟

۰۱ آبان ۱۳۸۶

حرفهای کیهان از زبان سردبیر نامه قزوین

عیسی صفری سردبیر هفته نامه نامه قزوین در گفتگو با ایسنا گفته است وبلاگ نويس‌هاي محلي از وبلاگ‌هاي خود براي تشديد درگيري‌ها استفاده مي‌كنند.

راستش را بخواهید از خواندن این جمله آنقدر متاسف شدم که آرزو کردم اشتباه ویراستاری در این خبر اتفاق افتاده باشد چراکه در غیر اینصورت برداشت همگانی از این جمله این است که وبلاگ‌نویسهای محلی دارند در وبلاگهای خود غلو می‌کنند و حقیقت را وارونه جلوه می‌دهند. البته شاید هم از این به بعد می‌خواهیم حرفهای کیهان را از زبان سردبیر نامه قزوین بشنویم. من نمی‌دانم ایشان کدام مورد را دیده اند که آن را "تشدید درگیری" غلمداد کرده اند اما تا جایی که دیده ام و احساس کرده ام وبلاگهای قزوین زبان گویای حرفهایی هستند که از انتشار رسمی آن در نشریات و رسانه های رسمی ممانعت می‌شود.

بیشتر وبلاگهای قزوین در حال گفتن دردهایی که هستند که به مهمترین دغدغه آنها و اطرافیانشان تبدیل شده است. اینکه وبلاگ رسانه ای آزاد تر از نشریات و روزنامه ها است و در آنها موضوع گذشتن از فیلتر سردبیران نشریات وجود ندارد نباید به این تعبیر شود که بله چون آنها خیلی آزادند و کنترلی بر مطالب آنها نیست راست نمی‌نویسند و دارند به درگیری ها دامن می‌زنند و آنها را تشدید می‌کنند.

اتفاقا دقیقا قضیه بر عکس این است. شاید عضو هیات تحریریه یک نشریه "مجبور باشد" درباره موضوعی تحقیق کند تا از نتایج آن به عنوان یک مقاله یا سرمقاله در آن نشریه استفاده شود اما چنین اجباری در وبلاگ وجود ندارد. وبلاگ نویس آزاد است راجع به هر موضوعی که می‌خواهد بنویسد یا ننویسد. این خاصیت وبلاگ باعث می‌شود بیشتر مطالبی در آن نوشته شود که وبلاگ نویس در حال لمس و برخورد فکری نزدیک با آن مسائل است. مسائلی که واقعا برای او دغدغه شده است و تنها اختیار و وجدانش موجب نوشتن می‌شود.

آنچه تاکنون درمورد وبلاگهای محلی قزوین نشان داده شده است این است که خود آنها توانسته اند با حرکتهای یکدست یا فردی بسیاری از مسائل را به مخاطبان و حتی رسانه های رسمی گوشزد کنند و یک نوع اعتدال رسانه ای بوجود بیاورند. وبلاگها مکمل نشریات و رسانه ها هستند و کارکرد رسانه ای وبلاگها در زمینه نشر اتفاقات و حقایق بدون تشدید آنها، به هیچ عنوان کمتر از نشریات و رسانه های رسمی نبوده و نخواهد بود.

۲۷ مهر ۱۳۸۶


من تا حالا محمد علیخانی را از نزدیک ندیده ام اما به خاطر اینکارش از او متشکرم.
امیدوارم اینکار به جاهای خوبی برای قزوین برسد.

۲۴ مهر ۱۳۸۶

مشکل Marquee در طراحی صفحات وب

یکی از مشکلات استفاده از Marquee در طراحی صفحات وب که استفاده فراوانی هم دارد این است که در دور اول یک فضای خالی را نشان می‌دهد تا محتوای Marquee بیاید و عبور کند. وقتی همه که یک دورش تمام شد دوباره یک فضای خالی نمایش داده می‌شود و دوباره محتوای Marquee می‌آید و عبور می‌کند. این فضای خالی در هر دور نشان داده می‌شود. اکثر سایتها هم به همین شکل ساده از Marquee استفاده می‌کنند اما این فضای خالی که مقدارش هم به عرض Marquee بستگی دارد باعث می‌شود به یکباره جایی از صفحه خالی نشان داده شود و این اتفاق برای بیینده چندان جالب نیست.

برای حل این مشکل ساعتهای فراوانی را صرف کردم. می‌دانستم که راه حلش استفاده از شبیه ساز جاوا اسکریپت آن است اما هر چه گشتم موفق به پیدا کردنش نشدم. در آن بین فقط یک راه حل پیدا کرده بودم که با حذف اعتبار سنجی های آغازین صقحه مثل تگ DOCTYPE و داخل جدول قرار دادن Marquee و یک سری حقه های خاص می‌شود از فضای خالی ابتدای آن خلاص شد. اما استفاده از این روش در دورهای بعد پرشهای وحشتناکی ایحاد می‌کرد که به محتوای Marquee آسیب می‌رساند و اصلا روش مناسبی نبود.

خلاصه سرتان را درد نیاورم امروز بطور کاملا اتفاقی بعد از مدتها به یک اسکریپت جالب که کار شبیه سازی Marquee را با جاوااسکریپت انجام می‌دهد برخوردم که دقیقا کارش حذف همین فضای های خالی است. حتی با دستکاری در آن می‌شود آن فضای خالی را به مقدار کوچکتر در ابتدای دور یا بین هر دور ایجاد کرد و از شر آن فضای خالی بزرگ بدون استفاده خلاص شد.

بدلیل اینکه منبع اصلی منتشر کننده این اسکریپت فعلا از بین رفته است آن را در اینجا گذاشتم تا همه مسلمین از آن استفاده ببیرند.

۱۶ مهر ۱۳۸۶

خداحافظ

وداع لحظه سختیست. همه ما آن را تجربه کرده‌ایم یا خواهیم کرد. زمانی كه باید دستت را تكان بدهی و تكان بدهند تا تو بروی یا كسی برود یا كسانی... یا كسی باشید كه مي‌روید به جایی. جایی دوردست كه طولانی می كند سفر كردن را. زمانی بس طولانی كه طول می‌كشد به اندازه یك عمر ...

او می‌رود و شما می‌روید. وقتی می‌رود انگار شما هم با او می‌روید. اما شما اینجایید و او رفته. دیگر نمی‌بینید او را و دیگر نمی‌بیند شما را. دور می‌شويد از هم. شاید بعدها همدیگر را دیدید در زمان و مكانی نامعلوم. یا شاید زمانی كه آمديد آنجا او دیگر نباشد، و یا باشد و شما او را نبینید.

با اینکه چند سالی از پخش موسیقی خداحافظ از برنامه کوله پشتی می‌گذرد اما هر وقت که آن را می‌خوانم برایم تازگی دارد. این ترانه شاید برای بسیاری تنها یک موسیقی و ترانه زیبا باشد ولی برای من بیش از اینهاست ...

خداحافظ ... همین حالا همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی‌تر شده چشمام


خداحافظ کمی‌غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می‌دید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ ... همین حالا
خداحافظ

دانلود موسیقی خداحافظ

۱۳ مهر ۱۳۸۶

سهم قزوین از برنامه ریزی اینترنتی سفر، صفر است

استفاده از وسیله حمل و نقل عمومی‌قطار بدلیل راحتی، امنیت و ارزانی آن از گذشته با استقبال مسافران مواجه بوده است. هم اینک نیز با سهمیه بندی شدن بنزین و محدودیت در استفاده از وسیله شخصی استقبال از این وسیله دو چندان شده است و خیلی ها قطار را به عنوان گزینه اول خود برای مسافرت انتخاب می‌کنند. اما مشکلی که همیشه در استفاده از قطار وجود داشته است تهیه بلیط آن است. تهیه بلیط قطار بدلیل کمبود آژانش های عرضه آن و ظرفیت خود قطار آسان نیست واین موضوع به یکی از دغدغه های کسانیکه قصد مسافرت دارند تبدیل شده است.

راهکار خوبی که شرکت قطارهای مسافربری رجا برای حل این مشکل انجام داده است الکترونیکی کردن خرید بلیط قطار است. یعنی کسانیکه قصد مسافرت دارند می‌توانند با مراجعه به سایت اصلی این شرکت بلیط قطار مورد نظر خود را تهیه کنند. یک کار مناسب که در اجرای این طرح پیاده شده است جدا کردن ظرفیت بلیط های اینترنتی و آژانس های مسافراتی است. یعنی بلیط هایی که از طریق اینترنت تهیه می‌شوند از ظرفیت بلیط های آژانش های مسافرتی کم نمی‌کند و بالعکس. با اینکار حقی از کسی ضایع نمی‌شود و کسانیکه به هر جهت به اینترنت دسترسی ندارند کماکان می‌توانند بلیط خود را با مراجعه حضوری به آژانس های مسافرتی تهیه کنند. اینترنتی شدن خرید بلیط قطار با استقبال شدید مسافران مواجه شده است و از بوجود آمدن صف های طولانی تهیه بلیط قطار در بسیاری از شهرها کاسته است. خیلی ها همین الان در خیلی شهرها بلیط قطار خود را از طریق اینترنت تهیه می‌کنند و به راحتی سفر می‌کنند.

چندی پیش در خبری خواندم که ۸۵ درصد از اروپایی‌ها سفرهای خود را اینترنتی برنامه ریزی می‌کنند. با توجه به اینکه امکان خرید اینترنتی بلیط قطار چند سالی است که در ایران هم راه اندازی شده است و می‌توانیم درصد استفاده قابل توجهی هم برای این موضوع را نیز در بسیاری از شهرهای ایران در نظر بگیریم اما متاسفانه این درصد در قزوین صفر است. یعنی هیچ کدام از قزوینیان نمی‌توانند از امکان تهیه بلیط قطار از طریق اینترنت استفاده کنند چرا که اصلا در لیست شهرهای مبدا و مقصد خرید اینترنتی شهری به نام قزوین وجود ندارد! این موضوع در حالی است که قزوین هم مرکز استان است هم دارای ایستگاه راه آهن پر سابقه ای است و چند سالی هم است که از فراهم شدن امکان خرید اینترنتی بلیط قطار برای شهروندان بسیاری از شهرهای دیگر ایران که نه مرکز استان بوده اند و نه جاذبه گردشگری داشته اند گذشته است.

بدون شک با فراهم شدن این امکان به تسهیل تهیه بلیط سفر با قطار برای شهروندان قزوینی و کسانیکه که قصد مسافرت یا گردشگری به قزوین را دارند کمک زیادی خواهد کرد. علاوه بر آن با برقراری این امکان با توجه به اینکه ظرفیت جداگانه به خرید اینترنتی بلیط قطار اختصاص داده می‌شود ظرفیت کل بلیط های قطار قزوین نیز افزایش خواهد یافت و تهیه آن آسان تر خواهد شد.

همینجا صراحتا از محمد علیخانی که خودش هم دستی در اینترنت دارد می‌خواهم که این موضوع را از طریق وزیر راه و ترابری سوال و درخواست کند و اگر مشکلی در برقراری این امکان برای شهروندان قزوینی وجود دارد از طریق وزیر مربوطه حل نماید. با انجام اینکار می‌توانیم بگوییم حداقل یکی از نمایندگان قزوین کاری برای صنعت IT در قزوین انجام داده است که برای شهروندان قزوین آثار مثبت و ملموس بسیار خوبی در پی خواهد داشت.

۰۸ مهر ۱۳۸۶

بایکوت رسانه ها در قزوین

انجام کار رسانه ای در قزوین خیلی سخت است. این را همه روزنامه نگاران قزوینی قبول دارند. به سختی می‌توان یک مطلب انتقاد آمیز نوشت که به کسی برنخورد. یا باید تعریف و تمجید هایت چندین برابر انتقاد هایت باشد یا اینکه بدون توجه به طبعاتش، فقط به چگونگی تحملش فکر کرد.

نهادهای دولتی و غیر دولتی قزوین از رسانه ها انتظار دارند رسانه همانند بولتن داخلی آنها عمل کند. یعنی دائم از دستاوردها و عملکردهای مثبت آنها گفته شود و اگر ضعفی در آنجا هست انتشار عمومی‌نیابد و سربسته به خود آنها گفته شود. این تفکر غالب در اکثر جاها و حتی شخصیت های قزوین است. اگر غیر از این باشد رسانه متهم به عبارت کلیشه‌ای تشویش اذهان عمومی‌و یا تخریب شخصیت است. در این صورت اگر انتقاد آن رسانه درست باشد و انتقاد شونده نتواند از آن رسانه شکایت کند رسانه را به جرم انتشار آن نقد به راحتی بایکوت می‌کند.

یعنی همه برکاتی که از منتقد شونده به رسانه می‌رسید مثل آگهی ها قطع می‌شود. اکثر رسانه‌های امروز هم که بدلیل ساختار خصوصی آنها فقط با آگهی زنده اند نمی‌توانند چنین ریسکی را متحمل شوند و خیلی محتاطانه عمل می‌کنند و در نتیجه ناگزیر به بولتن خبری شباهت پیدا می‌کنند. نمونه هایی از این محتاطانه عمل کردن را در روزنامه ولایت قزوین می‌توانید ببینید. آنها هیچگونه انتقاد صریح و شفافی را انجام نمی‌دهند مگر آنکه در کنارش چندین برابر هوای منتقد شونده را داشته باشند. هفته نامه حدیث قزوین نیز که نمی‌خواهد تن به بولتن شدن دهد دائما مورد بایکوت قرار می‌گیرد و به سختی و بیشتر با حمایت و آگهی های شرکت های خصوصی به حیات خود ادامه می‌دهد.

دسته ای از رسانه ها هم که تقریبا وابسته به دولت هستند و نیاز به تامین بودجه خود از طریق آگهی ندارند نیز به شیوه دیگری تحت تاثیر شدید بایکوت هستند. آنها نمی‌توانند هیچ انتقاد صریحی از ارگانی که وابسته به آن هستند را داشته باشند. این وابستگی می‌تواند تا چندین مرحله هم ادامه داشته باشد. یعنی ممکن است ارگانی که بودجه رسانه را تامین کند خود با چند ارگان دیگر مناسباتی داشته باشد و جلوی انتقادات رسانه از چند ارگان به طور همزمان گرفته شود. نمونه واضح و محسوسی از این جریان را در خبرگزاری ایرنا و به طور نامحسوس و کمتر در خبرگزاری ایسنا و شبکه خبری کاسپین دیده می‌شود.

منتقد شوندگان علاوه بر بایکوت آگهی، رسانه های دولتی و غیر دولتی را بایکوت خبری هم می‌کنند. یعنی به رسانه اجازه نمی‌دهند در هیچ کدام از گفتگوی های خبری آنها حضور پیدا کند و اگر رسانه درخواستی برای تهیه گزارش یا مصاحبه با مسئولی از آن نهاد که قبلا از طرف او مورد انتقاد قرار گرفته است را داشته باشند این درخواست به سادگی به خاطر سابقه قبلی رسانه در قبال آن نهاد رد می‌شود.

کسانیکه تحت انتقاد قرار می‌گیرند نمی‌دانند که انتقاد به نفع آنهاست و قدرت پیشرفت و پاسخگویی آنها را بالا می‌برد. اگر رسانه بخواهد انتقاد را سرپوشیده بگوید اولا دیگر نمی‌شود اسم آن را رسانه گذاشت و دوما با فرض اینکه رسانه کار نقد را انجام ندهد نقد افکار عمومی‌را که دیگر نمی‌شود کنار گذاشت. در هر محفلی خود مردم بزرگترین منتقد دولت هستند و منتقد شونده به هر حال باید پاسخگوی آنها باشد و پاسخگویی در سطح گسترده هم که جز از طریق یک رسانه امکان پذیر نیست.

بایکوت رسانه ها در قزوین آنقدر وسیع شده است که وبلاگها را هم دربرگرفته است. آنها آزاد نیستند راحت صدای خود را به گوش دیگران برسانند واگرنه از بسیاری حقوق خود که تعدادی از آنها از طریق منتقد شونده تامین می‌شد محروم می‌گردند. فشارهای وارده بر آنها باعث می‌شود تا گاها مطالب گذشته خود را ویرایش، حذف یا حتی اقدام به حذف کلی وبلاگ نمایند. هر سه این موارد تا کنون در وبلاگهای قزوین دیده شده است. در صورتی هم که وبلاگ نویس بخواهد آزادانه فعالیت کند اما برای دور ماندن از حجوم فشارها هویت خود را آشکار نسازد وبلاگش به راحتی فیلتر می‌شود.

وجود چنین جو اختناق آمیزی در رسانه های قزوین به نفع هیچکس نخواهد بود. شاید بزرگترین تاثیر "کوتاهی سقف قزوین" همین بایکوت رسانه ها باشد. با آنکه نمی‌شود در سراسر دنیا رسانه آزاد پیدا کرد و هر رسانه مدافع منافع خاص خود است اما بایکوت رسانه ها همین بی طرفی و آزادی‌بیان محدود را هم از آنها خواهد گرفت و رسانه به ناچار مجبور به طرفداری از افراد یا نهادهای خاص بیشتری برای دور ماندن از خطر بایکوت آنها خواهد شد.

برای دورماندن از این موضوع دو راهکار عملی وجود دارد. یا باید با فرهنگ سازی سقف کوتاه قزوین را اندکی بالاتر برد که خیلی سخت و دست یافتن به آن زمان بر است یا با تدوین قوانین لازم برای منتقد شوندگان از اتفاق چنین موضوعی جلوگیری کرد. یعنی منتقد شوندگان نتوانند هیچ رسانه ای را بایکوت آگهی یا خبر نمایند و در صورت انجام این موضوع با آنها برخورد شود. هرچند که تدوین چنین قانونی در سطح کشور بعید به نظر می‌رسد اما خانه مطبوعات قزوین می‌تواند یک گام اساسی برای تدوین چنین قانونی در سطح محلی بردارد و به شیوه های مختلف با استفاده از قدرت خود از بایکوت رسانه ها جلوگیری کند. یکی از این شیوه ها می‌تواند این باشد که در صورت انجام چنین کاری دیگر هیچ رسانه محلی دیگری از آن نهاد یا شخصیت آگهی یا خبر قبول نکند و به این ترتیب خود رسانه ها به طور هماهنگ آن منتقد شونده را بایکوت نمایند. این تنها راه برای جلوگیری از بایکوت رسانه ها است که وابستگی به دولت یا جاهای دیگر ندارد و از قدرت یکپارچه خود رسانه ها با محوریت خانه مطبوعات استفاده می‌شود.

انجام چنین روشی ممکن است در ابتدا و در مدتی کوتاه طبعاتی برای رسانه ها و قزوین ایجاد کند اما پس از گذشت این مدت با ترس و عادتی که در منتقد شوندگان بوجود می‌آید دیگر از وجود بایکوت رسانه ای خبری نخواهد بود و بر روی بالا بردن سقف کوتاه قزوین، افزایش انتقاد پذیری و ظرفیت‌ها نیز تاثیر فراوانی ایجاد خواهد کرد.

۰۳ مهر ۱۳۸۶

خیلی تاسف آور است که آن همه صحبتهای مثبت احمدی نژاد در سفرش به آمریکا و سازمان ملل دیده نمی‌شود و خیلی ها دارند فقط یکی دو گاف او (مثل عدم وجود همجنگسرایی در ایران یا آزادی ماهواره در ایران) را می‌بینند. جالب است که الان بدبینی نسبت به او در ایرانیان بیشتر است تا خود آمریکائیها.

این روزها یکی از روزهایی است که با دقت در خواندن یا با گفتگو با افراد مختلف می‌توانید افرادی که به اصلاح وطن‌دوست هستند اما بدون آنکه خود متوجه باشند حافظ منافع آمریکا در ایران هستند و فقط به فاعل (نه فعل) طرف کار دارند و هر عمل مثبت احمدی نژاد و ایران را بازهم منفی می‌بییند یا توانایی پذیرش و بیان آن را ندارند را می‌توانید پیدا کنید و ببینید.

۲۷ شهریور ۱۳۸۶

انتخاب اعضای شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین

جلسه مجمع عمومی انتخابات شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین با استقبال گرم روزنامه نگاران امروز عصر برگزار شد. در مجموع جلسه و انتخابات خوبی برگزار شد و حاشیه زیادی هم نداشت. پس از رای گیری و انتخابات اعضای زیر به عنوان اعضای اصلی شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین انتخاب شدند.

سرپرست یا خبرنگار روزنامه سراسری:
حسن رجبی
علی علیمحمدی
رسانه های مجازی:
جلال کاظم پور (از باشگاه خبرنگاران جوان)
مدیر مسئول:
سید عبدالعظیم موسوی (از ولایت)
سردبیر نشریه محلی:
محمد درافشانی (از تابان)
روزنامه نگاران محلی:
حسین طاهری قزوینی (از ایسنا)
امیر یخچالیان (از تابان)
امیر علی رضایی (از تاک)
بازرسان:
حسن حسن زاده (از ایسنا)
امیر رجبی (از مینودر)

ظاهرا قزوین آخرین شهری است که خانه مطبوعات آن تشکیل می شود و با اینکه این شورا باید از سیاست دور بماند اما اکثریت آنها را اصلاح طلبان و تمام اعضای آن را هم آقایان تشکیل می‌دهند. همانطور هم که پیش بینی می شد در بخش رسانه های مجازی جلال کاظم پور رای آورد. نکته جالب در بخش سردبیر نشریه محلی بود که 2 نفر کاندید شده بودند. یک نفرشان که رای آورد و نفر دوم (عیسی صفری) هم به عنوان عضو علی البدل انتخاب شد. به این می گویند کاندیداتوری بدون سوخت! حالا تا 2 سال باید با این افراد سپری کنیم و امیدوارم بتوانند برای رسانه ها مفید باشند.

۲۶ شهریور ۱۳۸۶

ائتلاف زدگی

از نامزدی در شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین بخش رسانه های مجازی انصراف دادم. خیالتان راحت! دیگر هیچ رقیب جدی ای در این بخش وجود ندارد و حالا یک چهره سیاسی برایش انتخاب می‌شود. علت انصرافم این بود که اگر می ماندم جلال کاظم پور می خواست به نفع من از نامزدی‌اش انصراف دهد درحالیکه من می‌خواستم هم او نامزد باشد و هم من و کسی به نفع کسی کنار نرود. البته من کاری ندارم که با ماندن من آیا او واقعا انصراف می داد یا نه اما طرح قضیه انصرافش در صورت ماندن من آنقدر سنگین بود که نمی توانستم براحتی از کنارش بگذرم.

از همین حالا می گویم که انتخابات شورای مرکزی خانه مطبوعات قزوین کاملا غیر دموکراتیک و سیاسی است. علتش تشکیل ائتلاف های مختلف و از همه بدتر پیمان های بین سران ائتلاف ها و رسانه ها است که همدیگر را مجبور کرده اند نیروهایشان به یکدیگر رای دهند! این یعنی اینکه نیروهای رسانه ها آزاد نیستند بر اساس تحقیق و اندیشه خود فرد شایسته را انتخاب کنند و به هرچه اربابشان می گوید باید گوش دهند. این نبود دموکراسی در سطح کاندایدها ها هم وجود دارد چراکه نامزدها هم دائما سعی کرده اند همدیگر را در رودرواسی دوستی بیندازند و رقیبانشان را وادار به انصراف کنند با این دلیل که رای ها شکسته می شود. حتی تهدید هم کرده اند که اگر مثلا فلان دوستشان انصراف ندهد خودشان انصراف می دهند. اینکار امکان رقابت بین همه کاندیداها و عقاید را می‌گیرد و اگر دموکراسی در سطح اول یعنی امکان رای آزادانه نیروهایشان را فراهم کنند اصلا فرضیه شکستن رای وجود ندارد.

۲۲ شهریور ۱۳۸۶

یک تغییری در قسمت لینک های دوستان و آشنایان کنار این وبلاگ دادم و آن اینکه هر وبلاگی که بروز می شود می آید بالای لیست. یعنی از بالای لیست هر چه به انتهای لیست نزدیک می شویم به وبلاگهایی می رسیم که زمان بروز رسانی آنها قدیمی تر است.

وبلاگهایی هم که در 48 ساعت گذشته به روز شده باشند داخل گیومه نشان داده می شوند.

اینطوری راحت می شود وبلاگهای بروز شده را پیدا کرد.

۲۱ شهریور ۱۳۸۶

رحیم سرکار - سردبیر هفته نامه حدیث قزوین

۱۶ شهریور ۱۳۸۶

چه کسی بر NIC نظارت می‌کند؟

چند روزی است که مرکز پژوهشکده دانشهای بنیادی ایران (NIC) که تنها مرکز انحصاری ثبت دامنه های .ir در جهان است سیستم جدید ثبت دامنه‌های خود را راه انداخته و به همه کاربران پیشنهاد داده که در سیستم جدید یک حساب تازه باز کنند و از این به بعد کارهای مربوط به دامنه های خود را با این سیستم انجام دهند. پیشنهادی که در واقع یک نوع اجبار است. چرا که تمام امکانات عملیات بر روی دامنه ها از سیستم قبلی حذف شده و باز کردن حساب جدید در سیستم جدید اجتناب ناپذیر است. بعد که حساب جدید باز شد می‌بایست دامنه های خود را خودتان از سیستم قبلی به سیستم جدید انتقال دهید تا بتوانید از این به بعد با آن کار کنید.

این یک نمونه از هنرهایی است که بیشتر از یک ایرانی بر می‌آید. فرض کنید که یاهو هنگام راه اندازی سیستم جدید ایمیل خود اینکار را می‌کرد. یعنی از همه می‌خواست که برای داشتن ایمیل دوباره ثبت‌نام کنند و ایمیلهایشان را خودشان از سیستم قبلی به سیستم جدید انتقال بدهند آن وقت چقدر موجب تمسخر جهان قرار می‌گرفت؟ در واقع NIC هم می‌بایست مثل یاهو هنگام راه اندازی سیستم جدید امکان استفاده از هر دو سیستم با اطلاعات یکسان را فراهم می‌کرد و بعد که سیستم جدید کاملا آزمایش شد و کاربران به آن عادت کردند آن وقت سیستم قبلی را حذف نماید. اما این کار NIC نشان می‌دهد که یا این موضوع را نادیده گرفته اند یا هیچ آینده نگری در سیستم قبلی آنها وجود نداشته است که مجبور شده اند به کاربران بگویند دوباره ثبت نام کنند و همه چیز را از اول انجام دهند.

حالا این اول ماجرا است است. پس از راه اندازی سیستم جدید انتظار این است که از آن قبلی خیلی بهتر شده باشد و یک سیستم جامع و عالی در اختیار کاربر گذاشته شود هم از نوع معماری، گرافیک و امکانات و طراحی اینترفیس. اما بازهم در مورد هیچ کدام چنگی به دل نمی‌زند. سیستم جدید بازهم با یک گرافیک زشت، امکانات کم و اینترفیس بد و پیچیده آمده است. حتی قضیه چند زبانگی هم هنوز در آن لحاظ نشده است و فقط با زبان انگلیسی در دسترس است آن هم برای ثبت و کنترل دامنه‌های فارسی!

هنوز هم دامنه ها بشکل کاملا غیر عادی با سایر دامنه های جهان، بصورت یک یا پنج سال ثبت می‌شوند. یعنی اگر کسی بخواهد دامنه 4 ساله ثبت کند باید 4 بار آن را تمدید کند و کلی موارد دیگر که در سیستم جدید وجود ندارد یا بد طراحی شده است.

باید به NIC تبریک گفت که بعد از این همه سال تازه به اینجا رسیده است و توانسته است یکی از هنرهای بدیع ایرانی را به جهانیان بشناساند. هنری که بر آن نظارتی نیست یا اگر هست آن هم به سبک و سیاق خودش است. در واقع با وجود ارائه این شاهکارهای هنریست که ما هم می‌توانیم از مرزهای دانش بگذریم و خیلی وقتها حرف آخر را در جهان بزنیم.

۱۱ شهریور ۱۳۸۶

خط طلایی

بالاخره پس از 2 روز سر کار بودن بر سر یک مشکل احماقانه اینترنت اکسپلورر موفق به کشف و حلش شدم!

داستان از این قرار بود که می خواستم صفحه ای از یکی از سایتها را در سایت دیگری بوسیله فریم HTML نمایش بدهم. تا اینجا همه چی عادی بود و سایت مقصد بصورت یک فرم در سایت مبدا نشان داده می شد. در سایت مقصد از session استفاده کرده بودم که عین گربه هم کار می کرد و مشکلی نداشت. حالا وقتی سایت مقصد از داخل فریم در سایت مبدا باز می شد session آن از کار می افتاد! خیلی عجیب بود. چون فریم مثل یک مرورگر جدا عمل می کند و جالبتر اینکه این مشکل در Firefox وجود نداشت!

خلاصه سرتان درد نیاورم پس از 2 روز تحقیق و دردسر فهمیدم اینترنت اکسپلور به خاطر مسائل امنیتی جلوی انتقال sessionها را در حالتیکه صفحه وب از داخل فریم باز شود و مقصد هم سایت دیگری باشد، می گیرد!! برای حل مشکل باید به صفحه وب مقصد یک header اضافه شود که اینترنت اکسپلورر این موضوع به شدت امنیتی را نادیده بگیرد و با فریم هم مثل یک صفحه عادی برخورد کند.

برای حل این مشکل در زبانهای برنامه نویسی مختلف کافی است این خط طلایی عجیب به آغاز برنامه اضافه شود:


PHP: header('P3P: CP="CAO PSA OUR"');
ASP.Net: Response.AppendHeader("P3P", "CP=\"CAO PSA OUR\"")
ASP Calssic: Response.AddHeader "P3P","CP=""CAO PSA OUR"""

۰۸ شهریور ۱۳۸۶

حزب گرایی و نژاد پرستی ناخواسته

یک نگاه جالب این روزها به شدت افزایش یافته است و اون نگاه و تحلیل حزبی یا نژاد پرستانه ناخواسته به اتفاقات است. یعنی طرف ممکن است خودش را وابسته به هیچ جریانی هم نداند اما بدون اینکه متوجه باشد مثلا هرکاری که اصلاح طلبان بکنند را درست بداند و هر کار احمدی نژاد را غلط. یا هرکاری را که مو بورهای خارجی بکنند درست بداند و هرکار ایرانی های سیاه سوخته را غلط. (که این علاوه بر نژاد پرستی، نهایت خود ناباوری ناخواسته هم هست. یعنی اگر بخواهیم قضیه ای را ناعادلانه هم بررسی کنیم باید طرف خودمان را بگیریم نه طرف آنها را!)

حالا جالب اینکه اگر طرف نداند چه کسی کار را انجام می دهد نظرش فرق می کند. یا مثلا اگر جای 2 فاعل یک عمل را برایش جابجا کنیم دلایلی می آورد که آن عمل که تا چندی پیش غلط بود درست می شود.

راستش من هم تا چندی پیش اینطور بودم. اما الان سعی می کنم اصلا به فاعل عمل نگاه نکنم و عمل را بصورت مستقل نگاه، بررسی و قضاوت کنم. بنابراین اگر در نوشته های من چیز عجیبی در تضاد با تعصب اصلاح طلبی خودشان دیدند تعجب نکنند.

۰۴ شهریور ۱۳۸۶

تو چله تابستون سرما خورم. کسل شدم. افسرده شدم. برنامه هام قاطی پاتی شده! خلاصه اصلا اوضاعم روبراه نیست. کلی موضوع برای نوشتن دارم که نفرین دشمنان به این حال و روزم انداخته و اجازه هیچی نمی ده. فعلا به لینکدونی بسنده کنید تا برگردم.

۳۱ مرداد ۱۳۸۶

تبلور

یکم شهریور سالروز تولد منجی عالم اینترنت حضرت علیرضا خدابخش که ربع قرن از زندگی خود را صرف شهر یخ زده قزوین نمود فرخنده باد.

به همین مناسبت مجلس رقص و عیش و نوشی روز پنج شنبه از ساعت صفر تا 24 در آدرس خیابان اینترنت اکسپلورر، کوچه qazvin.info پورت 80 برگزار می شود. از شما دعوت می شود با شرکت در این مراسم روشنی بخش محفل وب باشید!

ضمنا مجلس مردانه هم در همان مکان برگزار می شود و ورود برای دوستان و دشمنان آزاد است.

پی نوشت: الان فهمیدم امروز تولد ابوعلی سینا هم هست. البته من هیچ ربطی به او ندارم اما شاید او هم وبلاگ داشته است.

۲۹ مرداد ۱۳۸۶

قاضی مرتضوی های وبلاگها

آقایان خانومها، این دومین باره که می گم. اینقدر به طور شخصی با من ارتباط برقرار نکنید که فلان مطلب را بنویس فلان مطلب را حذف کن! این یک وبلاگ کاملا شخصی است و هرچه می خواهم در آن می نویسم. تنها در موردی حق دخالت دارید که حقی از شما تضییع شده باشد و من هم به عنوان منبع اصلی، آن مطلب را منتشر کرده باشم. در غیر این صورت اگر نظری دارید بهتر است یک وبلاگ برای خود بزنید و وبلاگ خودتان را بر پایه نظرات خودتان بچرخانید و من هم هیچ وقت در محتوای وبلاگ شما دخالت نمی کنم.

البته من پیشنهادات شما را می شنوم و اگر برایم قابل قبول بود خودم در مورد وبلاگم تصمیم می‌گیرم. کما اینکه تا کنون خودم هم پیشنهاداتی به وبلاگهای دیگر برای بهتر شدنشان داده ام حالا اینکه عمل کنند یا نه به خودشان مربوط است. اما اینکه نظرات خود را تحمیل کنید حتی اگر از نزدیک‌ترین دوستان من هم باشید بدانید که هیچ گاه صرفا بر اساس اجبار کسی که مطلب من به عنوان منبع اصلی حقی را از او ضایع نکرده است چیزی را کم یا اضافه نمی کنم. حالا از این به بعد اگر باز هم دیدم دارم این موارد ادامه پیدا کند اسم این افراد را به همراه موردی که می خواهند باشد یا نباشد خواهم آورد.

اصلا جدا از این وبلاگ این خیلی اخلاق زشتی است که کسی در محتوای وبلاگ دیگران دخالت و تحمیل کند. تازه فهمیدم چقدر مثل قاضی مرتضوی داریم که اگر دستشان می رسید وبلاگهای دیگران را بخاطر اینکه از مطالبشان خوششان نمی آید توقیف می کردند.
فکر می کنم این اطلاعیه اخلاقی را باید بگذارم گوشه این وبلاگ تا هرچند وقتی خوانده شود!

۲۸ مرداد ۱۳۸۶

درخواست از رسانه ها

عید امسال که برای دیدن آثار تاریخی قزوین می رفتم در میان همه اینها با یک آدم باحال در حمام بلور آشنا شدم که به تازگی پروژه بازسازی این حمام را به او سپرده بودند و من را به قسمتهای مختلف این حمام برد و با انرژی فراوان از تحقیقاتی که برای این حمام کرده بود و برنامه هایی که برای آن داشت سخن می گفت. جالب اینکه این شخص قزوینی هم نبود اما تا کنون کمتر آدمی به پشتکار و علاقه او دیده بودم!

حالا بعد از نزدیک به 6 ماه پس از آن ماجرا که در این مدت کم و بیش هم با او در ارتباط بودم و می‌دانستم چقدر برای زنده سازی این اثر تاریخی زحمت می کشد و به قول خودش 24 ساعته در آنجا زندگی می کند امروز با من تماس گرفت و گفت که بالاخره کارش به نتیجه نهایی رسیده است و می توان گفت در تمام آثار باستانی قزوین کاری به این دقت مرمت نشده است. او از من خواست که اگر می توانم این موضوع را به اطلاع رسانه ها برسانم و اینکه خودش به همراه مدیر پروژه فردا(سه‌شنبه) ساعت 12 ظهر آماده هستند تا جهت تهیه خبرش به رسانه ها اطلاعات لازم را بدهند.

خیلی خوب می شود اگر رسانه های قزوین بتوانند کار این آدم پر تلاش را منعکس کنند.
نشانی: خیابان منتظری – خیابان تبریز – کوچه شهید حبیبی یزدی – حمام بلور
تلفن: 09126878697

۲۷ مرداد ۱۳۸۶

برخورد از نوع سوم

امروز متوجه شدم مصاحبه من با خبرگزاری ایسنا موجب موضع گیری شدید مخابرات قزوین شده است و با کسانیکه نقشی در آن نداشته اند ارتباط برقرار کرده اند. همینجا صریحا اعلام میکنم که آن نظر شخصی من است و چه در قزوین نت کار میکردم یا یک قصابی آن نظر را میدادم. اگر مطلبی قرار است موضع رسمی قزوین نت باشد حتما از سایت اصلی آن منتشر خواهد شد نه این وبلاگ. حتی آن مطلب را با کامپیوتر شخصی منزل تایپ کردم و اصلا ربطی به جایی که قبلا کار میکردم یا کار می‌کنم یا کار خواهم کرد ندارد.

دوم اینکه اصلا اصراری بر درست بودن آن نظر هم ندارم و حالا که در آن مصاحبه ایسنا(از بد شانسی) فقط با من مصاحبه کرده است خود مخابرات یا هرکس دیگر میتواند بیاید به خبرنگار ایسنا با دلایل خودش بگوید که آن نظر غلط است و البته اگر دلایلش قانع کننده باشد من هم می پذیرم.

سوم اینکه از مخابرات قزوین انتظار دارم با روی باز از منتقدان خودش استقبال کند. نیمی از خوانندگان این وبلاگ روزنامه نگاران و نیمی دیگر فعالان فن آوری اطلاعات در قزوین هستند و همه آنها میدانند که از 7 سال پیش تا حالا چقدر دغدغه توسعه فن آوری اطلاعات در قزوین را داشته ام و برای آن تلاش کرده ام. فکر نمی کنم هم کسی تا حالا در زمینه اینترنت به مخابرات قزوین گیر داده باشد چون واقعیت این است که رشته خیلی از چیزها به خود مخابرات وصل است و اگر خوششان نیاید میتوانند به آسانی آن رشته را قطع کنند. برای همین انتقاد از مخابرات خیلی شجاعت میخواهد. بدون شک هم برای من مخابرات مهم است آن را نقد کرده ام و اگرنه مثل خیلی از ارگانها کار به کارشان نداشتم و اگر مخابرات هم قزوین هم بخواهد دیگر کار بکارشان ندارم. یاد نقدی افتادم که پارسال همین موقع ها از سایت استانداری قزوین که مبلغ گزافی برای تهیه سایتشان هزینه کرده بودند کردم و در چند روزنامه چاپ شد و بعدش محمدی مسئول انفورماتیک استانداری با من تماس گرفت و کلی تشکر کرد و بعدش هم خودم داوطلبانه خیلی کارها برایش انجام دادم.

حمید مافی به نقل از یک جامعه شناس می گوید ما وقتی میخواهیم در مورد جامعه مدنی در ایران صحبت کنیم جامعه ای که NGOها و نهادی های منتقد دولت آزادانه فعالیت و گفتگو کنند، انگار داریم در مورد یک مسئله ناممکن صحبت می کنیم. من حرف او را قبول ندارم و هنوز بارقه های امید در ذهنم وجود دارد و امیدوارم این امید از ذهنم پاک نشود.

قزوین، شهری که بزرگترین مرده شور خانه ایران را دارد

امروز در خبری خواندم که بزرگترین مرده شور خانه ایران در قزوین ساخته می شود. خیلی متاسف شدم. چرا باید از این لحاظ اول باشیم؟ چقدر هم خوب توجیه کرده اند: "بخاطر مهاجر پذیر بودن و شیوع بیمارایها!" انگار که اصلا اولویت مهمتری نداریم! بودجه‌ای که می توانست صرف ساخت پارک و مراکز فرهنگی بهتر، حتی نه برای ما بلکه برای همین مهاجران شود و مارا از آن لحاظ اول کند یا به اول بودن نزدیک کند. مگر کسی نمی داند که این شهر یک سینما، نگارخانه و حتی یک پارک درست و حسابی ندارد؟ مگر تجمع مردم را در میدان غریب کش یا جدیدا در فلکه جلوی لشکر 16 زرهی نمی‌بینند که از روی ناچاری و نبود جای مناسب به آنجا روی آورده اند و نظاره گر یک تانک هستند!

البته بی‌دلیل هم نیست! خوب این شهر مرده نیاز به مرده شور خانه خوبی هم دارد و حتی از این به بعد می تواند واردات مرده هم داشته باشد. ما هم حداقل دلمان خوش است که از این بعد می‌توانیم با افتخار بگوییم در شهری زندگی می کنیم که بزرگترین مرده شور خانه ایران را دارد و مرده های خودمان را هم درست و مکانیزه می شویند.
فعلا خبر اولش کردم در قزوین نت تا شاید به بعضی از آغایان بربخورد.

۲۳ مرداد ۱۳۸۶

آقا من شدیدا مشغول خواندن کشف تازه‌ ام، وبلاگ قزوین آذربایجان هستم. طرف که فکر کنم در آذربایجان زندگی می کند یک آدم با پشتکار است که قزوین را جزء آذربایجان می داند و تمام تلاش و امیدش این است که که این مجموعه (قزوین و آذربایجان) به تنهایی یا حتی با اتحاد 2 – 3 استان کنارش از ایران جدا شود و یک حکومت مستقل تشکیل شود.

به همین خاطر دائما اخبار ظلم های حکومت ایران در حق مردم قزوین را می نویسد و از دیگران می‌خواهد که او را در این کارش کمک کنند. مثلا در این مطلبش راهکار عملی برای اینکه مثلث قزوین- تهران- قم شکل بگیرد را ارائه می کند:

اگر کمی کار فرهنگی در قزوین شود بیداری ملی در آنجا هم رخ خواهد داد. ... حالا که حکومت فشار را بر هویت طلبان زنجان بیشتر کرده است باید یک حرکت هویت طلبی بومی در قزوین شکل بگیرد تا حکومت یک قدم هم عقب نشینی کند. مثلث قزوین-تهران-قم باید شکل بگیرد تا حکومت در این مثلث گیر بیفتد و نتواند از این مثلث خارج شود. دانشگاه آزاد و دولتی قزوین بهترین جا برای فعالیت اولیه است که باید حرکت هویت طلبی از این جاها شروع شود بعد در بین مردم ترویج شود.
با آنکه من چندان با این کار او موافق نیستم اما دسترسی به آن را هم دور از انتظار نمی دانم. حتی چند وقت پیش یک شبکه تلویزیونی تازه تاسیس هم با این هدف دیدم که مرکزش در خارج ایران است و اتفاقا مخابرات ایران به تمام سرویس دهنده های تلفن اینترنتی دستور داده است که شماره تلفن آن شبکه را مسدود کنند که نشود با آن تماس گرفت.

اینکه ترکها دوست دارند آذربایجان از ایران جدا شود و مستقل شود یا به کشور آذربایجان بپیوندد و دولت ایران هم از این موضوع می ترسد کاملا واضح است اما چیزی که من را جذب این وبلاگ کرده است این است که خیالش از آذربایجان راحت شده است و حالا با انرژی فراوان سعی می کند قزوین را هم با این موضوع همراه کند تا اتحاد و قدرتشان بیشتر شود.

۲۰ مرداد ۱۳۸۶

بهنام محمودی - روزنامه نگار

۱۷ مرداد ۱۳۸۶

چرا امید مافی را نباید جدی بگیریم؟

امشب از معدود شبهایی است که به خاطر شرکت در مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات کاری نکردم و دارم بدون خستگی می‌خوابم! اکثر شبها تا پاسی از نصف شب درگیر کارهای سایتها یا برنامه نویسی هستم و جنازه ام با مغز متلاشی شده به خواب می‌رود.

جشنواره مطبوعات امسال به نظر من و قریب به اتفاق پیشرفتهای فراوانی نسبت به پارسال داشت. بی تعارف دست حسین علیجانی درد نکند که هرکاری می‌توانست انجام داد. من نمی‌دانم امید مافی و دار و دسته اش می‌توانند یک نفر را نام ببرد که بهتر از ایشان کار کند؟ آن امید مافی که از سالها پیش در مینودر می‌شناختمش با آنکه همچنان به سبک نوشته هایش علاقمندم، تفاوت روحی زیادی کرده است. شاید هم آن موقع بروز نمی‌داد. مشکل ما و امید مافی این است که دنیای او با دنیای همه ما فرق دارد. ایرادات او هم به مجری و روند اجرای جشنواره دقبقا به این موضوع اشاره دارد. او متهم نیست ما هم متهم نیستیم. هیچیک از ما نمی‌توانیم دنیا را با نگاه‌های مثل هم ببینیم و در آن زندگی کنیم. بخاطر همین است که باید این قضیه را کاملا عادی و طبیعی بگیریم.

قضیه بسیار مهمتر از این سخنان آقای قدس بود که ایسنا را متهم به خبرهای نیش دار و ادبیات بی‌ادبانه کرد! حتما دوست دارد این یک خبرگزاری منتقد هم شبیه ایرنا و کیهان شود. یکبار هم قبلا گفته بودم که نقد رادیکال و بی رحمانه حتما باید وجود داشته باشد و اگر نه ظالمان هرگز دست از ظلم بر نمی‌دارند. هیچ وقت هم نمی‌شود نقد درست و حسابی را با ملایمت و تعارف و القاب انجام داد. البته منظور من بی ادبی نیست و از طرفی آقای قدس را هم خیلی دوست دارم. بدون شک ایشان از معدود روحانیون روشنفکر و جوان پسند استان قزوین است اما آن کاری که آقای قدس از ایسنا یا هر رسانه دیگر انتظار دارد در جامعه آرمانی جوابگو است و اکثر دولت مردان ایرانی را تنها باید با تلنگرهای قوی تکان داد.

بطور کل به جز با حذف این قسمت از سخنان آقای قدس نمی‌توان ایراد مهم دیگری به برگزاری جشنواره گرفت و همانطور که انتظارش می‌رفت برگزار شد. بخصوص با آن فیلم استثنایی‌اش که نقطه قوتی برای جشنواره امسال بود. سعی می کنم فیلمش را هم بگیرم و نسخه آماده شده آن را جهت دانلود و یادگاری در آرشیو شخصی علاقمندان، در اینترنت قرار دهم. در پایان چیزی که جالب است اکثر جوایز امسال جشنواره مطبوعات هم مربوط به رسانه‌های اصلاح طلب بود و اینکار چه از روی واقعیت و چه از روی سیاست هم (که بعید است) انجام شده باشد نشان دهنده ارزش گذاری برای رسانه حداقل در مقیاس محلی است.

۱۵ مرداد ۱۳۸۶

مدیر مخابرات و اطلاعات غلط

مدیر شرکت مخابرات استان قزوین در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفته است ضریب نفوذ اینترنت در استان قزوین بیش از بیست درصد است. من با توضیح زیر ثابت می‌کنم این ضریب بیش از 5 درصد هم نیست!

شهر قزوین بر اساس آخرین سر شماری سال 1385، 355338 نفر جمعیت دارد. در قزوین 9 ISP با نامهای قزوین نت، پارسیان، البرزنت، فراسان، شوکا، سیاق، افکار، ستاره و صبا مشغول فعالیت هستند. بطور متوسط و مقدار زیادی هم خوشبینانه هر کدام از این ISP ها روزانه 2000 ساعت مصرف اینترنت دارند. یعنی روزانه 18000 ساعت مصرف اینترنت در شهر قزوین وجود دارد. حالا اصلا می‌گوییم 20000 ساعت. اگر فرض کنیم هر کاربر بطور متوسط روزانه 2 ساعت از اینترنت استفاده می‌کند (حتی مصرف هر کاربر را هم کم گرفتم که تعدادشان زیاد شود) ما 10 هزار کاربر اینترنت در شهر قزوین خواهیم داشت. این یعنی فقط 2.8 درصد از مردم شهر قزوین از اینترنت استفاده می‌کنند. حالا می‌گوییم 3 درصد. تازه همه اینها که حساب کردم مربوط به شهر قزوین است. اگر استان قزوین را در نظر بگیریم که در خیلی مناطق دورافتاده آن اصلا نمی‌دانند اینترنت چیست این ضریب خیلی پایین تر می‌آید. حالا باز هم خوشبینانه می‌گوییم توسعه اینترنت در همه استان قزوین مثل شهر قزوین است و ضریب نفوذ اینترنت در استان قزوین 3 درصد است. حالا من نمی‌دانم مدیر شرکت مخابرات استان قزوین این آمار را از کجا در آورده است که گفته است ضریب نفوذ اینترنت در استان قزوین بیش از 20 درصد است!! فقط یک احتمال می ماند و آن اینکه منظور ایشان ضریب نفوذ در جغرافیای طبیعی استان قزوین باشد نه جغرافیای انسانی که البته بعید است اینطور باشد چراکه سنجیدن و مطرح کردن بر اساس جغرافیای طبیعی در حالیکه استفاده ای از آن نشود ارزشی ندارد.

تازه این یکی از آمارهایش بود. در جای دیگری با افتخار تمام گفته است 8 هزار و 666 پورت اينترنت پرسرعت ADSL در استان قزوین نصب شده است. خود ایشان حتما واقف است که خیلی از پورتهای نصب شده مربوط به PAP هایی است که عملا فعالیتی ندارند و به اصطلاح زنیبل گذاشته اند و مخابرات پول اجاره بی دردسر خود را از آنها می‌گیرد. وبیشتر واقف است که تاکنون چقدر PAP های فعال قزوین خواسته اند پورتهای خود را در مراکز مخابراتی نصب کنند تا فعالیت داشته باشند اما هنوز موفق نشده اند؟
واقعا جای تامل دارد.

۱۴ مرداد ۱۳۸۶

نه دیگر ...

نه دیگر قدر میدانم، نه دیگر قدر میدانی
نگاهت خوب فهمانده، که تو دیگر نمیمانی

دو دیوانه دو بازنده، در این بازی چه میدانی؟
نه سوی هم دویدن‌ها، عقب رفتیم پنهانی

نه در تقویم رو میزی، قرار روز مهمانی
نه آن شاخه گل قرمز، نه گل ماند و نه گلدانی

نه ماندن ساعتی بیرون، نه رفتن زیر بارانی
نه دیگر کی تو می آیی؟، همه گم شد به آسانی

نه تا آخر تویی یارم، هوا سرد است و طوفانی
چه کاری دست من دادی، دل گمراه زندانی

نه میخندم، نه میخندی، در این دریای طوفانی
نه تصمیمی به آغازی، در این شبهای پایانی

نه قایق تو دریایی، سکوت است و پریشانی
نه ماندن بین صد راهی، نه خط روی پیشانی

همان شد که دلت میخواست، نماند عهد و پیمانی
نه حرفی رو به رو کردن، فراموشت شدم آری

نه آنگونه حسادتها، تو حق داری نمی مانی
کجا عشق است با اجبار؟ مرا اینگونه میرانی

نگو جای تو من گفتم، به قلبم که پشیمانی
 نه دیگر شعر میخوانم، نه دیگر شعر میخوانی
نه‌دیگر حرفی ازمقصد، نه عشقی واضح و مبهم

نه دیگر حرف آینده، نه بر لبهایمان خنده
نه دیگر آن رسیدن‌ها، نه شوق و ذوق دیدن‌ها

نه دیگر نامه ای چیزی، نه آن اشکی که میریزی
نه دیگر فال و نه حافظ، نه دیگر غیر تو هرگز

نه دیگر قصه مجنون، نه حرف از عشق بی قانون
نه دیگر طعم لالایی، نه دیگر بی تو تنهایی

نه دیگر دوستت دارم، نه از عشق تو بیمارم
نه دیگر نامه ای یادی، نه حرف از صید و صیادی

نه دیگر شور لبخندی، نه حرف از بعد و پیوندی
نه دیگر صحبت از نازی، نه حرف از بال پروازی

نه حرف‌از خواب رویایی، نه حرف‌از فتح دنیایی
نه دیگر عذر کوتاهی، نه دیگر معذرت خواهی

نه‌دیگر حرفهای راست، نه‌دیگر زندگی با ماست
نه دیگر گفتگو کردن، نه چیزی آرزو کردن

نه حرفی از شهامتها، نه در بوسه خجالتها
نه دیگر نقطه چین بگذار، برو دست از سرم بردار

حرامم شد شب حالا، تمامش کن همین فردا

۱۱ مرداد ۱۳۸۶

دزدی خبر در رسانه های قزوین

دزدی خبر در رسانه های ایران اتفاق تازه ای نیست اما این موضوع در قزوین در حال رسیدن به حد اعلای خود است. رسانه ها برای پوشش کامل اخبار، خبرهایی که توسط دیگر رسانه های تهیه شده است را توسط خود کپی و انتشار می‌دهند. البته اگر این کپی برداری با ذکر منبع اصلی رسانه باشد اشکالی ندارد و حتی برای هر دو رسانه مفید است. چراکه در واقع در رسانه دوم تبلیغی برای رسانه اول هم انجام شده است و در عین حال مخاطبان رسانه دوم هم به دلیل پوشش اخبار بیشتر می‌شود. این سیاستی است که خبرگزاری بازتاب در 80 درصد اخبار خود از آن استفاده می‌کند و اتفاقا آن را هم به یکی از پر بیننده ترین رسانه های ایران تبدیل کرده است.

البته بنا بر اصول حرفه ای رسانه، اگر بخواهد این کار در غالب اینترنت انجام شود با قابلیت های موجود در اینترنت شدیدا توصیه می‌شود که به جای نقل خبر به منبع اصلی خبر لینک داده شود تا بازدیدهای خبر و آگهی منبع اصلی خبر از بین نرود. چنین سیاستی را مدتی است که برخی سایتها مثل صبحانه و بالاترین آغاز کرده اند و اتفاقا تعداد بازدیدهای آنها از سایتهایی که صرفا نقل و کپی می‌کنند بیشتر است. اما در رسانه های فیزیکی مثل مطبوعات و رادیو و تلویزیون که قابلیت لینک وجود ندارد ناگزیر ذکر منبع رسانه در متن خبر بدون اشکال، امکان پذیر است و اختلالی در روند رسانه‌ای ایجاد نمی‌کند.

اما تمام آنچه گفته شد صورت خوش قضیه است. این موضوع وقتی چهره زشت و ضد اخلاق خود را نشان می‌دهد که رسانه بدون ذکر منبع اصلی خبر را در خود نقل می‌کند و به اصطلاح آن را می‌دزدد. چیزی که در رسانه های قزوین به وفور دیده می‌شود و حتی متن خبر با اضافه چند کلمه در ابتدایش به گونه ای تنظیم می‌شود که انگار اصلا تهیه کننده خبر خود رسانه دوم است و هیچ شخص یا رسانه دیگری چنین خبری را تهیه نکرده است! مخاطبان چنین رسانه هایی تا موقعی که از موضوع اطلاع نداشته باشند به آن علاقمندند اما با رو شدن قضیه و متهم شدن رسانه به انجام کار غیرحرفه ای به مرور از مخاطبان آن کم می‌شود و سطح اعتماد به خبرهای آن نزول می‌کند.

جدا از اینها من نمی‌دانم خود رسانه چگونه حاضر است تن به اینکار دهد؟ آیا راضی است خبری که خودش برای تهیه آن زحمت می‌کشد هم توسط دیگران دزدیده شود؟ دزدی خبر در رسانه ها که به دزدی ادبی مشهور است آنقدر در رسانه های ایران و بخصوص قزوین رواج یافته است که کاملا عادی شده است. صدا و سیمای قزوین در روز روشن اخبار ایسنا را بدون نقل خبر می‌دزدد و هفته نامه تابان قزوین خبر اختصاصی قزوین‌بلاگ در مورد فیلتر شدن کلمه تاکستان را به تاراج می برد و عینا بانام خودش درج می‌کند. با اینکه اینکار شدیدا زیر پا گذاشتن اصول حرفه ای روزنامه نگاری و رسانه است اما من شخصا از این مورد خاص ناراحت نیستم. حتی انتظار تبلیغ اختصاصی قزوین بلاگ را هم در هیچ رسانه ای ندارم اما حداقل چه می‌شد منبع خبر را به بهانه معرفی آن که یک سایت غیرتجاری است و همه اش با کمک و پشتبانی تعدادی وبلاگ نویس که دارند بدون چشمداشتی برایش وقت و هزینه صرف می‌کنند را هم ذکر می‌کردند؟ این نشان می‌دهد که خود رسانه حتی به چنین حمایت کوچکی که با اهداف فرهنگی هم بوجود آمده است پایبند نیست و فقط شعار آن را برای دیگران می‌دهد!

دزدیدن خبر فقط محدود به متن آن نیست و عکس آن را هم شامل می‌شود. چیزی که واضح است دزدی عکس خبر رواج بیشتری از متن آن دارد. سراسر اینترنت پر از عکسهایی است که از صاحبان آنها خبری نیست و بدلیل آنکه عکس تاریخ سوخت ندارد یا تاریخ سوخت آن دیرتر از خبرش است و می‌شود بارها آن را در جاهای دیگر استفاده کرد با چند مرحله کپی و دست به دست شدن آن عملا یافتن عکاس اصلی آن غیر ممکن می‌شود.

ربودن گوی سبقت در دزدی خبر توسط رسانه های قزوین نشان دهنده طمع بی حد و اندازه آنها در رقابت با همنوعانشان در قزوین است. رسانه های قزوین به هم رحم نمی‌کنند و اگر آزادی بیشتری بود و رودرواسی محلی وجود نداشت به آسانی یکدیگر را زیرقلم هایشان له می‌کردند.

وجود چنین جو خصمانه ای که پدیده سرقت خبری هم از نتایج آن است جز آسیب رساندن به خود آنها و آسیب به وضعیت اجتماعی و رسانه ای قزوین هیچ نفعی برای کسی نخواهد داشت و اگر تمام تلاشهای اخلاقی برای متقاعد کردن آنها برای رعایت اصول و ایجاد جو دوستانه به جایی نکشد باید خود رسانه با ابزارهای خودش و افشای چنین مواردی جهت جلوگیری از گسترش بیشتر به مقابله با آن برخیزد.

۰۸ مرداد ۱۳۸۶

شعور کاربر ایرانی

امروز متوجه شدم هرچی ایمیل از آی پی های ما به ایمیل سرورهای مختلف به جز یاهو و گوگل و هات میل می رسد spam می شود! با تحقیقات بیشتر فهمیدم نصف بیشتر ایمیل سرورهای جهان مرجعشان برای تصمیم گیری در مورد اسپم بودن ایمیل از روی IP از سایت www.spamhaus.org است. بعد که به این سایت مراجعه کردم دیدم نه تنها IP های ما بلکه 2000 تا اینور و آنورش را هم تو لیست سیاه خود گذاشته است!

این به این معنی است که هرچی ایمیل از قزوین و چند شهر دیگران فرستاده می شود در نصف بیشتر میل سرورهای دنیا Spam می شود! توی سایت هم تخلفاتی که از این IP ها صورت گرفته را لیست کرده است. اینجا بود که من به شعور کاربران ایرانی اینترنت پی بردم! به جای استفاده از اینترنت همش دنبال خرابکاری هستند! حالا خوب است که خود سایت یک قسمت برای درخواست حذف IP از لیست سیاه دارد به شرطی که با دلایل قانع کننده برایشان توضیح داده شود. مانده ام که چطور این همه شعور را برایشان توجیه کنم تا متقاعد به حذف شوند.

۰۶ مرداد ۱۳۸۶

آرزو و اعتراف در دقیقه نود

چندی پیش وبلاگ این خانه سیاه است من را دعوت کرده بود به بازی یلدا و چندی بعدترش وبلاگ نیمه غایب دعوت کرده بود به نوشتن از آرزوها. آن موقع اصلا در حس و حال نوشتن این چیزها نبودم اما حالا این حال معنوی بوجود آمده است و شاید به عنوان آخرین نفر به این بازی خاتمه می‌دهم!

اعترافات
1- در 7 سالگی با چوب هایی که در بالای پشتبام بود خانه را آتش زدم. بعد به همه گفتم که اتصال خطوط برق موجب آتش سوزی شده است. اما مدتی بعد به خاطر یک جایزه بی ارزش فریب خوردم و قضیه را به برخی نزدیکان لو دادم. با این وجود هنوز که هنوز است خیلی ها فکر می‌کنند علت آتش سوزی سیم های برق بود.

2- سال پیش در یک اقدام انتحاری 40 سایت ار چند سرور مختلف را هک کردم. اتفاقا یکی هم سایت انصارحزب الله بود. اما بعدش توبه کردم که دیگر دست به چنین کاری نزنم.

3- حدود 4 سال از سال 1381 از یک بیماری ناشناس رنج می‌بردم! فقط یکی دو نفر از آن اطلاع داشتند! به دکترهای فراوانی مراجعه کردم اما هیچیک تشخیص ندادند. البته در اینترنت خوانده بودم که یک بیماری ناشناخته است و درمانی برایش پیدا نشده است! اما 8 ماه پیش بطرز عجیبی خوب شدم. اتفاقا این زمانی انجام شد که توبه اعتراف قبل را کردم!

4- آن زمانها که تازه این جانور لعنتی (کامپیوتر) آمده بود یکبار که یک مشکل سخت افزاری پیش آمده بود درب کیس را بازکردم تا مشکل را پیدا کنم. بعد که درب کیس را بستم متوجه شدم دیگر اصلا بالا نمی‌آید و اتفاقا آچار هم گم شده است! بقیه اش را خودتان حدس بزنید!

5- حدود 8 سال پیش که در روزنامه مینودر بودم یک آگهی به مناسبت فوت پدر یکی از دبیرها که دل پری از ما داشت به روزنامه دادم. بعد آگهی را به دبیر نشان دادم و حسابی جو را مثبت کردم که نمره بدهد. او هم خوشش آمده بود نمره ها را وارد کرد و از کلاس خارج شد و وارد راهرو شد. بعد سنگی که جلوی درب کلاس بود را با کمک بچه ها محکم روی زمین هل دادم تا به پایش بخورد! خیلی عصبانی به کلاس برگشت و گفت: حیوانها فکر کردم آدم شدند!

آرزوها
من آرزوهای فراوانی دارم اما برای خالی نبودن عریضه و دور ماندن از کلیشه فقط 5 تا از آنها را می‌گویم!

1- بیشترین علاقه ام در تمام سایتهایی که طراحی کرده ام به سایت قزوین نت است. آنقدر که حتی مکه هم که رفته بودم آپدیتش کردم! آرزو دارم زمانی هیچ کاری نداشته باشم و تمام وقتم را روی آن بگذرانم!

2- با این وضع گرانی مسکن و اجاره یکی از آرزوهایم مهمم این است که روزی بتوانم "خانه ای از آن خود" داشته باشم و تمام دلالان بی رحم مسکن نابود شوند و هیچکس اجاره خانه نپردازد.

3- داشتن اینترنت پرسرعت در ایران یکی دیگر آرزوها است. این ADSL هم با وجود آنکه سرعتش نسبت به Dialup خیلی بهتر است اما بازهم چنگی به دل نزد.

4- دوست دارم یکی از باشکوه ترین عروسی های دنیا را بگیرم که چند شب هم ادامه داشته باشد!

5- و در آخر اینکه آرزو دارم روزی در بخشهایی از آی تی یکی از خبرگزاری های بزرگ دنیا کار کنم.

۰۱ مرداد ۱۳۸۶

بالاخره پس از تلاش ها و شب بیداریها و خستگی های فراوان (اینو از ته دل می گم) سایت جدید قزوین نت آماده شد و روی اینترنت قرار گرفت. در سایت جدید سعی کردم هرچه از اینترنت بلد بودم خرجش کنم و بهترین حالت یک سایت خبری، اطلاع رسانی را پس از تحقیق و مشاهده صدها سایت مرتبط طراحی و برنامه نویسی کنم.

از نظر اطلاعات، اطلاعات بسیار زیادی از قزوین در آن گذاشتم که البته بعضی قسمتها خالی است و به مرور تکمیل خواهد شد. سرور آن هم را به ایران آوردم و پشت یکی از ICP های تهران با شرایط بسیار مطلوب تر از خارج کشور با پهنای باند 80Mb/s اختصاصی و بدون ترس از تحریم گذاشتم.

خلاصه دیگر سنگ تمام گذاشتم و سعی کردم بهترین سایت اینترنتی راجع و برای قزوین را در اینترنت راه اندازی کنم و با آنکه از این پس مسیر سخت تری برای نگهداری و بروزرسانی آن بتنهایی پیش رو دارم اما خیلی خوشحالم که توانستم به یکی از آرزوهام برسم و امیدوارم مسلمین و غیرمسلمین از آن استفاده ببرند.

۲۹ تیر ۱۳۸۶

محمد خیرخواه، عکاس خبری جلوی سفارت انگلیس (تی شرت سبز)
عکس از پیام برازجانی - آژانس عکس سوره

۲۴ تیر ۱۳۸۶

حسین طاهری قزوینی، سردبیر ایسنا قزوین چند روزی است که وبلاگ تازه اش را آغاز کرده و فعالانه در آن می‌نویسد. مطالب خیلی خواندنی در آن وجود دارد. هم بخشهای مربوط به اخبار قزوینش که شامل اخبار غیر رسمی‌است که نمی‌توان آنها را در قالب رسانه رسمی‌منتشر کرد و هم اخبار ایسنا که بصورت زنده خواننده را با اتفاقات یک رسانه همراه می‌کند.

نمونه هایی از این نوع وبلاگها را قبلا از خبرنگاران بی بی سی و تایم و سایر رسانه های معتبر دیده بودم اما مورد ایرانی اش را بخاطر ندارم. این نوع ارتباط علاوه بر اینکه یک نوع انتشار خبر و اطلاع رسانی غیر رسمی‌است تبلیغ خیلی خوبی برای آن رسانه برای نزدیکتر شدن مخاطب به آن نیز محسوب می‌شود.

همیشه ادامه از شروع مهمتر است. برای این وبلاگ هم امیدوارم ادامه و پایداری اش مثل شروعش قدرتمند باشد.

۲۲ تیر ۱۳۸۶

دفاع از حسین درخشان

این روزها حسین درخشان شدیدا مورد حجوم حمله های دوستان و دشمنانش قرار گرفته است. حسین درخشان کسی است که کل وبلاگهایی که من و شما داریم یا آنها را می‌خوانیم مدیون اوست. آن موقع که هنوز کسی فرق موس و کیبورد را تشخیص نمی‌داد او نخستین وبلاگ فارسی را ساخت و بعد با ساختن یک راهنما همگان را تشویق کرد که وبلاگ نویسی را آغاز کنند. سپس هر وبلاگ تازه ای که ساخته می‌شد معرفی می‌کرد و اینگونه شد که موج قوی وبلاگ نویسی راه افتاد و ایران در مقام چهارم وبلاگهای دنیا قرار گرفت.

اما اکنون حسین درخشان متهم است که چرا تغییر اندیشه داده است، چرا تهمت می‌زند، چرا مدافع جمهوری اسلامی‌شده است. من نمی‌دانم این اتهامات بی مبنا چگونه در برخی مغزها شکل گرفته است. اتهاماتی که به گفته خودش تا حالا هم کسی نتوانسته آن ها را اثبات کند. اتهام زدن بسیار ساده است. ابراهیم نبوی بعد از اینکه هزاران بار عهدش را نسبت به او شکسته است او را خیلی راحت به آدم فروشی متهم می‌کند در حالیکه حتی یک مثال واضح هم برای اثبات ادعاهایش هم نتوانسته است بیاورد. بالاترین در اوج بی رحمی‌ حتی اگر یک لینک از او که بگوید ماست سفید است به او داده شود آنقدر امتیاز منفی می‌گیرد تا حذف شود. آسیه امینی از سر عصبانیت و با بی ادبی تمام بارها او را مریض خوانده است و حتی یک مدرک برای اتهاماتی که به او می‌زند هم ندارد. او می‌گوید به تاکستان رفته است و جزئیات سنگسار را بررسی کرده است. اما همه اینها را پس از مرگ سهراب کرده است. وقتی که دیگر همه قضیه سنگسار را فهمیده اند و سخنگوی دولت هم به آن اعتراف کرده است. شاید فکر می‌کند با رفتنش در این زمان توانسته چیزی را عوض کند؟! حتی وبلاگ خورشید خانوم که از این یکی دیگر انتظار نداشتم همراه جو موجود شده است و به او حمله کرده است. من می‌توانم ثابت کنم 90% این اتهامات بی‌پایه است.

از سوی دیگر حسین درخشان حق دارد تغییر اندیشه بدهد. همه ما این حق را داریم. اگر فکر می‌کرده قبلا اشتباه فکر می‌کرده حالا می‌تواند عقیده اش را اصلاح کند که اصلا به نظر من الان این تغییر فکرها در جهت اصلاح گذشته هم نیست. تعییر اندیشه او حاصل تغییر جامعه است.

اما چیزی که از همه بیشتر نارحت کننده تراست دوستان گذشته اویند که در زمان شکل گیری وبلاگهای فارسی با او همراه شدند و حالا ساکت نشسته اند.

با همه اینها حسین درخشان هنوز تسلیم نشده و یک تنه می‌جنگد. من شجاعانه او را، به خاطر فکرهایش و کارهایش تحسین می‌کنم و امیدوارم افرادی که در جو موجود می‌افتند و از روی غرض ورزی یا ندانسته علیه او می‌نویسند بیدار شوند و به قول احمدی نژاد ادبیاتشان را عوض کنند.

۱۷ تیر ۱۳۸۶

طی یک نظر سنجی تازه اعلام شد کسانی که فوائد سهمیه بندی را نمی فهمند همان 22 میلیون الاغی هستند که به گفتگوی تمدنها رای دادند.

۰۸ تیر ۱۳۸۶

خیلی وقتها با افراد یا نوشته‌هایی برخورد می‌کنم که دید خیلی تعصبی نسبت به مایکروسافت دارند که الان هرچه داریم از مایکروسافت است و اگر یک روز نباشد زندگی فلج می‌شود و از این حرفها. من کاملا با آنها موافقم که الان اکثر چیزها وابسته به مایکروسافت شده است. اما یک نظر بی طرفانه دیگر هم دارم.

اگر مایکروسافت نبود و اصلا شخصی به نام بیل گیتس به دنیا نمی‌آمد Open source مجبور می‌شد خیلی بهتر از حالا جای مایکروسافت را پر کند. علاوه بر مسائل فنی، چیزی به نام پول و انحصار هم وجود نمی‌داشت و پیشرفت علم جلوتر از حالا بود. دلیل این موضوع خود پایه و هویت open source است که ایجاب می‌کند تمام جهان را برای توسعه مجانی خود دعوت کند. اما مشکل open source این است که بعد از بوجود آمدن مایکروسافت نیاز عمومی و احساس مسئولیت برای توسعه عامه‌پسند خود احساس نکرد و نمی‌کند و بخاطر همین از اقبال عمومی در حد مایکروسافت برخوردار نشده است.

۳۱ خرداد ۱۳۸۶

مراسم گرامیداشت سالگرد دکتر شریعتی در قزوین با حضور سارا شریعتی
جمعه ساعت 5 عصر-خیابان پادگان، انتهای کوچه بانک تجارت، دست چپ چهار راه، در اول، طبقه اول

۲۹ خرداد ۱۳۸۶

ظاهرا پنجشنبه این هفته ساعت 9 صبح یک زن و مرد در تاکستان در ملا عام سنگسار می شوند. اگر برنامه‌هایم درست پیش برود من پنجشنبه تاکستان هستم و سعی می کنم آنجا هم بروم. اگر کس دیگری هم خواست برود به من خبر بدهد. اگر بشود یک گزارش خبری و در صورت امکان تصویری خوب تهیه کنیم خیلی سر و صدا خواهد کرد.

۲۳ خرداد ۱۳۸۶

نقد رادیکال و بیرحمانه

آقایان و خانومها. این وبلاگ شخصی من است و آزادانه هر چه بخواهم در آن می‌نویسم. آنقدر پیغام خصوصی نفرستید که فلان مطلب را بنویس فلان مطلب را حذف کن. اگر نظری دارید در همان مطلب بدهید. من اتفاقا نقد رادیکالی و بیرحمانه و گاهی اغراق آمیز(cruelly criticism) در مورد حتی نزدیکترین افراد که جایش در وبلاگهای قزوین خالی است را می‌پسندم. اين زبان «بهداشتی» مسخره‌ای که مذهبی‌های مشهور به اصلاح‌طلب يا روشن‌فکران دينی تحت ویندوز رواج داده‌اند، به درد نقد نمی‌خورد. نقد راديکال و خشن هميشه بايد وجود داشته باشد، وگرنه صاحبان قدرت و ثروت هرگز رفتارشان را عوض نمی‌کنند. این یکی از ویژگیهایی است که اتفاقا در خمینی هم وجود داشت.

پی نوشت: من خودم خيلی آرام‌تر و مودب‌تر از نوشته‌هايم هستم. (در تمام عمرم حتی در دبيرستان و راهنمايی هم با کسی دعوای فيزيکی نکرده‌ام. ولی تا دلتان بخواهد بخاطر صراحتم مواخده شده‌ام!) برای اينکه اينجا ناسلامتی قرار است به همه چيز به شکل انتقادی نگاه کنم. بنابراين اين‌ها را به حساب مسايل شخصی نگيريد.

۱۶ خرداد ۱۳۸۶

لزوم منطقه خبری شدن ایسنا قزوین

سایت خبرگزاری ایسنای قزوین 2 هفته است که بالا نمی‌آید و هیچکس ککش هم نگزیده است. می‌گویند ایسنای تهران هم جواب سربالا می‌دهد و مشکل را حل نمی‌کند. ایسنای تهران در حالت عادی اصلا به شهرستانها اهمیتی نمی‌دهد و بسیاری از کارهای آنها را نادیده می‌گیرد تا چه بخواهد حالا که مشکل پیدا کرده بیاید مشکلاشان را حل کند.

این یکی دیگر از دلایلی است که می‌گویم ایسنای قزوین هم باید منطقه خبری بشود. واقعا دلم می‌سوزد برای آنهمه نیروی پر ایده که آنجا ریخته و تمام نتایجشان به هدر می‌رود. کارهایی که آنها می‌کنند می‌تواند روی خیلی از تصمیم گیریها و برنامه‌ریزی‌های مدیران استان قزوین تاثیر بگذارد و حتی بر روی آینده سیاسی قزوین نقش ایفا کند.

واقعا تاسف آور است که خیلی از استانهای درپیت و حتی مسئله دار مثل خوزستان منطقه خبری هستند و همه کارشان را خودشان انجام می‌دهند و منت تهران را نمی‌کشند. این مهمترین کاری است که ایسنای قزوین باید انجام دهد. حتی می‌توانند چند روز اصلا کار نکنند و اعتصاب کنند و به تهران بروند تا برای همیشه راحت شوند.

هزینه مادی هم برای منطقه خبری شدن خیلی مهمتر از سایر هزینه‌هایی که جهاد دانشگاهی می‌کند – مثل جشنواره طریق جاوید- و ماندگار نمی‌شود. البته فکر نمی‌کنم مشکل مادیشان خیلی جدی باشد که جلوی کارشان را بگیرد.

کاری هم که از ما بر می‌آید این است که به شیوه های مختلف با ایسنا تهران (و حتی قزوین) تماس بگیریم و وادارشان کنیم به هر قیمتی که هست منطقه خبری شوند.

تلفن و ایمیل دفتر مدیر خبرگزاری ایسنا تهران: manager@isna.ir 66950177 66950178
تلفن مستقیم مرادی، مدیر جهاد دانشگاهی قزوین: 3332691

۰۹ خرداد ۱۳۸۶

حسین طاهری، سردبیر تازه خبرگزاری ایسنا قزوین و عیسی صفری سردبیر هفته‌نامه نامۀ قزوین

۰۶ خرداد ۱۳۸۶

وارش آمد

رضا علیزاده کارشناس میراث فرهنگی قزوین از وبلاگ به سایت تازه‌اش کوچ کرده. اولین چیزی که پس از نگاه اول به سایتش در ذهن و حس آدم نقش می‌بندد هماهنگی سایت با زادگاه او و حال و هوای سرسبز شمال ایران است. در کل سایت تر و تمیزی شده فقط چند تا اشکال مهم دارد که خوب است برطرف شود.

- لینکهایی که به خود محتوای سایت هستند نباید بطور پیش فرض در صفحه جدید باز شوند.
- متن‌ها در صفحه های مختلف با اندازه‌های مختلف هستند و فاصله بین خطوط کافی نیست که خواندن مطلب را برای خواننده سخت می‌کند.
- مطالبی که از سایتها یا وبلاگهای دیگر (مثل بخش نگاشته‌های دوستان) هستند به جای اینکه در سایت کپی شوند باید به اصل مطلب لینک داده شود. اینطوری آنها هم خوانندگانشان را از دست نمی‌دهند و مراجعه به همین سایت هم برای دیدن لینکهای خوب بیشتر می‌شود. قبلا هم بارها این را گفته‌ام که مهترین خاصیت اینترنت لینک است و بدون آن اینترنت یعنی هیچ!

این را هم نوشتم که بگویم که علاوه بروب سایتهای وابسته به دولت، به وب سایتهایی هم که دوستشان داشته باشم گیر می‌دهم! راستی تبریک یادم رفت!

۰۵ خرداد ۱۳۸۶

داستان سازی از روی تصویر

چند روزی است که به هر وبلاگی مراجعه می‌کنم این تصویر تکراری خبرساز یا تحلیل‌های مربوط به آن را که اسمش خشونت دولت علیه زنان گذاشته اند می‌بینم.
من هیچ جور اصل این برنامه‌ی پلیس برای دخالت در لباس و آرایش مردم را تایید نمی‌کنم ولی می‌خواهم به قول هودر به جای اینکه با یک برخورد شتابزده از روی تصویر آن ماجرایش را بسازیم کمی بیشتر در مورد اصل ماجرا فکر کنیم:
- این تصویر یک استثنا را نشان می‌داد یا یک قاعده را؟
- آیا می‌شود گفت که پلیس دستور داشته که با خشونت فیزیکی تمام با افرادی که به نظرش متخلف‌اند برخورد کند یا نه؟ آیا نشانه های فراوانی از این خشونت فیزیکی در این ماجرا دیده‌اید که بشود ادعا کرد این جور رفتار بطور سیستماتیک در پلیس دیده شده است؟
- آیا می‌دانید که قبل از اینکه این عکس گرفته شود ماجرا چه بوده است؟ آیا احتمالش نیست که پلیس در اثر عکس‌العمل خشن خود همین دختر بعد از یک گفتگوی غیرخشن مجبور به برخورد فیزیکی شده باشد؟ آیا فکر می‌کنید اگر مثلا در نروژ یک کار غیرقانونی (مثلا پخش موزیک با صدای بلند بعد از نیمه شب)‌ بکنید و پلیس بعد از چند باز تذکر اصرار شما را به آن ببیند شما را دستگیر نمی‌کند و به کلانتری نمی‌برد؟ آیا جیغ و داد کردن و مقاومت شما برای سوار شدن به ماشین پلیس الزما نشانه‌ی حقانیت شما در آن موقعیت است؟
- و اینکه آیا هیچ تغییری در میزان تحمل حکومت درباره‌ی حجاب در این سی سال دیده نمی‌شود؟ در روش‌هایش چطور؟

۰۱ خرداد ۱۳۸۶

دوم خرداد

به عشق
    به آزادی
        همیشه راهی هست ...

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۶

آمار خیره کننده

کلمه "sex" بیشترین جستجو در کل اینترنت را دارد.
هر روز 266 سایت پورنو جدید بوجود می‌آیند.
35% از کل دانلودها از اینترنت دانلود محتوای پورنو است.
25% جستجو ها در موتورهای جستجو در مورد مطالب پورنو است.
هر ثانیه 28258 کاربر اینترنت در حال مشاهده سایتهای پورنو هستند.
372 میلیون وب سایت با محتوای پورنو وجود دارد.
12% کل وب سایتها درباره پورنو هستند.
هر ثانیه 89 دلار صرف استفاده از محتوای پورنو در اینترنت می‌شود.
72% بینندگان سایتهای پورنو مردان هستند.
89% سایتهای پورنو توسط امریکا تولید می شود.
+ منبع

۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۶

اختلاف نظر سازنده است

امروز خبرگزاری فارس خبری را منتشر کرده بود که برای تعیین شهردار بین استاندار و نیکویه اختلاف نظر وجود دارد. استاندار اصرار بر تغییر شهردار دارد در حالیکه نظر نیکویه بر ابقاء شهردار فعلی است. این خبر را من هم در قزوین نت منتشر کردم و ظاهرا آقایان آمده بودند و خوانده بودند و ظرف چند دقیقه با واکنشهای تند مواجه شد و مجبور به حذف خبر شدم. خبرنگار خبرگزاری فارس را هم به استانداری کشیده بودند و از او هم خواسته بودند که خبر را حذف کند و او هم حذفش کرد.

این دومین بار است که این اتفاق می‌افتد. یکبار هم درباره اختلاف نظر در مورد بحث با ارزش بودن مسائل فرهنگی برای قزوین و اینکه پایتخت خوشنویسی بودن قزوین برایش ارزش دارد یا نه این اتفاق افتاد. آن زمان هم ایسنا خبر را حذف کرد اما ما منتشر کردیم و در چند جای دیگر هم منتشر شد اما واکنش‌هایش به تندی ایندفعه نبود.

اینکه اصلا آیا تعیین شهردار بر عهده شورای شهر است یا استاندار و معاونینش خود جای بحث دارد اما هیچ‌کس از هیچ مقام مسئولی انتظار ندارد در هر موردی حتما نظرش با مشاورین یا معاونینش یکی باشد. اختلاف نظر طبیعی است و از پس این اختلاف نظرها است که بحث به چالش کشیده می‌شود و نتیجه بهتری بدست می‌آید. هرچند بعید می‌دانم اما امیدوارم روزی به این درک برسیم!