۱۱ آبان ۱۳۸۶

شورشی آرمان خواه

برای پاسداشت تلاش های سردبیر نازنین ایسنای قزوین، حسین طاهری قزوینی
حسن حسن زاده
« ... غم نان اگر بگذارد!!!» این عبارت شاملو، شاعر محبوب حسین این روزها بیش از همه در مورد خود او صدق می‌کند. خبر را شنیده اید. حسین طاهری قزوینی از ادامه همکاری با خبرگزاری ایسنا – دفتر قزوین استعفا داد. شاید خیلی ها با شنیدن این خبر و رجوع به سوابق سیاسی، اجتماعی و رسانه ای او شروع به گمانه زنی های متفاوت درباره چرایی خروجش نمایند و آسمان و ریسمان را به هم ببافند اما واقعیت این است که او بنا به هیچ دلیلی جز مسایل شخصی و تامین نیازها و رفع دغدغه هایش برای تشکیل زندگی و آینده ای بهتر با ما خداحافظی نکرد.

نگارنده از صمیمی‌ترین دوستان او محسوب می‌شود. از سال 76 با هم آشنا شدیم. اولین بار صدای او را پشت تلفن شنیدم. به عنوان خبرنگار صفحه پویش هفته نامه مینودر مشغول تهیه گزارشی درباره تعطیلی هفته نامه خانه، ارگان خانه روزنامه نگاران جوان بودم و با او نیز گفتگو کردم. این گونه بود که نخستین تجربه من در گزارش نویسی حرفه ای با حضور او توام بود. دوستی ما از آن روز آغاز شد و تا امروز ادامه دارد و هر روز نیز بر عمق آن افزوده می‌شود.

شاید بیشتر از هر کسی تجربه همکاری مشترک با او دارم. مینودر، تابان، حدیث، نامه، پیام شهر و این آخری در ایسنا. همیشه از بودن در کنار هم لذت می‌بردیم و او مشوق من و همه همکارانش برای آموختن بیشتر و بیشتر بود. حسین همان طور که همکاری کم نظیر، سردبیری جدی و پرکار و روزنامه نگاری خلاق با قلمی ‌شیواست در دوستی نیز رفیقی شفیق و مهربان است.

خیلی ها او را به رادیکالیسم متهم کرده و می‌کنند و برای اثبات مدعایشان از زمین و زمان شاهد مثال می‌آورند. به خصوص فیزیک صورت و نظایر آن اما حقیقت آن است که او جور دیگری بود. برای شناسایی طبع لطیف، خلق پاک و روح بلندش شما را به ترانه هایش ارجاع می‌دهم. در کار روزنامه نگاری هم شاهدی بهتر از آثارش نیست. حسین بدون شک انسانی آرمان خواه و بوده و هست اما در کار روزنامه نگاری تاکید او بر تخصص گرایی و حرفه ای عمل کردن باعث می‌شد تا جانب انصاف را رها نکند و واقع گرایانه عمل نماید. اگرچه دید تیزبین و نقاد او به مذاق خیلی ها خوش نمی‌آمد و این امر بر هیچ کس پوشیده نیست.

به عنوان یک دوست و همکار نمی‌توانم قدردان زحمات او در ایسنای قزوین نباشم. بدون شک حضور او در ایسنا دورانی پر از برکت، پویایی و نشاط را رقم زد. حاصل دوران کوتاه سردبیری او تربیت جمعی از خبرنگاران است که با ذهن های پرسشگر و جسارت توام با ادب خود در فضای رسانه ای استان نقش آفرینی می‌کنند. علاوه بر آن سطح کمی‌و به خصوص کیفی اخبار ایسنای قزوین رشد مطلوبی یافت و از این بابت نیز تلاش های او را ارج می‌نهم. اشتباه و خطا در کار نیز امری طبیعی است به ویژه کاری رسانه ای که ماهیت آن ضریب خطا را به شدت افزایش می‌دهد. اما چه باید کرد که سرنوشت حسین طاهری و هم نسلان او در این برهه از روزگار به گونه ای دیگر در حال رقم خوردن است. آن روی سکه زندگی اندک اندک چهره خود را نشان می‌دهد. چهره ای که نه تنها مانند روی اول زیبا نیست بلکه سخت تلخ و خشن است.

در مبارزه بین علایق، باورها و آرمان ها از یک سو و الزامات زندگی از سوی دیگر سخت است که بتوان جانب اولی را گرفت. به ویژه اگر دنیای دوست داشتنی تو از نظر اقتصادی هیچ گونه جذابیتی نداشته باشد. حسین عاشق روزنامه نگاری است. این را همگان قبول دارند اما او هم در این کشمکش در این مقطع تسلیم شد و ناچار از تن دادن به شرایطی شد که شاید در حالت طبیعی هرگز به آن نمی‌اندیشید.

بدون شک جبران جای خالی حسین و امثال او در عرصه رسانه ها کار سختی است. کاش همه چیز کمی ‌بهتر بود.

عنوان این مقاله از کتاب مازیار بهروز برداشت شده است.