نخستین نمایشگاه تخصصی برق، اتوماسیون و کامپیوتر امروز در محلی دائمی نمایشگاه قزوین واقع در میدان شهید بابایی، جنب شهرک ولایت افتتاح شد. شبکه اطلاع رسانی استان قزوین (قزوین نت) همه به عنوان یکی از پیشگامان ارائه سرویس های مختلف اینترنت قزوین در این نمایشگاه حضور یافته است.
کار جدیدی که امسال در نمایشگاه کردیم که فکر میکنم برای نخستین بار هم انجام میشود این است که یک دوربین در غرفه مستقر کردیم که بطور زنده فیلم نمایشگاه را در اینترنت پخش میکند. اینکار یک مقدمه آزمایشی برای گذاشتن یک دوربین دائمی در شهر است که همیشه تصویر زنده شهر قزوین را مثل خیلی دیگر از شهرهای دنیا در اینترنت پخش کند.
برای دیدن تصویر دوربینی که در نمایشگاه مستقر است به سایت قزوین نت بروید و بر روی آیکون پخش زنده نمایشگاه کلیک کنید. فقط دقت کنید چون نمایشگاه از ساعت 15 تا 21 فعال است تنها در این ساعات و از تاریخ 15 تا 21 اسفند ماه میتوانید تصاویر پخش زنده را در اینترنت ببینید.
۱۰ اسفند ۱۳۸۶
۰۹ اسفند ۱۳۸۶
حجت الاسلام یا شیخ
به نظر شما چرا کسانیکه میزان وابستگی و علاقه شان به قدرت الله علیخانی بسیار زیاد است او را «حجت الاسلام قدرت الله علیخانی» می نامند اما بقیه، یعنی آنها که علاقه و وابستگی ندارند یا میزانش مثل گروه اول بسیار زیاد نیست به او «شیخ قدرت علیخانی» می گویند؟ بار معنایی این دو چقدر با هم فرق می کند؟
۰۶ اسفند ۱۳۸۶
شترِ خفهکردن به سبک قانونی، دم وبلاگ شما هم خواهد خوابید
مهدی خلجی از کارکنان «موسسهی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» که علاوه بر القا سیاستهای ضد ایران به دولت آمریکا در این موسسه، به آنها درباره روابط داخلی جمهوری اسلامی مشاوره می دهد از وبلاگ حسین درخشان به دلیل یک نقد شکایت کرده است و او را تهدید به تعطیلی و کاسبی 2 میلیون دلار خسارت برای خودش کرده است.
حسین درخشان نویسنده وبلاگ سردبیر خودم از خوانندگانش خواسته است متن زیر را در وبلاگشان کپی کنند. من جدا از احترام و علاقه ای که به حسین درخشان قائلم به خاطر خطر جدی این اتفاق برای همه ما یعنی سرکوب کردن مخالف به روش خفه کردن متن درخواستی او را عینا در وبلاگم می آورم:
مهدی خلجی، با پشتوانهی مالی و معنوی موسسهی واشنگتن، به احتمال زیاد تا حالا حداقل یک پنج رقمی به دلار آمریکا برای به دادگاه بردن من خرج کرده است. و بر مبنای این شکایت درخواست درخواست دو میلیون دلار و عذرخواهی رسمی و پاک کردن هر چه تا به حال راجع به او نوشتهام کرده است. البته با توجه به قدرتی که این موسسهی گردن کلفت در واشنگتن دارد، و نیز این واقعیت که در شهر واشنگتن این موسسه معروف است به بازوی تحقیقاتی لابی اسراییل (بر اساس نظرات دو استاد علوم سیاسی آمریکایی که کتاب «لابی اسراییل» را نوشتهاند)، چنین حمایتی اصلا عجیب نیست.
بخصوص که کسانی مثل جیمز وولزی ، رییس سیا در زمان کلینتون و از مدافعان براندازی حکومت ایران؛ ریچارد پرل و پل ولفوویتز که معرف حضور هستند و چند آدم نظامی-امنیتی گردنکلفت دیگر در میان اعضای هیات مدیرهی آن هستند. (یکی از مدیران قبلی این موسسه، جان هانا، الان چند سال است که در دفتر دیک چینی به عنوان مشاور ارشد امنیتی کار میکند.) بهرحال الکی نیست که دیک چینی هر سال در موسسه واشنگتن در دفاع از اسراییل و حمله به دشمنان اسراییل سخنرانیهای هیجان انگیز میکند. اتفاقا امسال هم در سخنرانیاش در این موسسه (که لابد خلجی هم چون کارمند آنجاست به آن دعوت شده بوده و احتمالا هم نشسته و گوش کرده و آخرش هم کف زده) به ایران حسابی حمله کرد و آن را تلویحا تهدید به حملهی نظامی کرد و از اصلاحطلبان، وبلاگنویسها، فعالان حقوق زنان، اقلیتهای نژادی و دینی هم دفاع کرد و گفت: «روح آزادی در ایران در حال غلیان است. صدای تغییرات و مخالفت آرام خاموش نخواهد بود. ما انتظار داریم از اصلاحطلبان شجاع، وبلاگنویسان، و فعالان حقوق زنان و اقلیتهای نژادی و مذهبی بیشتر بشنویم.»
بگذریم. خواستم بگویم با وجود اینکه کل وبلاگستان ایرانی با بیانصافی تمام در این ماجرا سکوت کرد و حتی خیلیها اظهار شادمانی هم از آن کردند (از جمله ابراهیم نبوی که به خلجی تبریک گفت و آرزوی محو شدن هر چه زودتر من را کرد)، بالاخره موفق شدم از طریق دوستان غیر ایرانی یک وکیل خوب کانادایی از یک موسسه وکالت معتبر پیدا کنم که مایل باشد بدون دریافت دستمزد (اصطلاحا pro-bono) از من دفاع کند و الان هم در حال آماده کردن متن دفاعیه هستیم که به زودی باید ارایه کنیم.
هرچند که با این همه هیچ چیز معلوم نیست و هنوز هم ممکن است بخاطر اینکه قوانین کانادا خیلی به نفع شاکیان این جور شکایتها هستند تا قوانین آمریکا یا انگلیس که به آزادی بیان اهمیت زیادی میدهند، خلجی در نهایت بتواند من را در دادگاه شکست دهد. ولی خب، اولا طبیعتا میشود درخواست تجدید نظر کرد و ثانیا اگر هم در نهایت برنده شود از منی که حتی یک دوچرخه هم در کانادا ندارم چطور میخواهد دو میلیون دلار بخاطر یک پست وبلاگی که در آن او را خائن به مردم و وطنش خواندهام بگیرد؟ ثالثا، گیرم که در دادگاه اونتاریو برنده شد، دادگاه افکار عمومی مردمش را چه میکند که الان اتفاقا بخاطر همین ماجرای شکایت خلجی از من تازه متوجه شدهاند که موسسه واشنگتن چیست و رابطهاش با لابی اسراییل (AIPAC) در آمریکا چیست و خلجی کیست و برای آنها چکار میکند و غیره. به هر حال، خلجی در هر صورت بازنده است.
از هیچ کس، حتی از آن دوستان سابقی که برای آزاد شدنشان از زندان و شناختهشدن اسمشان در خارج و امکان یافتن پناهندگی سیاسیشان هرکار توانستم کردم، یا کسانی که با راه انداختن کمپین دستهجمعی اینترنتی پس از تعطیل شدن وبسایت خبریشان جلوی خفه شدن صدایشان ایستادم، انتظاری ندارم. این وسط فقط فهمیدم که چقدر خوشخیال بودم که فکر میکردم دوست و آشنا زیاد دارم و در وقت دشواری تنها نخواهم ماند.
ولی میخواهم به همه هشدار دهم که این شتری است که دم خانهی خود شما هم خواهد خوابید. حالا من شانس آوردم و توانستم وکیل مجانی پیدا کنم، ولی اگر این شانس را نداشتم، حتی اگر حق هم با من بود، دادگاه من را بازنده اعلام میکرد. چرا؟ چون طرف مقابلم توانسته وکیل ساعتی ششصد، هفتصد دلاری بگیرد و با تحریف و ترجمهی غلط یک مطلب از وبلاگم، دو میلیون دلار خسارت بخواهد! خیلیها تازه این روش تازه را برای خفه کردن مخالفانشان دارند یاد میگیرند.
حسین درخشان نویسنده وبلاگ سردبیر خودم از خوانندگانش خواسته است متن زیر را در وبلاگشان کپی کنند. من جدا از احترام و علاقه ای که به حسین درخشان قائلم به خاطر خطر جدی این اتفاق برای همه ما یعنی سرکوب کردن مخالف به روش خفه کردن متن درخواستی او را عینا در وبلاگم می آورم:
مهدی خلجی، با پشتوانهی مالی و معنوی موسسهی واشنگتن، به احتمال زیاد تا حالا حداقل یک پنج رقمی به دلار آمریکا برای به دادگاه بردن من خرج کرده است. و بر مبنای این شکایت درخواست درخواست دو میلیون دلار و عذرخواهی رسمی و پاک کردن هر چه تا به حال راجع به او نوشتهام کرده است. البته با توجه به قدرتی که این موسسهی گردن کلفت در واشنگتن دارد، و نیز این واقعیت که در شهر واشنگتن این موسسه معروف است به بازوی تحقیقاتی لابی اسراییل (بر اساس نظرات دو استاد علوم سیاسی آمریکایی که کتاب «لابی اسراییل» را نوشتهاند)، چنین حمایتی اصلا عجیب نیست.
بخصوص که کسانی مثل جیمز وولزی ، رییس سیا در زمان کلینتون و از مدافعان براندازی حکومت ایران؛ ریچارد پرل و پل ولفوویتز که معرف حضور هستند و چند آدم نظامی-امنیتی گردنکلفت دیگر در میان اعضای هیات مدیرهی آن هستند. (یکی از مدیران قبلی این موسسه، جان هانا، الان چند سال است که در دفتر دیک چینی به عنوان مشاور ارشد امنیتی کار میکند.) بهرحال الکی نیست که دیک چینی هر سال در موسسه واشنگتن در دفاع از اسراییل و حمله به دشمنان اسراییل سخنرانیهای هیجان انگیز میکند. اتفاقا امسال هم در سخنرانیاش در این موسسه (که لابد خلجی هم چون کارمند آنجاست به آن دعوت شده بوده و احتمالا هم نشسته و گوش کرده و آخرش هم کف زده) به ایران حسابی حمله کرد و آن را تلویحا تهدید به حملهی نظامی کرد و از اصلاحطلبان، وبلاگنویسها، فعالان حقوق زنان، اقلیتهای نژادی و دینی هم دفاع کرد و گفت: «روح آزادی در ایران در حال غلیان است. صدای تغییرات و مخالفت آرام خاموش نخواهد بود. ما انتظار داریم از اصلاحطلبان شجاع، وبلاگنویسان، و فعالان حقوق زنان و اقلیتهای نژادی و مذهبی بیشتر بشنویم.»
بگذریم. خواستم بگویم با وجود اینکه کل وبلاگستان ایرانی با بیانصافی تمام در این ماجرا سکوت کرد و حتی خیلیها اظهار شادمانی هم از آن کردند (از جمله ابراهیم نبوی که به خلجی تبریک گفت و آرزوی محو شدن هر چه زودتر من را کرد)، بالاخره موفق شدم از طریق دوستان غیر ایرانی یک وکیل خوب کانادایی از یک موسسه وکالت معتبر پیدا کنم که مایل باشد بدون دریافت دستمزد (اصطلاحا pro-bono) از من دفاع کند و الان هم در حال آماده کردن متن دفاعیه هستیم که به زودی باید ارایه کنیم.
هرچند که با این همه هیچ چیز معلوم نیست و هنوز هم ممکن است بخاطر اینکه قوانین کانادا خیلی به نفع شاکیان این جور شکایتها هستند تا قوانین آمریکا یا انگلیس که به آزادی بیان اهمیت زیادی میدهند، خلجی در نهایت بتواند من را در دادگاه شکست دهد. ولی خب، اولا طبیعتا میشود درخواست تجدید نظر کرد و ثانیا اگر هم در نهایت برنده شود از منی که حتی یک دوچرخه هم در کانادا ندارم چطور میخواهد دو میلیون دلار بخاطر یک پست وبلاگی که در آن او را خائن به مردم و وطنش خواندهام بگیرد؟ ثالثا، گیرم که در دادگاه اونتاریو برنده شد، دادگاه افکار عمومی مردمش را چه میکند که الان اتفاقا بخاطر همین ماجرای شکایت خلجی از من تازه متوجه شدهاند که موسسه واشنگتن چیست و رابطهاش با لابی اسراییل (AIPAC) در آمریکا چیست و خلجی کیست و برای آنها چکار میکند و غیره. به هر حال، خلجی در هر صورت بازنده است.
از هیچ کس، حتی از آن دوستان سابقی که برای آزاد شدنشان از زندان و شناختهشدن اسمشان در خارج و امکان یافتن پناهندگی سیاسیشان هرکار توانستم کردم، یا کسانی که با راه انداختن کمپین دستهجمعی اینترنتی پس از تعطیل شدن وبسایت خبریشان جلوی خفه شدن صدایشان ایستادم، انتظاری ندارم. این وسط فقط فهمیدم که چقدر خوشخیال بودم که فکر میکردم دوست و آشنا زیاد دارم و در وقت دشواری تنها نخواهم ماند.
ولی میخواهم به همه هشدار دهم که این شتری است که دم خانهی خود شما هم خواهد خوابید. حالا من شانس آوردم و توانستم وکیل مجانی پیدا کنم، ولی اگر این شانس را نداشتم، حتی اگر حق هم با من بود، دادگاه من را بازنده اعلام میکرد. چرا؟ چون طرف مقابلم توانسته وکیل ساعتی ششصد، هفتصد دلاری بگیرد و با تحریف و ترجمهی غلط یک مطلب از وبلاگم، دو میلیون دلار خسارت بخواهد! خیلیها تازه این روش تازه را برای خفه کردن مخالفانشان دارند یاد میگیرند.
۰۳ اسفند ۱۳۸۶
حمید مافی در نقش یک محافظه کار تمام عیار
آخرین مطلب حمید مافی را بخوانید تا بفهمید او از یک محافظه کار تمام عیار چیزی کم ندارد. او با تایید ضمنی برخورد با وبلاگها، فضای کنونی وبلاگهای قزوین را نا امن خوانده است و نگران وارد شدن ضربه به وبلاگهای قزوین شده است! با این تعبیر و با وجود آن همه وبلاگ در اینترنت که کارشان تخریب است میتوان گفت کل اینترنت نا امن است و باید برای آن چاره ای اندیشیده شود!
همه اینها افکاری است که از مدتها پیش برای کسانیکه نگاه سنتی جا افتاده ای را هنگام برخورد با یک پدیده نوین دارند وجود داشته است و تغییر آن به سادگی ممکن نیست. با یک مثال ساده بیشتر توضیح میدهم. ببینید، همیشه ایجاد گروههای دوست، دشمن و حتی تخریبگر از عواقب طبیعی بزرگ شدن هر جامعه ای است. این را تقریبا همه قبول دارند. در جامعه واقعی راه های قانونی برای برخورد با تخریبگران دیده شده است که بسیار عاقلانه و منطقی است اما مشکل اینجاست که همین دید به جامعه مجازی که با اصل و بنیاد آن در تضاد است تعمیم داده میشود. جامعه مجازی تفاوت هویتی و بنیانی با جامعه واقعی دارد و آن این است که در جامعه مجازی هویت افراد و مطالب منتشر شده در آن شناخته شده نیست. با این بی هویتی نباید و اصلا نمیتوان با آن به مقابله پرداخت و همانطور که بارها گفتم به جای مقابله، باید فرهنگ استفاده افراد از آن را بالا برد.
یک مثال دیگر میزنم که با جریان حال حاضر قزوین بیشتر مطابقت دارد. ببینید، آن وقت که اینترنت بوجود آمد شاید مثلا در ابتدا 100 سایت با هویت در آن فعال بودند که میشد به راحتی همه آنها را را کنترل کرد. بعد رفته رفته برای بزرگ شدن جامعه نیاز به این بود که همه بتوانند در آن مشارکت داشته باشند و افراد از همه جای دنیا در آن فعالیت داشته باشند. لازمه این قضیه فقط و فقط این بود که داشتن هویت برای فعالیت در آن اجباری نباشد. مثلا اگر کسی بخواهد بدون نام و نشان خود مطلب درستی را در اختیار همه بگذارد بتواند اینکار را بکند. خوشبختانه چنین اتفاقی هم شکل گرفت و حالا به اینجا رسیدیم که میبینید. میلیونها سایت و مطلب در اینترنت بوجود آمده اند که نمیتوان گفت همه آنها حتما صحیح است اما مطالبی صحیحی هم هست که اگر هویت افراد شناخته میشد هیچ وقت منتشر نمیشد. اینترنت چیزی نیست که کسی بتواند آن را کنترل کند و اصلا چنین راهکاری به خاطر بنیاد آن بی نتیجه است. هر وبلاگی که فیلتر میشود نمیشود مثلا سازنده اش را پیدا کرد و جلویش را گرفت که وبلاگ تازه دیگری درست نکند. اصولا تکثر در جامعه مجازی بدلیل بیهویتی آن با جامعه واقعی بسیار فرق دارد که البته همانطور که گفتم این از محاسن آن است و تنها راه استفاده «بهره برداری درست» از آن است. به عبارتی دیگر هر چیزی که در اینترنت هست لزوما درست نیست و بر عهده استفاده کننده است که برای درست بودن آن تحقیق کند.
مثالی که توضیح دادم جریانی است که دقیقا دارد در قزوین اتفاق میافتد. جامعه مجازی قزوین دارد بزرگ میشود و از آن مثلا 100 وبلاگ که هویت همه آنها تقریبا شناخته شده بود دارد به سمتی میرود که مفهوم واقعی اینترنت را در خود شکل میدهد. یعنی الان با یک جامعه در حال گذار از یک مرحله به یک مرحله تازه طرف هستیم و نمیشود همان نگاه مرحله قبل را در مرحله جدید داشت. نگاه ما هم باید جهانی باشد و راهکارهای مناسب برای استفاده و رویارویی از آن را بکار بگیریم. تحدید و مقابله با اینترنت و نگرانی از وارد شدن ضربه به وبلاگها بی معنی و بیهوده است و راه به جایی نخواهد برد.
پی نوشت: خوشبختانه حمید مافی این نظر من را تایید کرده است و گفته است منظور او هم در آن نوشته پر از ابهامش همین بوده است. به هر حال من فقط در پاراگراف اول از او نوشتم و بقیه مطلب در نقد این تفکر و آن جلساتی است که در این باره برگزار شده است.
همه اینها افکاری است که از مدتها پیش برای کسانیکه نگاه سنتی جا افتاده ای را هنگام برخورد با یک پدیده نوین دارند وجود داشته است و تغییر آن به سادگی ممکن نیست. با یک مثال ساده بیشتر توضیح میدهم. ببینید، همیشه ایجاد گروههای دوست، دشمن و حتی تخریبگر از عواقب طبیعی بزرگ شدن هر جامعه ای است. این را تقریبا همه قبول دارند. در جامعه واقعی راه های قانونی برای برخورد با تخریبگران دیده شده است که بسیار عاقلانه و منطقی است اما مشکل اینجاست که همین دید به جامعه مجازی که با اصل و بنیاد آن در تضاد است تعمیم داده میشود. جامعه مجازی تفاوت هویتی و بنیانی با جامعه واقعی دارد و آن این است که در جامعه مجازی هویت افراد و مطالب منتشر شده در آن شناخته شده نیست. با این بی هویتی نباید و اصلا نمیتوان با آن به مقابله پرداخت و همانطور که بارها گفتم به جای مقابله، باید فرهنگ استفاده افراد از آن را بالا برد.
یک مثال دیگر میزنم که با جریان حال حاضر قزوین بیشتر مطابقت دارد. ببینید، آن وقت که اینترنت بوجود آمد شاید مثلا در ابتدا 100 سایت با هویت در آن فعال بودند که میشد به راحتی همه آنها را را کنترل کرد. بعد رفته رفته برای بزرگ شدن جامعه نیاز به این بود که همه بتوانند در آن مشارکت داشته باشند و افراد از همه جای دنیا در آن فعالیت داشته باشند. لازمه این قضیه فقط و فقط این بود که داشتن هویت برای فعالیت در آن اجباری نباشد. مثلا اگر کسی بخواهد بدون نام و نشان خود مطلب درستی را در اختیار همه بگذارد بتواند اینکار را بکند. خوشبختانه چنین اتفاقی هم شکل گرفت و حالا به اینجا رسیدیم که میبینید. میلیونها سایت و مطلب در اینترنت بوجود آمده اند که نمیتوان گفت همه آنها حتما صحیح است اما مطالبی صحیحی هم هست که اگر هویت افراد شناخته میشد هیچ وقت منتشر نمیشد. اینترنت چیزی نیست که کسی بتواند آن را کنترل کند و اصلا چنین راهکاری به خاطر بنیاد آن بی نتیجه است. هر وبلاگی که فیلتر میشود نمیشود مثلا سازنده اش را پیدا کرد و جلویش را گرفت که وبلاگ تازه دیگری درست نکند. اصولا تکثر در جامعه مجازی بدلیل بیهویتی آن با جامعه واقعی بسیار فرق دارد که البته همانطور که گفتم این از محاسن آن است و تنها راه استفاده «بهره برداری درست» از آن است. به عبارتی دیگر هر چیزی که در اینترنت هست لزوما درست نیست و بر عهده استفاده کننده است که برای درست بودن آن تحقیق کند.
مثالی که توضیح دادم جریانی است که دقیقا دارد در قزوین اتفاق میافتد. جامعه مجازی قزوین دارد بزرگ میشود و از آن مثلا 100 وبلاگ که هویت همه آنها تقریبا شناخته شده بود دارد به سمتی میرود که مفهوم واقعی اینترنت را در خود شکل میدهد. یعنی الان با یک جامعه در حال گذار از یک مرحله به یک مرحله تازه طرف هستیم و نمیشود همان نگاه مرحله قبل را در مرحله جدید داشت. نگاه ما هم باید جهانی باشد و راهکارهای مناسب برای استفاده و رویارویی از آن را بکار بگیریم. تحدید و مقابله با اینترنت و نگرانی از وارد شدن ضربه به وبلاگها بی معنی و بیهوده است و راه به جایی نخواهد برد.
پی نوشت: خوشبختانه حمید مافی این نظر من را تایید کرده است و گفته است منظور او هم در آن نوشته پر از ابهامش همین بوده است. به هر حال من فقط در پاراگراف اول از او نوشتم و بقیه مطلب در نقد این تفکر و آن جلساتی است که در این باره برگزار شده است.
۲۸ بهمن ۱۳۸۶
آقا من شدیدا دارم با این برنامه ای که برای لینک های دوستان و آشنایان نوشتم حال میکنم! نوشتن و تست برنامه اش 5-6 ساعت زمان برد ولی حالا دارد عین گربه کار میکند! هر وبلاگی که آپدیت بشود حداکثر تا یکی دو ساعت بعدش با عنوان مطلب جدیدش میآید بالای لیست.
برای ساخت این برنامه مجبور شدم برای وبلاگهایی که کار طراحیشان با من بوده است (محمد خیرخواه، احد چگینی، حسین علیجانی، رحیم سرکار، محمدرضا حیدری نژاد) خروجی RSS هم بسازم که با مراجعه به آخر وبلاگشان و اضافه rss.php از این به بعد آنها هم خروجی RSS دارند.
یک توضیح اضافی هم بدهم در مورد وبلاگهایی که در لیست قبلی بودند ولی حالا اینجا نیستند که آنها هم به محض آپدیت کردن وبلاگشان اتوماتیک در لیست جدید قرار میگیرند.
برای ساخت این برنامه مجبور شدم برای وبلاگهایی که کار طراحیشان با من بوده است (محمد خیرخواه، احد چگینی، حسین علیجانی، رحیم سرکار، محمدرضا حیدری نژاد) خروجی RSS هم بسازم که با مراجعه به آخر وبلاگشان و اضافه rss.php از این به بعد آنها هم خروجی RSS دارند.
یک توضیح اضافی هم بدهم در مورد وبلاگهایی که در لیست قبلی بودند ولی حالا اینجا نیستند که آنها هم به محض آپدیت کردن وبلاگشان اتوماتیک در لیست جدید قرار میگیرند.
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
حل مشکل لینکهای دوستان و آشنایان
همانطور که این چند روزه متوجه شده بودید دیگر این بلاگرولینگ حسابی شورش را در آورده بود و وبلاگهای بروز شده را بصورت همان ناقص قبلی هم نشان نمیداد. با این گند بلاگرولینگ بالاخره امروز دست به کار شدم و بعد از کلی تحقیق و با مشقت فراوان نسخه جدید از وبلاگهای دوستان و آشنایان را همانطور که در این بقل میبینید برنامه نویسی و آماده کردم.
در نسخه جدید بجای بلاگرولینگ از گوگل ریدر استفاده کردم که هر وبلاگی که بروز میشود میآوردش بالای لیست و علاوه بر آن عنوان مطلبی که طرف در پست جدیدش نوشته را هم نشان میدهد. سیستم مذکور ان شاء الله به هیچ عنوان اشتباه نمیکند و نباید وبلاگی را جا بیندازد.
تنها چند نکته هست که باید بگویم. اول اینکه اگر وبلاگی (مثل حادثه آنلاین) چند بار پشت سر هم بروز شود فقط یک پستش را نشان میدهد که اسم آن وبلاگ چند بار پشت سرهم تکرار نشود. دوم اینکه حداکثر حدود نیم ساعت طول میکشد تا سیستم بفهمد یک وبلاگ بروز شده است. بنابراین اگر وبلاگتان بروز شد و آمدید دیدید هنوز بالای لیست نیستید نیم ساعت بعد مراجعه کنید. سوم اینکه در این لیست 50 وبلاگ بروز شده نمایش داده میشود و اگر وبلاگی بعد از مدتی بروز نشود خود به خود در لیست نمایش داده نمیشود. چهارم اینکه ترتیبی که الان میبیند درست نیست و 2-3 روز طول میکشد تا تعدادی وبلاگ بروز شوند و سیستم ترتیب خودش را بدست بیاورد.
شما که برای انتقال هر نظر، انتقاد، پیشنهاد و تشکر ترجیح میدهید از تلفن استفاده کنید اینبار هم اگر نظری داشتید با خیال راحت تلفن بزنید و نظرتان را بگویید!
در نسخه جدید بجای بلاگرولینگ از گوگل ریدر استفاده کردم که هر وبلاگی که بروز میشود میآوردش بالای لیست و علاوه بر آن عنوان مطلبی که طرف در پست جدیدش نوشته را هم نشان میدهد. سیستم مذکور ان شاء الله به هیچ عنوان اشتباه نمیکند و نباید وبلاگی را جا بیندازد.
تنها چند نکته هست که باید بگویم. اول اینکه اگر وبلاگی (مثل حادثه آنلاین) چند بار پشت سر هم بروز شود فقط یک پستش را نشان میدهد که اسم آن وبلاگ چند بار پشت سرهم تکرار نشود. دوم اینکه حداکثر حدود نیم ساعت طول میکشد تا سیستم بفهمد یک وبلاگ بروز شده است. بنابراین اگر وبلاگتان بروز شد و آمدید دیدید هنوز بالای لیست نیستید نیم ساعت بعد مراجعه کنید. سوم اینکه در این لیست 50 وبلاگ بروز شده نمایش داده میشود و اگر وبلاگی بعد از مدتی بروز نشود خود به خود در لیست نمایش داده نمیشود. چهارم اینکه ترتیبی که الان میبیند درست نیست و 2-3 روز طول میکشد تا تعدادی وبلاگ بروز شوند و سیستم ترتیب خودش را بدست بیاورد.
شما که برای انتقال هر نظر، انتقاد، پیشنهاد و تشکر ترجیح میدهید از تلفن استفاده کنید اینبار هم اگر نظری داشتید با خیال راحت تلفن بزنید و نظرتان را بگویید!
۱۹ بهمن ۱۳۸۶
۱۷ بهمن ۱۳۸۶
تغییر نگاه به محمد علیخانی و پدرش
این روزها مدام پیامهایی دریافت میکنم که با محمد علیخانی درافتادی و رابطه ات با او به خصومت گراییده است و نظراتت نسبت به او تغییر کرده است و چه و چه. همین جا رسما به تمام کسانیکه این نظر دارند و یا از این وضعیت خوشحال میشوند اعلام میکنم که اصلا چنین چیزی نیست و خوشحالی آنها بیهوده است! من نه طرفدار محمد علیخانی و پدرش هستم و نه دشمن او. تمام مطالب و لینکهایی هم که در ارتباط با او تا کنون نوشتم هم در تایید او بوده است و هم در نقد او. حتی شاید اگر تعداد این دو نوع لینک و مطلب را با هم جمع کنید به تعداد برابری برسید. واقعیت این است که من هم مثل خیلیهای دیگر طرفدار بعضی از نظرات و کارهای محمد علیخانی هستم و منتقد برخی کارهای دیگر او و خصوصا پدرش.
در مورد این احساس بوجود آمده در پیام دهندگان، تنها احتمال میدهم چند لینک اخیر باعث بوجود آمدن چنین حسی شده است که در مورد آنها هم باید بگویم که اولا تمام مطالبی که من به آنها لینک میدهم ممکن است درست نباشد و یک مطلب حتی حاوی مطالب توهین آمیز هم باشد اما قطعا مطالبی که به آنها لینک میدهم حاوی مطالب و نقدهای درستی هم هست. دوما من لینکهایم را تحت فشار هیچکسی نمیگذارم و به این ترتیب حذف هم نمیکنم. تمام لینکهایم با نظر شخص خودم گذاشته میشود و البته اگر انتقادی نسبت به آنها دارید میتوانید مطالب آنها را برای خودتان نقد و بررسی کنید و بعد تصمیم بگیرید که بپذیرید یا نپذیرید. حتی میتوانید بررسی و نقدتان را یکجا بنویسید که دیگران هم بخوانند. سوما اگر کمی به قبل تر برگردید و محدوده قضاوتتان را در مورد مطالب و لینکها من بیشتر کنید لینکهایی را که در تحسین بعضی از کارهای محمد علیخانی گذاشتم هم خواهید دید. بخصوص که همین چند وقت پیش در مطلبی با عنوان «کاندیداها و همخویی آنها با دنیای مجازی» بطور غیر مستقیم حضور او را در دنیای مجازی تحسین کردم و چندی قبل تر هم در برنامه تلویزیونی مستقیما از او تعریف کردم.
در مورد علت زیاد بودن تعداد لینکهای من درباره او هم همانطور که خودتان میبینید مدت زیادی است که مطالب درباره او و پدرش در اینترنت واقعا زیاد شده است و اگر مطلبی در مورد شخص دیگری هم بود که او هم با قزوین ارتباط داشت قطعا به آن هم لینک میدادم.
خلاصه دست آخر برایتان بگویم که هیچ تغییری در نظرات من نسبت به محمد علیخانی و پدرش ایجاد نشده است و البته از او هم به عنوان کسی که فرهنگ استفاده از جریان آزادانه اطلاعات دارد و هم تحمل نقدها و لینکهای رادیکال و بی رحمانه من و دیگران را دارد صمیمانه سپاسگذارم.
در مورد این احساس بوجود آمده در پیام دهندگان، تنها احتمال میدهم چند لینک اخیر باعث بوجود آمدن چنین حسی شده است که در مورد آنها هم باید بگویم که اولا تمام مطالبی که من به آنها لینک میدهم ممکن است درست نباشد و یک مطلب حتی حاوی مطالب توهین آمیز هم باشد اما قطعا مطالبی که به آنها لینک میدهم حاوی مطالب و نقدهای درستی هم هست. دوما من لینکهایم را تحت فشار هیچکسی نمیگذارم و به این ترتیب حذف هم نمیکنم. تمام لینکهایم با نظر شخص خودم گذاشته میشود و البته اگر انتقادی نسبت به آنها دارید میتوانید مطالب آنها را برای خودتان نقد و بررسی کنید و بعد تصمیم بگیرید که بپذیرید یا نپذیرید. حتی میتوانید بررسی و نقدتان را یکجا بنویسید که دیگران هم بخوانند. سوما اگر کمی به قبل تر برگردید و محدوده قضاوتتان را در مورد مطالب و لینکها من بیشتر کنید لینکهایی را که در تحسین بعضی از کارهای محمد علیخانی گذاشتم هم خواهید دید. بخصوص که همین چند وقت پیش در مطلبی با عنوان «کاندیداها و همخویی آنها با دنیای مجازی» بطور غیر مستقیم حضور او را در دنیای مجازی تحسین کردم و چندی قبل تر هم در برنامه تلویزیونی مستقیما از او تعریف کردم.
در مورد علت زیاد بودن تعداد لینکهای من درباره او هم همانطور که خودتان میبینید مدت زیادی است که مطالب درباره او و پدرش در اینترنت واقعا زیاد شده است و اگر مطلبی در مورد شخص دیگری هم بود که او هم با قزوین ارتباط داشت قطعا به آن هم لینک میدادم.
خلاصه دست آخر برایتان بگویم که هیچ تغییری در نظرات من نسبت به محمد علیخانی و پدرش ایجاد نشده است و البته از او هم به عنوان کسی که فرهنگ استفاده از جریان آزادانه اطلاعات دارد و هم تحمل نقدها و لینکهای رادیکال و بی رحمانه من و دیگران را دارد صمیمانه سپاسگذارم.
۱۳ بهمن ۱۳۸۶
بخاطر خمینی، نه کورش و داریوش
روح اله خمینی برای من یک قهرمان است. او نخستین مسلمانی است که جرات داشته است تفکر خودش را از قدرتی که در آن زندگی میکند بیرون ببیند و تعریف و برداشت خودش را از دنیای بیرون به دنیای درون ارایه بدهد. این اندیشه بزرگترین دلیلی است که توانسته است حکومی را معماری کند که هم جمهوری باشد و هم اسلامی، و حداقل برای ۲۹ سال دوام آورده است. حکومتی که توانسته است آرام آرام نه تنها مشروعیت و کارایی داخلیاش را «مستقلانه» بالا ببرد، بلکه بیش از همیشه سلطهی قدرت ها را در منطقهی دور و برش به چالش بگیرد.
خمینی برای من یک قهرمان است و دنیا هنوز زود است که قهرمانی او را بفهمد. بخصوص که آن قدرت های حرامزاده تصویر او را به عنوان رهبر بیمانندترین حرکت سیاسی در جهان، بخاطر بعضی ماجراها (مثل حکم سلمان رشدی) به شکلی ناجوانمردانه مخدوش کرده اند و هنوز خیلی سخت است کسی او را از پس این پردهی کلفت رسانهای ببیند. بی تردید ۲۰، ۳۰ سال دیگر وقتی دنیا از تسلط قدرتهای آمریکا و جیره خوارهایش بیرون بیاید، خمینی را به عنوان یک قهرمان بیرقیب با آن تفکر بی نظیرش خواهند پذیرفت.
خمینی نخستین مرجعی است که بیباکانه استدلال میکند اصولا شاهنشاهی به عنوان یک سیستم حکومتی، نه تنها ناعدلانه و غیر انسانی است، بلکه اصولا حرام است. شنیدن این حرف الان ساده است، ولی فکرش را بکنید که با این حرف خمینی چطور سنت هزاران سالهی استبداد را شکسته است. بعدا هم میبینید که پس از چند سال همین استدلال شجاعانه که روزی به خودکشی سیاسی میمانست باعث شد جریان ضد شاه که دههها بود فقط برای زنده ماندن زور میزد با آمدن هزاران هزار جوان مذهبی که تحت تاثیر شیعهی خمینیستی تبدیل به سختترین نیروهای ضد استبداد شده بودند جانی تازه بگیرد.
خیلی احمقانه است اگر آدم مبارزهی بیست سالهی خمینی را تقلیل دهد به تلاش او برای نمازخوان و روزهگیر و چادربه سر کردن مردم ایران. هرچند که گروهی همین الانش هم دارند اینکار را میکنند و از درون، اندیشه ناب او را مخدوش میکنند.
برای فهمیدن ارزش بیشتر خمینی باید ببینیم او چه میتوانست بکند و نکرد. خمینی در سالهای اول با مقبولیت بیخدشهای که داشت هر کاری میخواست میتوانست بکند و ایران به هر طرفی که میخواست میتوانست بکشد هیچ کس جرات و توان مقابله با آن را نمییافت. او اگر میخواست میتوانست ایران را به سمت عربستان پیشببرد. میتوانست هرگز تمایلی به قانون اساسی نشان ندهد، هرگز اهمیتی به مجلس و انتخابات و رای مردم ندهد، هرگز نهضتی برای افزایش باسوادان شروع نکند، هرگز حرف از مستضعفین و فقرا و عدالت اجتماعی و فاصلهی طبقاتی نزند وهرگز سینما و تلویزیون و رادیو را (که تندروهای آن زمان اصولا حرام میدانستند) به رسمیت نشاسد.
باید چشمها را باز کرد و دید که ما در کشوری زندگی میکنیم که در آن انقلابی چنین بزرگ با رهبری مردی چنین بزرگ رخ داده است. من به این افتخار میکنم. شما هم اگر پیشداوریهای منفی ذهنی را کنار بگذارید و کمی ایران را از بیرون و در مقیاسی تاریخی نگاه کنید، مثل من به ایرانی بودنتان، نه بخاطر کوروش، بلکه بخاطر خمینی افتخار خواهید کرد.
* با برداشت آزاد از وبلاگ حسین درخشان و تاریخ انقلاب
خمینی برای من یک قهرمان است و دنیا هنوز زود است که قهرمانی او را بفهمد. بخصوص که آن قدرت های حرامزاده تصویر او را به عنوان رهبر بیمانندترین حرکت سیاسی در جهان، بخاطر بعضی ماجراها (مثل حکم سلمان رشدی) به شکلی ناجوانمردانه مخدوش کرده اند و هنوز خیلی سخت است کسی او را از پس این پردهی کلفت رسانهای ببیند. بی تردید ۲۰، ۳۰ سال دیگر وقتی دنیا از تسلط قدرتهای آمریکا و جیره خوارهایش بیرون بیاید، خمینی را به عنوان یک قهرمان بیرقیب با آن تفکر بی نظیرش خواهند پذیرفت.
خمینی نخستین مرجعی است که بیباکانه استدلال میکند اصولا شاهنشاهی به عنوان یک سیستم حکومتی، نه تنها ناعدلانه و غیر انسانی است، بلکه اصولا حرام است. شنیدن این حرف الان ساده است، ولی فکرش را بکنید که با این حرف خمینی چطور سنت هزاران سالهی استبداد را شکسته است. بعدا هم میبینید که پس از چند سال همین استدلال شجاعانه که روزی به خودکشی سیاسی میمانست باعث شد جریان ضد شاه که دههها بود فقط برای زنده ماندن زور میزد با آمدن هزاران هزار جوان مذهبی که تحت تاثیر شیعهی خمینیستی تبدیل به سختترین نیروهای ضد استبداد شده بودند جانی تازه بگیرد.
خیلی احمقانه است اگر آدم مبارزهی بیست سالهی خمینی را تقلیل دهد به تلاش او برای نمازخوان و روزهگیر و چادربه سر کردن مردم ایران. هرچند که گروهی همین الانش هم دارند اینکار را میکنند و از درون، اندیشه ناب او را مخدوش میکنند.
برای فهمیدن ارزش بیشتر خمینی باید ببینیم او چه میتوانست بکند و نکرد. خمینی در سالهای اول با مقبولیت بیخدشهای که داشت هر کاری میخواست میتوانست بکند و ایران به هر طرفی که میخواست میتوانست بکشد هیچ کس جرات و توان مقابله با آن را نمییافت. او اگر میخواست میتوانست ایران را به سمت عربستان پیشببرد. میتوانست هرگز تمایلی به قانون اساسی نشان ندهد، هرگز اهمیتی به مجلس و انتخابات و رای مردم ندهد، هرگز نهضتی برای افزایش باسوادان شروع نکند، هرگز حرف از مستضعفین و فقرا و عدالت اجتماعی و فاصلهی طبقاتی نزند وهرگز سینما و تلویزیون و رادیو را (که تندروهای آن زمان اصولا حرام میدانستند) به رسمیت نشاسد.
باید چشمها را باز کرد و دید که ما در کشوری زندگی میکنیم که در آن انقلابی چنین بزرگ با رهبری مردی چنین بزرگ رخ داده است. من به این افتخار میکنم. شما هم اگر پیشداوریهای منفی ذهنی را کنار بگذارید و کمی ایران را از بیرون و در مقیاسی تاریخی نگاه کنید، مثل من به ایرانی بودنتان، نه بخاطر کوروش، بلکه بخاطر خمینی افتخار خواهید کرد.
* با برداشت آزاد از وبلاگ حسین درخشان و تاریخ انقلاب
۱۲ بهمن ۱۳۸۶
داستان فرهنگ در قزوین
استاندار قزوین: ۸۰درصد مازاد درآمد استان قزوين به بخش فرهنگ اختصاص می یابد
24 دی 1385استاندار قزوین: در عرصه فرهنگ کم کار شدهایم
21 اسفند 1385استاندار قزوین: ۸۰درصد درآمد مازاد این استان به حوزه فرهنگ اختصاصیافت
12 ارديبهشت 1386استاندار قزوین: مردم در عرصه فرهنگ حضور كمرنگ دارند
27 مرداد 1386استاندار قزوین: ۸۰ درصد مازاد درآمد قزوين صرف كارهاي فرهنگي ميشود
17 آبان 1386استاندار قزوین: قزوين در حوزه فرهنگ استان پيشرويي نيست
8 آذر 1386استاندار قزوین: استان قزوين عليرغم سابقه درخشان در حوزه فرهنگ عقب است
8 آذر 1386استاندار قزوین: قصد داشتيم ۸۰ درصد مازاد درآمد را صرف نهادهاي فرهنگي كنيم اما با توجه به كسري اعتبار برخي دستگاه ها اين تخصيص صورت نگرفت
10 بهمن 1386
24 دی 1385استاندار قزوین: در عرصه فرهنگ کم کار شدهایم
21 اسفند 1385استاندار قزوین: ۸۰درصد درآمد مازاد این استان به حوزه فرهنگ اختصاصیافت
12 ارديبهشت 1386استاندار قزوین: مردم در عرصه فرهنگ حضور كمرنگ دارند
27 مرداد 1386استاندار قزوین: ۸۰ درصد مازاد درآمد قزوين صرف كارهاي فرهنگي ميشود
17 آبان 1386استاندار قزوین: قزوين در حوزه فرهنگ استان پيشرويي نيست
8 آذر 1386استاندار قزوین: استان قزوين عليرغم سابقه درخشان در حوزه فرهنگ عقب است
8 آذر 1386استاندار قزوین: قصد داشتيم ۸۰ درصد مازاد درآمد را صرف نهادهاي فرهنگي كنيم اما با توجه به كسري اعتبار برخي دستگاه ها اين تخصيص صورت نگرفت
10 بهمن 1386
اشتراک در:
پستها (Atom)