۲۶ مرداد ۱۳۸۷
مصائب خبرگزاریهای قزوین
به دلیل نقش مهمی که خبرگزاری ها در جریان رسانه ای قزوین بر عهده دارند ساعتهایی از هفته ای که گذشت را صرف دیدار با سردبیران و دبیران سرویس دفاتر 3 خبرگزاری فعال قزوین کردم و طی یک گفتگوی اختصاصی و مفصل با هرکدام درباره مشکلاتشان از آنها سوال و تحقیق کردم. ماحصل این گفتگوها، تهیه این گزارش است که میخوانید. فقط قبل از اینکه گزارش را بخوانید لازم است یک توضیح مختصر و مهم بدهم. عمده مشکلاتی که خبرگزاریها با آن مواجه هستند به دو گروه تقسیم میشود. اول مشکلاتی که تقریبا همه رسانه ها و مطبوعات با آن درگیر هستند و بارها درباره آن مطلب و گزارش تهیه شده است. دوم مشکلاتی که مختص خبرگزاری ها است و سایر رسانه ها تقریبا چنین مشکلاتی ندارند. در تهیه این گزارش سعی کردم به طور تخصصی بیشتر به گروه دوم مشکلات توجه کنم و فکر میکنم این نخستین گزارشی است که اختصاصا به موضوع مشکلات خبرگزاریهای قزوین میپردازد.
خبرگزاریها و افرادی که به آنها مراجعه کردم مسعود فرجی دبیر سرویس خبرگزاری ایرنا، بهنام محمودی سردبیر خبرگزاری ایسنا و سید ابوالفضل هاشمی سردبیر خبرگزاری فارس در قزوین بودند.
ناآشنایی با خبرگزاری: هنوز خیلی ها با مفهوم خبرگزاری آشنا نیستند و اصلا نمیدانند خبرگزاری چیست؟ این مشکل در میان مردم عادی و حتی بسیاری از مسئولان وجود دارد که هنگام تهیه خبر از خبرگزاری ها پرسیده میشود خبر آنها کجا چاپ میشود یا در کدام کانال تلویزیونی پخش میشود؟! علت این مسئله این است که خیلی ها فقط کاغذ چاپ شده یا صوت و تصویر را به عنوان رسانه میشناسند و بدلیل ضعف در زیر ساختهای فن آوری اطلاعات جامعه، هنوز اینترنت به عنوان یکی از ابزارهای رسانه بخوبی جا نیفتاده و فراگیر نشده است.
سرعت: هیچ کدام از دفاتر خبرگزاری ها خودشان به طور مستقیم اخبار را بر روی سایتهایشان نمیفرستند و همه آنها ابتدا خبرها را به مرکز اصلی خبرگزاری خود در تهران میفرستند و انتشار توسط آنها صورت میگیرد. این موضوع باعث ایجاد تاخیر در ارسال خبر، بر خلاف وظیفه یک خبرگزاری که تلاش برای انتشار سریع اخبار است شده است. البته این تاخیر در همه خبرگزاری ها یکسان نیست. در خبرگزاری ایرنا و فارس معمولا همه خبرها بلافاصله پس از ارسال به تهران، استفاده و منتشر میشود اما در مورد خبرگزاری ایسنا موارد زیادی پیش میآید که خبرهایی که در قزوین تهیه میشود حتی ممکن است با چند روز تاخیر منتشر شود یا اصلا گم شود و استفاده نشود! بر این اساس لزوم منطقه خبری شدن برای همه دفاتر خبرگزاری های قزوین به شکلی که خودشان راسا به انتشار اخبار بپردازند به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.
نیروی انسانی: هر سه خبرگزاری با مشکل کمبود نیروی انسانی آموزش دیده و پویا مواجهند. نیروهای انسانی که در خبرگزاری ها کار میکنند معمولا فقط بواسطه تجربه هایی که قبلا در این زمینه داشته اند جذب خبرگزاری شده اند و خبرگزاری ها نتوانسته اند نیروهای آموزش دیده را پیدا و جذب خود کنند. این مسئله تا بدانجاست که حتی گاهی همین نیروی انسانی با تجربه هم پیدا نمیشود و تعدادی از نیروها، نخستین کار خود را با فعالیت در خبرگزاری آغاز میکنند!
اعتبارات مالی: از میان سه دفتر خبرگزاری قزوین، خبرگزاری های ایسنا و فارس از امکانات کاملی برخوردار نیستند و دچار مشکل کمبود اعتبارات مالی چه برای جذب نیرو و چه تهیه امکانات هستند. در این میان تنها خبرگزاری ایرنا است که چنین مشکلی را ندارد. کمبود امکانات اولیه مثل دفتر، سیستم های سخت افزاری رایانه ای مناسب و ... باعث شده است تا خبرگزاری نتواند از حداکثر ظرفیت خود استفاده لازم را ببرد.
خطوط قرمز: خبرگزاری ایرنا نسبت به دو خبرگزاری دیگر با خطوط قرمز شدیدتری مواجه است و به خاطر دولتی بودنش اصولا بسیاری از اخبار را نمیتواند منتشر کند. آنها حتی اخبار مربوط به حوادث را بدلیل اینکه دید منفی جهانی ایجاد نکند منتشر نمیکنند و در بسیاری از موارد با ممانعت از انتشار اخبار باارزش مواجهند. این مشکل در دو خبرگزاری فارس و ایسنا کمتر وجود دارد.
نقص کپی رایت: برخی خبرگزاریها از اینکه گاهی برخی خبرهای آنها در رسانه های دیگر بدون ذکر نام و منبع استفاده میشود گله مندند. آنها همچنین عنوان میکنند که حتی گاهی رسانه های دیگر خبر تهیه شده توسط خبرگزاری ها را به سلیقه خود عوض میکنند و بدین وسیله علاوه بر تحریف خبر، اینطور نشان میدهند که خبر مستقیما توسط خود آنها تهیه شده است.
کمیت خبر، کیفیت خبر: سیاست ها در خبرگزاری ایرنا بطوری است که کیفیت خبر مهمتر از کمیت خبر است. یعنی دفتر استانی که تعداد خبرهای بیشتر تهیه کند و بفرستد موفق تر از دفاتر دیگر محسوب میشود. این مسئله در خبرگزاری ایرنا باعث شده است تا تعداد خبرهای با ارزش که تهیه آنها زمان بیشتری را میبرد کم شده و برتعداد خبرهای کم ارزش افزوده شود یا همان معدود خبرهای با ارزش در میان انبوهی از خبرهای بی ارزش گم شده و اصلا دیده نشود. این مشکل در دو خبرگزاری فارس و ایسنا کمتر وجود دارد.
وِجه خبرنگار: برخی مدیران دفاتر خبرگزاری ها معتقدند بسیاری از خبرنگاران مطبوعات محلی چهره خبرنگار را خراب کرده اند. این مسئله از آنجا ناشی میشود که خبرگزاریها بدلیل آنکه اصولا آگهی نمیپذیرند سمت سویی هم به این سمت ندارند اما خبرنگاران برخی مطبوعات همراه تهیه خبر بدنبال دریافت آگهی از صاحب خبر هم هستند! این اقدام غیر حرفه ای برخی مطبوعات باعث شده است تا صاحبان خبر فکر کنند که خبرنگاران خبرگزاری ها هم برای کسب آگهی نزد آنها آمده اند و یک حالت عمومی انزجار از خبرنگار نزد آنان ایجاد شود.
ضعف در صاحبان رسانه: مدیر دفتر خبرگزاری فارس معتقد است هنوز مفهوم خبر و اطلاع رسانی در جامعه ما بخوبی جا نیفتاده است. هنوز خود صاحبان رسانه با زوایای مختلف اطلاع رسانی آشنا نشده اند. آنها ذائقه خبری مخاطبان خود را بخوبی نشناخته اند و نتوانسته اند با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار و آنها را اقناء کنند.
ضعف در مخاطبان: برخی از فعالان خبرگزاری ها معتقدند بسیاری از مخاطبان برداشت درستی از اخبار ندارند. بسیاری از مسئولان نقدپذیر نیستند و خبرگزاری ها مجبور هستند خطوط قرمز خود را شدیدتر کنند. آنها معتقدند دستگاهی که با یک خبر بهم بریزد دستگاه نیست و انتظار بر این است ظرفیت نقدپذیری در مخاطبان و بخصوص مسئولین افزایش یابد.
گزارش تصویری: به جز خبرگزاری ایسنا، خبرگزاری های دیگر بخش گزارش تصویری محلی ندارند. این مسئله در خبرگزاری فارس بدلیل مشکل فقدان عکاس خوب و در خبرگزاری ایرنا بدلیل سیاستهای ایرنای مرکزی است که چندان به گزارش های تصویری استانها بها نمیدهد و از آنها استفاده نمیکند.
مواردی که خواندید عمده ترین مشکلات و مصائب خبرگزاری ها در قزوین بود. به شخصه معتقدم از میان 3 دفتر خبرگزاری در قزوین، خبرگزاری ایرنا و فارس بیشتر به انتشار اخبار پوششی و خبرگزاری ایسنا بیشتر به انتشار اخبار تولیدی میپردازد. هیچکدام از 3 خبرگزاری نتوانسته اند هر دوگونه اخبار را به یک میزان مورد توجه قرار دهند و معمولا یک نوع فدای نوع دیگر شده است. علت بروز این مسئله در خبرگزاری ها عمدتا مشکلاتی است که در همین گزارش به آنها اشاره شده است.
در پایان موضوع مهمی که باید مورد توجه گیرد این است که اساسا امکان حل بسیاری از این مشکلات فقط توسط خود خبرگزاری وجود ندارد. برای حل بسیاری از این مسائل نیاز به مساعدت و کمک سیستم های دولتی و بسترسازان حضور آنها است. بدون شک نقش خبرگزاری ها به عنوان یکی از ابزارهای اطلاع رسانی و منابع ریشه ای تهیه خبر و محتوا بسیار مهمتر از آنچه تصور میشود است و کاملا روشن است که تمامی تلاشها برای رشد و توسعه آنها نهایتا به رشد و ارتقاء سطح رسانه ای استان انجامیده خواهد شد.
۱۹ مرداد ۱۳۸۷
دموکراسی هدایت شده در انتخابات نظام صنفی رايانهای استان قزوين
انتخابات برگزار شده برای من یک سوال مهم بوجود آورد و آن این است که نمیدانم تا کی باید بنشینیم و هزینه های نبود دموکراسی واقعی را بدهیم در حالیکه خودمان چندان در عمل به آن پایبند نیستیم. البته من نمیخواهم احیانا بگویم افرادی که انتخاب شدند مناسب نیستند و یا شرایط لازم برای عضویت در شورای مرکزی را ندارند اما واقعیت این است شورای تشکیل شده از پایین ترین سطح کیفی یک شورای نظام صنفی برخوردار است.
ائتلاف شرکتهای سخت افزاری و رای های نابرابر مهمترین عواملی بودند که دست به دست هم دادند تا آنچه میتوانست به تشکیل نظام صنفی ایده آل برسد را از بین ببرد. البته اگر بخواهیم دقیق تر به موضوع نگاه کنیم در تشکیل این شورا نه متولی و برگزار کننده آن (استانداری) و نه رای دهندگان مقصر بودند چه آنکه اگر تلاشهای استانداری نبود همینش را هم نداشتیم و وجود ائتلاف هم عنصر جدایی ناپذیر هر انتخابات است. مسئله اصلی و منشا مشکلات ذکر شده ضعف قانون است که راهکارهای قانونی درستی در جهت ایجاد ائتلاف های درست و همگون و هدایت آنها برای رسیدن به شورای ایده آل در آن پیش بینی نشده است.
مسئله ای که درباره ضعف قانون وجود دارد بسیار قابل توجه است اگر بدانید قانونی که هم اکنون برای تشکیل همین نظام صنفی رایانه ای استفاده میشود مصوب سال 79 دولت و هیات وزیران است و جالب تر آنکه برای رشته ای که هر روز در حال بروز شدن است هیچ تغییر اساسی در آن لحاظ نشده است. در این قانون نظام صنفی میبایست متشکل از نمایندگان 3 شرکت 2 فروشگاه و 1 بازرس اصلی باشد بدون آنکه هیچگونه توجهی به نوع فعالیت ارائه شده توسط آنها داشته باشد. یعنی مهم نیست در نهایت همه این 6 نفر فروشندگان سخت افزار باشند یا برنامه نویسان یا .... چه آنکه در انتخابات اخیر هم همین ضعیف قانون منجر به شکل گیری نوعی دموکراسی هدایت شده گردید و در انتها اکثر اعضای شورای مرکزی نظام صنفی فروشندگان سخت افزار شدند و این در حالی است که نبود نمایندگان سایر رشته های کامپیوتری در آن بشدت احساس میشد.
لزوم گنجاندن و حضور و نفوذ سر رشته های مختلف در نظام صنفی بیشتر از آنچه که فکر میشود جدی است چرا که هر فرد به حیطه کاری خودش احاطه دارد و مثلا یک سخت افزار فروش محض چه اطلاعی دارد از اینکه عرضه کنندگان خدمات اینترنت با چه مشکلاتی روبرو هستند؟! این مسئله حتی به تجربه در انتخابات صبح امروز نظام صنفی هم دیده میشد چراکه اکثر آنها برنامه آینده خود را استانی کردن خریدهای سخت افزاری و آوردن خریدها به قزوین عنوان میکردند. میتوانید شورای مرکزی را فرض کنید که هم و غم همه اعضای آن مسائل بازاری و استانی کردن خریدهای سخت افزاری باشد و به دلیل عدم اطلاع و تجربه در رشته های دیگر کامپیوتر فقط در جهت رشد یک رشته خاص (سخت افزار) پیش رود. واقعا تاسف آور است!
حرفها زیاد است و آرزوها فراوان! به هر حال هرچه بود اعضای شورای مرکزی نظام صنفی رایانهای استان قزوین هم به عنوان شانزدهمین استان کشور انتخاب شدند و امیدوارم از این پس بتوانند با تعامل با همه فعالین صنعت فن آوری اطلاعات و لحاظ کردن همه دیدگاه به رشد یکپارچه و همه جانبه این صنعت در قزوین کمک نمایند.
۱۵ مرداد ۱۳۸۷
۱۴ مرداد ۱۳۸۷
از آب طالبی تا شیخ قدرت علیخانی
اونروزی که من رفته بودم شعبه دادگاه کارکنان دولت، داشتم نامه عفو و اینجور چیزا مینوشتم، قاضی پرونده مان گفت مقداد نیلی مدیر مسئول رجا نیوز هم از شما بدتره... چون من داشتم غرغر میفرمودم که نظام فقط به اینوریا(اصلاحطلبان) کار داره... بعد [که از شکایت از رجانیوز اطلاع پیدا کردم] گفتم نه!!! گفت چرا [واقعیت داره]!!! منتها [مدیر مسئول رجانیوز] خیلی جنم(شجاعت) داره!!! گفتم چرا؟ گفت میآد اینجا میگه خوب کردم گفتم، درست گفتم پای حرفم ایستادم تا آخرشم هستم. بگیریدم ببریدم زندان...!!کاملا درست است. از حق که نگذریم اصولگریان با اینکه خیلی وقتها خیلی راحت فرصتها را از دست میدهند اما یک ویژگی خوب دارند که بر خلاف اصلاح طلبان تا یک مشکل برایشان پیش میآید زمین و زمان را به هم نمیبافند و اینور و انور عجز و ناله و مظلوم بازی در نمیآورند. دمشان گرم که مَردند. شیر مادرهایشان حلالشان باد!
اونروز که من رفته بودم تازه میخواستن شهاب نیوز رو هم فیلتر کنن، دنبال مدیرش میگشتن. مدیر مسئول انتخاب هم بود، داشتن قرار تامین براش میزدن. معاونت قضایی که باید بری پیشش امضا این ها بگیری، میگفت قد یک کمد این ها پرونده دارن، شماها سوسولید، اصولگرایان این همه بلا سرشون میاد صداشون در نمیاد...!!
۱۲ مرداد ۱۳۸۷
نارضایتی عمومی از صدا و سیمای محلی قزوین
82 درصد اصلا از صدا و سیمای قزوین رضایت ندارند یا رضایت کمی دارند. 16 درصد نه رضایت کامل دارند و نه ناراضی هستند و تنها 2 درصد هستند که رضایت زیادی دارند. در این نظر سنجی 250 نفر آدم زنده شرکت کرده بود و مثل این است که مثلا در یک خیابان جلوی 250 نفر آدم را بگیرید و این سوال را از آنها بپرسید. البته نظر سنجی اینترنتی یک مزیت مهم نسبت به نظر سنجی خیابانی و حضوری هم دارد و آن این است که ممکن است که در نظر سنجی حضوری به خاطر رودرواسی، ترس و دلایل دیگر، افراد نظر واقعی خود را هم نگویند اما در اینترنت بدلیل اینکه شناخته نمیشوند اصل نظرشان را میگویند.
در خلال این نظر سنجی به یک نکته جالب توجه هم برخوردم که این آمار و درصدها از روز اول نظر سنجی با اختلاف جزئی یک دو درصد مثل نتیجه حالا بود. یعنی چه آن زمان که 50 نفر در نظر سنجی شرکت کرده بودند، چه آن زمان که صد نفر و چه حالا که 250 نفر در نظر سنجی شرکت کرده اند این درصد رضایت، فرق چندانی نکرده است.
این مسئله که 82 درصد مردم رضایتمندی کمی از صدا و سیمای قزوین دارند یا اصلا رضایت ندارند واقعا یک بحران اساسی در صدا و سیمای محلی قزوین است. این موضوع یک چیز بزرگ دیگر را هم رونمایی میکند و آن این است که در نظر سنجی هایی که خیلی وقتها خود صدا و سیما برگزار میکند و در آن اینطور نشان داده میشود که عموم مردم رضایت دارند یا حتی درصد نارضایتی در این حد نیست با واقعیت موجود فاصله فراوان دارد و به نظر من به هر دلیل مثلا اغراق آمیزی خود صدا و سیما یا آن مشکلی که گقتم در نظر سنجی های حضوری وجود دارد واقعیت موجود کتمان میشود.
واقعا شما فکر میکنید چرا اغلب شهروندان قزوینی ترجیح میدهند به جای صدا و سیمای محلی قزوین، صدا و سیمای محلی تهران را ببینند؟ چه چیز آن شبکه را بسیار محبوب تر و برتر از صدا و سیمای محلی قزوین کرده است؟ درست است که بودجه آنها شاید بیشتر باشد اما با توجه به این آمار، تکیه به این موضوع و غافل ماندن از موضوع اصلی که «درست مصرف کردن بودجه» است یک خودفریبی بزرگ است. ساده و شفاف تر بگویم بودجه ای که الان در صدا و سیمای قزوین مصرف میشود مثل این است که دور ریخته میشود چراکه تولیداتی که با همین بودجه صورت میگیرد با درصد بسیار زیاد و قابل توجهی نارضایتی مخاطبان را به همراه داشته است.
دلیل اصلی بوجود آمدن شبکه های تلویزیونی، مخاطبان هستند و هدف اصلی آنها هم جلب رضایت مخاطبان است. در حال حاضر صدا و سیمای محلی قزوین با این درصد بزرگ نارضایتی عمومی مردم، واقعا نیازمند یک عمل جراحی و بازنگری جدی در سیاستها، ساختار و برنامه ریزی های خود است و باید هر چه سریعتر هم اینکار را انجام دهد و اگرنه با ادامه آن تولیداتی که در حال حاضر وجود دارد و چه بسا برای آن تلاش و کوشش فراوان هم میشود جز انجام یک کار بیهوده و بی ثمر، نتیجه مهم و قابل توجه دیگری نخواهد داشت.
۰۹ مرداد ۱۳۸۷
فیلم کمدی وضعیت مطبوعات قزوین
۰۶ مرداد ۱۳۸۷
نه با احمدی نژاد، نه بر احمدی نژاد
به نظر من داشتن هر کدام از این اندیشه ها به هیچ وجه درست نیست و برخواسته از یک تعصب پنهان در راستای مخالفت یا موافقت با احمدی نژاد یا هرکس دیگر است. هرفرد نقاط ضعف و قوتی دارد و به هیچ وجه نمیشود گفت به طور مطلق یکی کاملا توانا است و دیگری ناتوان. احمدی نژاد هم یک انسان است و دارای نقاط ضعف و قوتی است که باید منصفانه نقاط قوت او را دید و تحسین کرد و از نقاط ضعف او با ارائه راه حل خرده گرفت.
متاسفانه نگرش تک وجهی که توضیح دادم کاملا جامعه ما را فرا گرفته است و در تمام محافل هرکس یا با احمدی نژاد است یا بر احمدی نژاد. در دنیای رسانه ها هم شاید رسانه ای را پیدا نکنید که نقاط مثبت و ضعف او را با هم بررسی کند و در کنار هم ببیند. نقد بی طرفانه و قضاوت عادلانه رسانه ها و افراد هم از همین جا شناخته میشود که چگونه دیدی به یک نفر یا حتی یک جریان خاص دارند و اینکه آیا تک وجهی هستند یا دو وجهی.
این را گفتم که بگویم باید تمام تلاشمان را بکنیم که بتوانیم بدون تاثیرپذیری از اطرافیان تنها تفکر دووجهی خود را رشد و پرورش دهیم. البته خود من هم مدت زیادی است که سعی میکنم اینگونه باشم و تعصب با احمدی نژادی یا علیه او بودن را از خودم دور کنم. تا اینجایش هم فکر میکنم تا حدودی توانسته ام موفق باشم که هم اکنون هم فحش ها و موضع گیریهای دولتی ها و احمدینژادی ها نصیبم میشود و هم فحش های مخالفان احمدی نژاد. هرچند هزینه این تفکر خیلی زیاد است چراکه در هر حال آدم هیچ موافقی نخواهد داشت اما رسیدن به این مرحله برای من یک موفقیت مهم محسوب میشود.
۰۳ مرداد ۱۳۸۷
۰۱ مرداد ۱۳۸۷
توضیح یک لینک
من البته با نظر آنها موافقم و منظور من از درج آن مطلب و تصویر این نبوده است که همه پرسنل شهرداری اهل دریافت رشوه هستند و چنین برداشتی را هم نباید از آن مطلب داشت. به هر حال به لحاظ اینکه نمیتوان گفت همه انسانها درست هستند و در هر سازمانی ممکن است انسانهایی وجود داشته باشند که در سوابق رفتاری آنها مقداری لغزش هم وجود داشته باشد منظور من از درج آن تصویر و حتی آن مطلب جلوگیری از رفتار ناپسند احتمالی همان تعداد معدود بوده و می باشد.
۲۸ تیر ۱۳۸۷
رادیو گریز: گفتگو با فرشید قلی پور صداپیشه شخصیت خان بابا
پادکست در واقع یک جور برنامه رادیویی است که آدمهای حرفهای یا آماتور درست میکنند و بعد فایل صدای آن را روی اینترنت میگذارند تا شنوندهها آنها را دریافت کرده و روی دستگاههای پخش دیجیتال خود - که معروفترینشان آیپاد یا iPod نام دارد - گوش میدهند.
«رادیو گریز» هم یک بخش ابتکاری از وبلاگ من است که از امروز آغازش می کنم و در آن سعی میکنم هر بار با یک وبلاگ نویس محلی راجع به موضوع خاصی که او در جریان آن قرار گرفته است یا برایش اتفاق افتاده است گفتگو کنم.
نخستین برنامه «رادیو گریز» به گفتگو با فرشید قلی پور و راجع به اجرای صدای «خان بابا» با لهجه قزوینی توسط او در مجموعه عروسکی آفتابگردان که یکروز درمیان از شبکه قزوین پخش می شود اختصاص دارد.
برای دریافت این گفتگو می توانید آن را از اینجا دانلود کنید یا مستقیما بر روی دکمه پخش زیر کلیک کنید و کمی صبر کنید تا پخش شود.
۲۶ تیر ۱۳۸۷
در حسرت یک آواز
شهرام ناظری، شوالیه موسیقی ایران، برهم زننده سکوت نیستان بواقع تمام سعی خود را کرد تا بتواند دوستداران تشنه خود در قزوین را در سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی سیراب کند اما چه فایده که وقتی شرایط برگزاری یک کنسرت مناسب نباشد بزرگترین اساتید آواز و موسیقی هم نخواهند توانست از پس جلب رضایت طرفداران خود برآیند. ازدحام جمعیت و ناتوانی برگزارکنندگان کنسرت در کنترل مناسب جمعیت باعث شد تا خاطره خوش اجرای این کنسرت تنها بر ذهن تعداد معدودی از شرکت کنندگان نقش بندد و حسرت گوش سپردن به موسیقی استاد در ساعاتی بدون دغدغه و در یک محیط آرام بر دل و جان خیلی ها باقی بماند.
نمیخواهم البته تلاشهای کسانیکه در برگزاری این کنسرت سهم داشتند را انکار کنم و منصفانه هم نیست رایزنی های افرادیکه باعث شدند شهرام ناظری به قزوین بیاید را نادیده گرفت چه آنکه اگر آنها نبودند همینش را هم نداشتیم اما باید گفت نحوه برگزاری موسیقی شهرام ناظری در قزوین، به هیچ وجه در حد و شان قزوین نبود و میتوانست بشکل بسیار مناسب تری برگزار شود. نخستین اشتباه در برگزاری این کنسرت، انتخاب مکان برگزاری آن یعنی سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی بود به گونه ایکه خود شهرام ناظری هم در ابتدای اجرای کنسرتش ضمن انتقاد از آن، آن را مناسب برگزاری و در شان مخاطبان خود ندانست. البته علی رغم اینکه با یک نگاه کلی به امکانات فرهنگی شهری که تمام افکار و اهداف توسعه فرهنگی اش فدای توسعه اقتصادی و صنعتی شده است شاید نتوانید مکان مناسب تری پیدا کنید اما اینکه ظرفیت یک فضا به امکانات و آمادگی آن ترجیح داده شود یک اشتباه محض است. این فکر یعنی اینکه هرقدر سالن بزرگتر باشد میتوان شرکت کننده بیشتری داشت و به جای اینکه مثلا شهرام ناظری یا دیگران را چند بار به قزوین دعوت کرد با یکبار دعوت میشود به سود اقتصادی بیشتری دست یافت.
سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی، پوشیده شده با صندلی های رستورانی و سیستم صوتی که میزان صدای پخش شده در آن در ابتدای سالن (نزدیک سن) با انتهای سالن تفاوت فراوانی داشت آدم را از حضور در هر اتفاق فرهنگی و هنری بیزار میکرد. سالنی که فرقی میان بلیط های فروخته شده برای جایگاه های مختلف آن گذاشته نشده است و شما میتوانستید لحظاتی پس از شروع مراسم با هر بلیطی روی هر صندلی که میخواستید بنشینید! جالب است که علی رغم این مشکل سالن، هیچ تلاش و برنامه موثری هم برای اینکه خریداران بلیط های مختلف تا پایان مراسم بر سر جاهای خود بنشینند انجام نشد و بیعدالتی بزرگی در حق کسانیکه بلیط های گران قیمت تر این کنسرت را خریده بودند صورت گرفت.
مشکل بعدی کنسرت شهرام ناظری در قزوین، ازدحام جمعیت و ناتوانی در کنترل آن بود بگونهایکه خیلی ها آن را با یک سالن سینما اشتباه گرفته بودند. تصور کنید که مشغول شنیدن آواز شوالیه موسیقی ایران هستید و در کنار خود صدای پفک خوردن کودک خوردسالی را هم میشنوید! یا اینکه آماده برای اجرای کنسرت نشسته اید اما چه فایده که دیگران ظاهرا آماده نیستند و تا پایان مراسم نظاره گر رفت و آمد کودکان و بزرگسالان از جلو و کنار خود هستید. البته نمیخواهم بگویم تمام این مشکل بدلیل ناتوانی برگزار کنندکان است چراکه فرهنگ خود شرکت کنندگان هم تاثیر زیادی در برگزاری مراسمی متناسب با شان علاقمندان آن دارد اما باید یک نکته مهم را یادآور شد و آن اینکه اگر کنار بنشینیم و منتظر باشیم تا همه شرکت کنندگان رعایت فرهنگ کنند و هیچ حرکتی برای کنترل آن صورت نگیرد شاید هیچ وقت نتوانیم شاهد برگزاری یک کنسرت ایده آل باشیم.
موردی که در باب رعایت فرهنگ از سوی شرکت کنندگان گفتم از یک منظر دیگر هم قابل بررسی است. شاید علت آنکه حاضرین اینگونه در جنگ ستارگان سینما به وجد میآیند که سر از پا نمیشناسند و فرقی میان کنسرت شهرام ناظری و یک سالن سینما برای آنها وجود ندارد این باشد که از بس در قزوین چنین مراسمی برگزار نشده است و بدلیل اینکه سالها شاهد خشکسالی فرهنگی بوده ایم هنوز رفتارهای فرهنگی متناسب با ارزش و جایگاه هر مراسم در میان عده زیادی از شرکت کنندگان شکل نگرفته است و بروز رفتارهای نامناسب، خیلی هم از دور از انتظار و غیرعادی نیست.
با همه این اوصاف به هرحال کنسرت شهرام ناظری هم تمام شد و صدای او در نیستان قزوین آتشی در میان دوستدارانش برپا کرد که حسرت گوش جان سپردن به آواز استاد در مراسمی با برگزاری بهتر تا مدتها در دل و جان آنان باقی خواهد ماند.
۲۳ تیر ۱۳۸۷
وبلاگستان را تضعیف نکنید
در حال حاضر جامعه مجازی قزوین در حال شکل گیری به سمت و سوی خوبی است. علی رغم اینکه مطبوعات قزوین در رتبه های آخری کشوری قرار دارند اما قزوین نسبت به سایر شهرها پیشرفت خوبی در این زمینه داشته است و حداقل از آنها عقب نمانده است. تقریبا روزی نیست که لینکی در سایت بالاترین راجع به قزوین نبینید و همه اینها نشان دهنده حرکت خودجوش رسانه های مجازی قزوین به سمت و سوی خوبی است.
چنانچه برخوردی که جدیدا با وبلاگ نویسان آغاز شده است به همین شکل ادامه پیدا کند و وبلاگنویس احساس کند به خاطر وبلاگش دارد هزینه میدهد به زودی شاهد تعطیلی آنها و ایجاد دلسردی و سکوت عمیقی در جامعه مجازی قزوین خواهیم بود. این یک هشدار کاملا جدی است و باید کاملا جدی گرفته شود. جامعه مجازی قزوین جامعه نوپایی است و نیاز به حمایت دارد. حتی اگر هم حمایت هم صورت نمیگیرد حداقل نباید تضعیف شود. خیلی از وبلاگ نویسان قزوین در حال حاضر به جای اینکه وقت خود را صرف امور بیهوده و بی ارزش که خیلی از جوانان همین الان در خیابانهای قزوین به آن مشغولند بکنند دارند وقت خود را صرف یک کار با ارزش میکنند.
وبلاگ نظرات شخصی یک وبلاگ نویس است و چنانچه کسی نظری در مورد مطالب وبلاگی که میخواند دارد باید در بخش نظرات وبلاگ او منعکس نکند نه اینکه با او تماس بگیرد، با دیگران و در جلسات مختلف مطرح کند یا به دنبال راهکارهای برخورد از طریق قدرت های مرتبط با آنها باشد.
با اینکه معتقدم همه این مشکلات به خاطر این است که هنوز فرهنگ عمومی درک مناسبی از فضای مجازی پیدا نکرده است و پیدا کردن این فرهنگ نیاز به زمان دارد اما میترسم تا آن موقع خیلی از چیزهای با ارزشی که برای بدست آوردن آنها زحمت فراوانی کشیده ایم از دست بدهیم.
۲۲ تیر ۱۳۸۷
بازیگران ۲۰ میلیونی و اینکه دنیا مثل تو نداره!
رشید پور که حالا دیگر در مجری گری برنامه های اینچنینی سعی دارد هم پای رقیبان سرسختش مثل شهریاری و فرزاد حسنی پیش برود ضمن دائم خوشتیپ خواندن جوانان قزوینی، از تک تک مهمانان ۳-۲ سوال راجع به اینکه چند خواهر برادر هستید و چه توصیه ای به جوانها دارید میکرد و بعد آن مهمان را با شعار دنیا مثل تو نداره بدرقه میکرد. بله کل اصل برنامه همین بود! میتوانستید به همین سادگی ۱۰ هزار تومان از جیب مبارک خرج کنید و بریزید به جیب گلزاری که ۲۰ میلیون تومان برای شرکت در این مراسم گرفته بود و بقیه ای که هر کدام کمتر از ۵ میلیون نگرفته بودند و با کلی بادیگارد به قزوین آمده بودند تا اینکه فقط شما بفهمید خوش تیپ هستید، ۵ دقیقه آن ستارگان را از نزدیک ببینید و از زبان خودشان تعداد اعضای خانواده شان را بشنوید.
خوش به حالتان که خانه نشستید و لذت دیدن یک «بی برنامه» در یک سالن فوق العاده گرم را از دست دادید! البته این را هم نمیخواهم بگویم همه آنها که شرکت کرده بودند حس من را داشتند. نه! برخی از آنها هم به اصطلاح بسیار حال میکردند اما به نظرم این حال طبیعی نبود چرا که بخاطر پولی که داده بودند سعی کردند به بهترین نحو از شرایط موجود استفاده کنند.
برای برگزار شدن این برنامه فقط باید یک تبریک و یک تاسف بزرگ خورد. تبریک به خاطر اینکه پس از مدتها قزوین شاهد چنین برنامه ای بود و به نوعی طلسم آن سکوت مرگ آفرین شکست. تاسف بخاطر نوع اجرای برنامه که با فی البداهگی بی نظیری، هیچ برنامه خاص و مقبولی برای رضایت و جلب نظر مخاطبان پر انرژی و تشنه خود نداشت و تنها توانست یک خط به ظاهر مثبت، به کارنامه عملکرد برگزارکنندگان خود اضافه نماید.
۱۸ تیر ۱۳۸۷
یک نفر را وبلاگ نویس کنید
در حال حاضر میتوان گفت تقریبا حدود 90-80 درصد وبلاگهای قزوین که سرشان به تنشان میارزد همینهایی است که در لیست دوستان و آشنایان این کنار میبیند. (بگذریم که البته خیلی از اینها هم مدتی به خواب ماهانه یا فصلی میروند و بعد تازه یادشان میافتد وبلاگ دارند!) اما آنچه که در حال حاضر مهم است استفاده خوب از این رسانه پرفایده است.
هم اکنون در خیلی از محفلها و بحث های 4-3 نفره افرادی پیدا میشوند که صاحب نظرهای خوبی هستند اما نظرات خود را در همان جمع کوچک بیان میکنند. با توجه به تجربه ای که من داشته ام میتوانم بگویم حتی در اکثر این بحث ها، همه آن 4-3 نفر هم صاحب نظر هستند و معمولا هیچکس ساکت و خاموش نمینشیند. از سوی دیگر خوشبختانه خیلی وقتها در این نظرها هم ایده ها و روشهای خوبی برای حل مشکلات سیاسی، اجتماعی و... بیان میشود اما متاسفانه چون به همان جمع کوچک ختم میشود از بین میرود.
هم اکنون وبلاگ ساده ترین، آزاد ترین و بهترین روش است برای اینکه مخاطبان این نظرها بیشتر شود (ممکن است در آینده این امکان نباشد). حتی اگر این نظرها صرف انتقاد محض باشد و در آن هیچ راهحلی هم مطرح نشود بار هم مفید است چراکه میشود از این طریق به خیلی از مشکلات ریز و درشت جامعه پی برد و برای آنها فکر کرد و درصدد رفع آنها برآمد. البته درست است که قدرت اصلی اصلاح جامعه و رفع مشکلات در دست دولت است اما اینکه آدم یکجا بنشیند و دایم دولت را متهم بکند و نق بزند و خودش کاری نکند کاری عبس تر از دولتش نکرده است. هرکس میتواند در حد توان خود در رفع مشکلات و آسیب های جامعه خود عملا موثر باشد به شرطی که کوتاهی نکند و کار خود را بدون تاثیر پذیری از دیگران به بهترین نحو انجام دهد.
بگذریم! داشتم میگفتم وبلاگ بهترین ابزار برای ارائه نظرات، آسیبها، مشکلات و رفع آنها است. کاری که ما میتوانیم از الان بکنیم این است که به افرادی که در جمع های کوچک، نظرات خود را بیان میکنند بفهمانیم به جای اینکه وقت خود را صرف مخاطبان اندکی در حد 4-3 نفر بکنند میتوانند اندیشه ها و نظرات خود را از طریق وبلاگ منتشر کنند و به این ترتیب به مخاطبانی صدها برابر مخاطبان اولیه دست پیدا کنند. این کار سختی نیست و برای هرکس که حتی نظرات ساده و کمی دارد هم میتوان اینکار را انجام داد. میتوان حتی برای او یک وبلاگ ساخت و به او 15 دقیقه اصول اولیه فنی آن را یاد داد تا از این پس خودش بنویسد.
این طرح برای کسانی است که خودشان وبلاگ دارند و میخواهند یک نفر دیگر را نویسنده وبلاگ کنند. اما برای کسانیکه وبلاگ ندارند و دارند این مطلب را میخوانند پیشنهاد میکنم به جای اینکه دائما خواننده باشند دست بکار شوند و یک وبلاگ برای خودشان درست کنند. درست کردن وبلاگ و نوشتن در آن ساده تر از آن چیزی است که فکرش را میتوانید بکنید. حتما لازم نیست خیلی با قاعده و اصولی بنویسید. میتوانید هرطور که دوست دارید و مثلا با یک سبک عامیانه که با آن راحتید بنویسید. فقط کافی است چند دقیقه از وقت خود را از گذراندن در محافل کوچک کم کنید و در عوض به عنصر بسیار با ارزش تری دست پیدا کنید. دقت کنید که وبلاگ حتی این قابلیت را دارد که برخلاف محفل های کوچک که شما به عنوان نظردهنده شناسایی میشوید، اگر خواستید در وبلاگ میتوانید ناشناس بمانید و بدون افشای هویت خودتان نظراتتان را بگویید.
اگر اینکار انجام شود یعنی هرکس فقط یک نفر را وبلاگ نویس کند و کسی که دارد اینجا را میخواند وبلاگ نویس شود پس از مدت کوتاهی به فضای خیلی گرمتری در رسانه مجازی قزوین بیشتر از آنچه که الان میبینید دست پیدا خواهیم کرد. فضای بزرگی که در آن هرکس نظرات و اندیشه ها خود را میگوید و در تعامل با اندیشه های دیگران به بحث مینشیند و قول میدهم علاوه بر استفاده از آن، از فضای بوجود آمده لذت خوبی هم میبرد.
پس شما هم شروع کنید و سعی کنید در چند روز آینده یکی از اطرافیان خود را وبلاگ نویس کنید و یا خودتان وبلاگ نویس شوید. من هم قول میدهم برای وبلاگهایی که در این طرح شرکت کرده اند و وبلاگ نویس شده اند یا یک نفر دیگر را وبلاگ نویس کرده اند تبلیغ خوبی بکنم و به شکل قابل توجهی بر خوانندگان وبلاگشان بیافزایم.
۱۵ تیر ۱۳۸۷
ساختار شکنیهای زیر نور ماه
ساختار این برنامه بگونه ای است که نشان میدهد برای ساخت آن تلاش خوبی انجام میشود و حرکت خوبی برای ارائه یک برنامه متفاوت با برنامه های روزمره شبکه قزوین آغاز شده است. نخستین وجه تمایز این برنامه با سایر برنامه ها، دیالوگ های غنی میان این زن و شوهر است. خوشبختانه بر خلاف بسیاری از برنامه های صدا و سیما که دارای دیالوگهای شتابزده، بی برنامه و تا حدی فی البداعه همراه با جر و بحث های بی فایده هستند دیالوگهای زیرنورماه بسیار هدفمند و پرمحتوا تهیه میشود تا باعث جذب مخاطب بیشتر شود. بخشهای دیگر این برنامه مثل گزارش محله، گزارشهای ویژه و گفتگوی پایانی این برنامه نیز خیلی خوب و ایده آل تهیه میشود و باعث گردیده تا برنامه از یک سیر خشک و ثابت خارج شود.
گرچه موارد ذکر شده از امتیازات این برنامه است اما این امتیازات را ممکن است گاها در برنامه های دیگر نیز پیدا کرد. به نظر من 2 امتیاز در این برنامه وجود دارد که یک نوع ساختارشکنی ظریف و مهم را در آن بوجود آورده است. یکی محیط اجرای آن است که بطور زنده در فضای بنای تاریخی چهل ستون قزوین ضبط میگردد. این ویژگی یک نوع حس قرابت میان مخاطبان و برنامه ایجاد کرده است و دلیلش هم این است که میتوان گفت تقریبا هر شهروندی حداقل یکبار آنجا را از نزدیک دیده است. دوم وجود رابطه زن و شوهری واقعی میان مجریان این برنامه است. این ویژگی اگرچه در ساختار برنامه پنهان مانده است و از آن استفاده خوبی نمیشود و روی آن تاکید زیادی هم نمیشود اما من با افرادی مواجه بودم که از زمانیکه از طریق اطرافیانشان فهمیدند این رابطه میان مجریان برنامه وجود دارد بیننده آن شده اند!
شاید بتوان به این موضوع اذعان کرد که یکی از دلایل موفقیت این برنامه این است که تعدادی از روزنامه نگاران سابق هفته نامه «نامه قزوین» از عوامل هدایت این برنامه هستند و تهیه محتوای آن را به عهده دارند. به هر روی باید گفت و اعتراف کرد زیرنورماه با وجود اینکه از مجریان جوانی هم بهره میبرد اما یک ایده موفق در شبکه صدا و سیمای محلی قزوین است و گوی سبقت را از بسیاری از برنامه سازان سنتی که سالهاست به تولید برنامه میسازند ربوده است.
پیشنهاد میکنم اگر هیچ کدام از برنامه های شبکه قزوین را نمیبینید، حداقل پنجشنبه ها ساعت 8:45 شب را برای دیدن این برنامه از دست ندهید.
۰۸ تیر ۱۳۸۷
سایت جامعه امن، امن نیست!
هدف این مسابقه تا آنجا که در سایت اصلی آن گفته شده است تلاش برای جمع آوری راهکارهای نوین و مفید برای حفظ امنیت جامعه است. نفس برگزاری این مسابقه خیلی خوب است و نشان میدهد دادگستری خود را جدا از مردم نشان نمیدهد و برای همفکری با منتقدان خود قدم برداشته است. من هم چندان نمیخواهم به این موضوع بپردازم و تنها به مورد مهمی از نحوه اجرای این مسابقه میپردازم که متاسفانه با عنوان آن منافات فاحشی دارد.
سایت برگزاری این مسابقه که با 2 روز تاخیر از آغاز تبلیغات این مسابقه آغاز بکار کرده است با مشکل عدم امنیت روبروست! این مسئله در صفحه «ارسال راهکارهای پیشنهادی» وجود دارد که برای دریافت اطلاعات کاربران از یک فرم خارجی استفاده کرده است. این فرم توسط سایت jotform ساخته شده است و به شکل یک فریم در صفحه ارسال آن گذاشته شده تا از آدرس اصلی آن از دید کابران پنهان بماند. موضوع مهمی که این سایت را تهدید میکند استفاده سایت jotform از اطلاعاتی است که توسط کاربران سایت به آن ارسال میشود. این اطلاعات پس از ارسال در اختیار jotform قرار میگیرد و سپس به مدیران سایت جامعه امن ارسال میشود. با این روش jotform میتواند هرگونه استفاده ای از این اطلاعات بکند. یکی از استفاده های مهم سایت مذکور از محتویات ارسال شده، استفاده از آدرس ایمیل کاربران است. jotform میتواند با جمع آوری آدرس های ایمیل و تشکیل یک بانک اسپم آن را به قیمت گزافی در اختیار شرکتهای دیگر بگذارد. بخاطر همین هم هست امروزه خود آدرس ایمیل از ارزش فوق العاده برخوردار است و توصیه میشود آن را به سادگی در اختیار دیگران نگذارید. حتی توصیه شده است برای نمایش دادن آن در وبلاگ یا سایت خود نیز از تصویر آن استفاده کنید تا توسط روباتهای پیمایشگر وب شناسایی نشود.
علاوه بر این، سایت jotform با جمع آوری آدرس ها و اطلاعات شناسایی کاربران میتواند از این اطلاعات جهت فریب دادن آنها در قالب ارسال ایمیلهای ناخواسته به آنها استفاده کند. به عنوان مثال میتواند به کاربر اعلام کند که برنده جایزه مهمی شده است و در صورتی که کاربر قانع نشده است یا شک دارد اطلاعات دیگری از کاربر را در اختیار او قرار بدهد. البته استفاده سایت مذکور فراتر از این موضوع ها است چرا که هیچگاه بطور رایگان چنین سرویس خوبی را که نشان میدهد برای ساخت آن زحمت فراوانی کشیده است در اختیار دیگران نمیگذارد.
ارزش بانکهای اطلاعاتی و اطلاعاتی که از پردازش آنها میتواند بدست بیاید در جامعه جهانی امروز بسیار زیاد است. چه خوب بود برگزار کنندگان این مسابقه که درصدد انجام راهکارهای نوین ایجاد امنیت در جامعه هستند کمی به خود زحمت میدادند و به جای استفاده از یک فرم خارجی، از فرم مستقل و طراحی شده توسط خودشان در سایت استفاده میکردند تا اینگونه امنیت خود سایتی که دغدغه حفظ امنیت دارد به مخاطره نیفتد.
۰۵ تیر ۱۳۸۷
تخریبگری در نطق پیش از دستور خانه مطبوعات
تا آنجا که من متوجه شدم علت اصلی کدورت محمد درافشانی این است که دو نفر که قبلا به او گفته بودند به حسین علیجانی رای می دهند بعدا آمده اند و به حسن حسنزاده رای داده اند. این موضوع آنقدر برای او سنگین تمام شده بود که حتی در هفته نامه تابان چند هفته پیش هم فضای رای گیری خانه مطبوعات برای انتخاب دبیر اجرایی جشنواره خانه مطبوعات یک فضای سیاسی خوانده شده بود. من واقعا نمیدانم این کجایش اشکال دارد که کسی نظرش حتی یک دقیقه قبل از انتخابات هم عوض شود؟ اگر این تغییر نظر حتی در اثر رایزنی با او باشد باز هم ایرادی ندارد. هرکس میتواند بر اساس اطلاعات خود فرد دیگری را در انتخاب فرد بهتر آگاهی بخشی دهد و با او رایزنی کند. از آن گذشته این رایزنی باز هم ایجاب نمیکند که افراد تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند و به فرد خاصی رای دهند. هرکس آزاد است نظرات دیگری را در انتخاب فرد بهتر بپذیرد یا نپذیرد و در نهایت انتخاب نهایی را خود او انجام خواهد داد.
محمد درافشانی در بند دیگری حسن حسنزاده را متهم کرده است که رابطه خوب وی با هیات داوران موجب عدم انتخاب عادلانه افراد برگزیده خواهد شد. حتی اگر بپذیریم حسن حسنزاده با هیات داوران رابطه خوبی دارد -که اصلا معلوم نیست این «خوب» هم در چه حد است- این یعنی اینکه حسن حسنزاده به هیات داوران گزینه های خاصی را پیشنهاد میدهد و آنها هم میپذیرند. طرح چنین موضوع بی شرمانه ای قبل از اینکه جرم آن ثابت شود هم اتهام به حسن حسنزاده است هم به هیات داوری که هر دو را متهم به شراکت در لابی و پارتی بازی میکند. علاوه بر این، دید منفی که این قضیه از همین حالا نسبت به جشنواره ایجاد میکند را نمیدانم چه کسی میتواند جمع کند و پاسخگو باشد؟!
بند سوم نطق پیش از دستور محمد درافشانی مربوط به پیشنهاد به حسن حسنزاده برای جذب اسپانسرهای مالی است. این بند کلا فضایش با دو مورد قبلی متفاوت است و اصلا نمیدانم چرا در نطق پیش از دستور آمده است؟! مگر نمیشود یک جلسه گذاشت و هرکس پیشنهاد هایش را به او بدهد و پیشنهاد خاص یکنفر آنقدر مهم است که باید جدا و در نطق پیش از دستور اعلام گردد؟!
البته همه اینهایی که گفتم دلیل بر حمایت من از حسن حسنزاده نیست. حسین علیجانی در دو سال گذشته دو جشنواره فوق العاده را برگزار کرده است که فکر نمیکنم از خاطر کسی برود. خیلی نامردانه است که بخاطر یک نفر، تمام تلاشهای یکنفر دیگر نادیده گرفته شود و حتی تخریبش هم بکنند. دبیر اجرایی جشنواره مسئولیت بسیار پرزحمتی است که همیشه علاوه بر وقت فراوانی که میبرد کلی حرف و حدیث هم پشت طرف باقی میگذارد. البته این یک ویژگی فرهنگی جامعه ماست که هیچ وقت نمیتوان دهان مردم را بست و باید بدون تاثیر پذیری هرکس سعی کند کار خود را به بهترین نحو انجام دهد. چیزی که هم حسین علیجانی و هم حسن حسنزاده از عهده اش به خوبی برآمده و برخواهند آمد.
۳۱ خرداد ۱۳۸۷
۲۵ خرداد ۱۳۸۷
امکان خرید اینترنتی بلیط قطار در قزوین راه اندازی شد
جریان از آنجا آغاز شد که چند ماه پیش مطلبی با عنوان «سهم قزوین از برنامه ریزی اینترنتی سفر، صفر است» نوشتم و در آن از نمایندگان قزوین درخواست کردم که پیگر راه اندازی امکان خرید اینترنتی بلیط قطار به مبدا و مقصد قزوین شوند. سپس متوجه شدم محمد علیخانی آن مطلب را خوانده است و نامه ای به وزیر راه و ترابری نوشته است و در وبلاگش هم قول داده که موضوع را تا به نتیجه رسیدنش پیگیری کند. پس از مدتی که دوباره پیگیر قضیه شدم متوجه شدم با تغییر نمایندگان قزوین در مجلس هشتم ظاهرا کار را به همراه راه اندازی قطار اختصاصی قزوین - مشهد برای ادامه پیگیریهایش به پدرش شیخ قدرت الله علیخانی سپرده است.
خلاصه دردسرتان ندهم. مدت زمانی گذشت تا اینکه امروز فهمیدم این پروژه راه اندازی شده است و عده دیگری با نامردی تمام انجام آن را به نام خود تمام کرده اند! خیلی تاسف برانگیز است. هرچند من و محمد علیخانی و هر انسان دیگر ممکن است تفاوت دیدگاههایی با هم داشته باشیم اما هیچگونه خصومتی با هم نداریم و خیلی بی انصافی و ناحقی است که زحمت های یکنفر نادیده گرفته شود و از افراد دیگر، بدون حتی نام بردن از نفر اصلی سپاس و تقدیر شود.
۲۱ خرداد ۱۳۸۷
سرویس های وبی به سایت قزوین نت اضافه شد
غالب وب سرویسها معمولا به 3 شیوه متداول SOAP، Feeds و JavaScript ساخته میشوند که هرکدام ویژگیها و کارکردهای خاص خودشان را دارند و من هم در اینجا به توضیح آنها نمیپردازم. تنها باید بگویم که شیوه آخری یعنی JavaScript ساده ترین و همگانی ترین نوع وب سرویس است و من هم در ساخت وب سرویس های قزوین نت از این شیوه استفاده کرده ام.
سرویس های وبی که برای قزوین نت آماده کردهام شامل سرویس های اخبار، آب و هوا و نرخ ها است. برای اینکه از هرکدام از آنها استفاده کنید کافی است به صفحات مربوط به آنها در لینک های بالا مراجعه کنید و بر اساس تنظیماتی که انجام میدهید کد مربوطه را در وب سایت یا وبلاگ خود قرار دهید. همچنین میتوانید قبل از اینکه کد مربوطه را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهید با کلیک بر روی دکمه پیش نمایش، پیش نمایش آن را هم ببینید و سپس از آن استفاده کنید.
جای قرار دادن این کد در وب سایتها بستگی به طراحی آن دارد و در وبلاگها هم میتوانید آن را درمیان کدهای قالب وبلاگ قرار دهید. فقط با توجه به اینکه بلاگفا در قسمت «تنظیمات وبلاگ» جای آماده ای برای درج این نوع کدها دارد (همانجا که معمولا کد کنتور یا آمارگیر را قرار میدهید) میتوانید کدهای این وب سرویسها را هم آنجا قرار دهید و به کدهای قبلی اضافه کنید.
پی نوشت: سایت دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین از وب سرویس هواشناسی در سایت خود استفاده کرد.
۲۰ خرداد ۱۳۸۷
بیتوجهی مطبوعات قزوین به انتشار منظم
نخستین موضوع که دانستنش برای کسی که وارد فعالیت رسانه ای میشود لازم است این است که تعطیلات در رسانه معنی ندارد. هیچ بهانه ای پذیرفته نیست برای اینکه در مدت تعطیلات، رسانهای کاملا تعطیل شود و پس از آن هم تازه یکروز هم خودشان به تعطیلی رسانه اضافه کنند تا بتوانند نشریهشان را آماده کنند و فردایش آن را منتشر کنند. این اتفاقی است که فکر میکنم در ایران و بصورت عمده در قزوین میافتد. حتی بسیار هم اتفاق میافتد که روز قبل هم تعطیل نیست اما انتشار نشریه با تاخیر دست کم یکروزه مواجه است. خیلی تاسف برانگیز است روزی که مخاطبان یک نشریه منتظر خواندن آن هستند با بدقولی نشریه مواجه شده و آن را دریافت نکنند و در دنیایی که برای انتشار اخبار روی ثانیه ها رقابت میشود انتشار یک نشریه به هر دلیل حداقل 24 ساعت تاخیر داشته باشد.
تازه این قسمت خوب قضیه است. قسمت بدتر آن زمانی که انتشار یک نشریه هفته نامه به یکروز تعطیل برخورد و صاحبان آن از خدا خواسته آن هفته را به خود استراحت میدهند و آن را اصلا حتی در روز بعدش هم منتشر نمیکنند! آنها با این کارشان در واقع نشریه خود را از هفته نامه به دو هفته نامه تبدیل میکنند بدون اینکه ذره ای نگرانی و پریشانی خاطر به خود راه دهند.
واقعا فکر میکنید چرا رسانه های ما اصلا قدرت رقابت با رسانه های خارجی را ندارند؟ چرا قزوین در رتبه های آخر مطبوعات و رسانه های کشور قرار دارد؟ بزرگترین مشکل از آنجا ناشی میشود که فعالان رسانه ها هنوز آنقدر که باید برای رسانه ها اهمیت قایل نیستند و آن را مثل سایر شغلهای اداری و کارمندی میبییند که محدود به زمان و مکان خاص است. اغلب آنها مفهوم رسانه را عمیقا درک نکرده اند یا حاضر به پذیرش و درک آن نیستند.
۱۸ خرداد ۱۳۸۷
سرگردانی در تعطیلات سوگواری
در همان ساعات اول شروع تعطیلات سردار رویانیان، معاون پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا کشور برای حل مشکل مربوطه به قزوین آمد اما چه میشود که در یک لحظه نه میتوان جاده ها را عریضتر کرد و نه به آسانی مانع سفر مسافران شد. به دنبال این موضوع رادیو و تلویزیون محلی و سراسری با پخش هشدارهای فراوان از مردم میخواستند که از مسافرت پرهیز کنند و درخانه ماندن را به یک مسافرت خسته کننده ترجیح دهند. این هشدارها هرچند توانست تا حدی از برنامه های سفرهای جدید مسافران جلوگیری کند اما همچنان بدلیل عدم پیش بینی در گذشته این هشدارهای دیرهنگام دیگر سودی به حال مسافرانی که از ساعتها پیش حرکت خود را آغاز کرده بودند نداشت و آنان مجبور شدند ساعتهای بسیاری از سفر خود را در ترافیک و لابلای ماشین ها سپری کنند.
علاوه بر مسائل جاده ای شهر قزوین هم روزهای استثنایی پیچیده ای را در این ایام پشت سر گذاشت. حجم عظیم مسافران که تعداد آنها به چندین برابر روزهای تعطیل دیگر مثل ایام نوروز میرسید و عمدتا در راه سفر به شمال مجبور به گذر از قزوین بودند با مسائل مختلف این شهر دست و پنجه نرم کردند. بخصوص فکر میکنم خاطره ناخوشایند آن دسته از مسافرانی که شبانه به قزوین رسیده بودند و به ناچار مجبور بودند شب را در این شهر سپری کنند هیچگاه از ذهنشان پاک نشود. پیاده روهای قزوین مملو از چادرهای موقت مسافران بود در حالیکه شهر قزوین امکانات در حد یک ایستگاه مسافرت بین راهی را هم برای آنها نداشت.
مسافران بخت برگشته در قزوین رویارو با مشکلات فراوان مثل نبود سرویس های بهداشتی، مکان اسکان مناسب و .... بودند و فکر میکنم یک کابوس واقعی را در این شهر تجربه کردند. عدم مدیریت صحیح شهری باعث شد تا از حداقل فضاهای موجود مثل مساجد و سایر مکان های عمومی هم به نحو مطلوب استفاده نشود و مشکلات مسافران دو چندان شود.
به هرحال این چند روز تعطیلی مسافران و گذر آن ها از این شهر هم گذشت مثل همه مسافرانی که قبلا از این شهر عبور کرده بودند و دوره سفر و گذر آنها هم گذشته است. اصلا حالا که بالاخره همه چیز میگذرد مگر مهم است که چگونه بگذرد؟ مگر مهم است چند نفر این مسافران برای تفریحات روزهای تعطیل بعدی راغب به عبور از قزوین باشند چه برسد به اینکه قزوین را برای مقصد نهایی تفریح خود انتخاب کنند؟! مگر صنعت گردشگری و جذب مسافر برای کسی مهم است؟! من با قاطعیت میگویم نه! مهم نیست! نه مسافرانش برای کسی مهم است و نه حتی ما که از بد اقبالی شهروندان این شهر شده ایم.
۱۱ خرداد ۱۳۸۷
طالقان، در انتظار موعود
ماجرا از این قرار است که در فاصله یکی دو کیلومتری از مرکز اصلی طالقان دهکده ای وجود دارد که به «دهکده منتظران» معروف است. در این دهکده افرادی زندگی میکنند که هیچگونه ارتباطی با بیرون از دهکده خود ندارند و به هیچ وجه از امکانات دولتی استفاده نمیکنند. این افراد که تعداد آنها به ۵۰ نفر میرسد تمام وسایل زندگی خود را خودشان برای خودشان تهیه میکنند و هیچگونه وابستگی به خارج از محدوده خود ندارند. آنها تعدادی از ثروتمندان تبریز بوده اند و در اعتقاد به این حدیث که «هر پرچمی که قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) برافراشته شود باطل است و اگر چنین اتفاقی افتاد به دشت و صحرا پناه ببرید» از زمان انقلاب به این مکان آمده اند. آنها به هیچ وجه رهبری، حکومت و دولت حاضر را قبول ندارند و آن را خلاف احادیث انبیا و امامان میدانند.
دهکده و زندگی ای که آنها برای خود ساخت اند بسیار اصولی و مرتب است و به شکل بسیار عالی اداره میشود. آنها بسیار خوش اخلاق، با ادب و نیک رفتار هستند و از مهمانان خود به گرمی استقبال میکنند. آنها شیعه و مسلمان هستند و افرادی که به آنجا رفته اند نقل میکنند در چهره آن مجذوبیت و نورانیت خاصی وجود دارد که انسان را جذب خود میکند. در ابتدای دهکده آنها اتاقی وجود دارد که مهمانان را به آنجا دعوت میکنند و بزرگ آنها با مهمانان به بحث و گفتگو مینشیند. یکی از اقوام ما که در رشته دانشگاهی خودش دکترای فلسفه اسلامی دارد نقل میکند یکبار به آنجا رفته است و حدود ۲ ساعت با بزرگ آنها درباره این اعتقاد آنها به بحث نشسته است اما هیچکدام موفق به متقاعد کردن یکدیگر نشده اند. آنها میگویند: اعتقادات شما غیر موثق و خیالپردازی هایی است که توسط خودتان بوجود آمده است.
هرچند این سبک زندگی آنها به ناچار محدودیت هایی برای آنها بوجود آورده است. مثلا از امکانات برق و گاز محرومند و حتی فرزندانشان را برای تحصیل به خارج از دهکده خود نمیفرستند اما این محدودیتها ذره ای از اعتقادات آنها کم نکرده است و زندگی آنها دایما در حالت انتظار برای ظهور حضرت مهدی(ع) سپری میشود.
راستش این اعتقادات و طرز زندگی آنها ذهن من را با پرسشهای فراوانی روبرو ساخته است. مهمترینش این است با توجه به اینکه در احادیث آمده است که ۲۴ نفر از یاران امام زمان از طالقان هستند (که اتفاقا بیشترین تعداد را در میان همه یاران حضرت از یک منطقه خاص تشکیل میدهند) نکند همین ها هستند؟ بویژه اینکه در حدیث دیگری نیز از امام صادق(ع) آمده است: خداوند را در طالقان گنجی است نه از جنس سیم و زر و پرچمی است که از هنگامی که فرو پیچیده شده برافراشته نشده است و مردانی که انگار دلهایشان پارههای آهن است. شک و دودلی در ذات خدا، آن را نیالوده و از سنگ با صلابتتر است. در جنگها با جان خود از امام(ع) محافظت نموده و از پس هر آنچه امام(ع) از آنان میخواهد، برمیآیند. مردانی که شب نمیآرمند و در نمازشان زنبورسان زمزمه دارند و شب را در قیام و قعود به سر میآورند ...
راستش در سفری که به طالقان داشتم خیلی دوست داشتم به آنجا بروم و با آنها ملاقات داشته باشم اما در سفر دست جمعی امکانی برای رفتن به آنجا نبود. با این حال از عرفان دادخواه قول گرفتم که یکبار برای تهیه یک گزارش تصویری (البته اگر اجازه عکسبرداری بدهند) به آنجا برود. فعلا تا آن زمان میتوانید گزارش نویسنده این وبلاگ که به آنجا سفر کرده است و مشاهدات خود را نوشته است بخوانید و شما هم اگر مثل من علاقمند شدید میتوانید برنامه ریزی کنید که در آینده نزدیک یکبار خودتان به «دهکده منتظران» بروید و آن را از نزدیک ببینید.
۰۸ خرداد ۱۳۸۷
سفر یکروزه به طالقان
کل هزینه سفر 3 هزار تومان است و شامل هزینه های رفت و آمد و ناهار میشود. بدلیل اینکه ظرفیت تعداد افراد شرکت کننده در این اردو بیش از 100 نفر نیست اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام کنند.
برای ثبت نام میتوانید تا ظهر روز پنجشنبه با شماره تلفن خانه مطبوعات 2243074 یا دفتر هفته نامه تابان 5-2577173 (امیر یخچالیان، مسئول اجرایی این برنامه) تماس بگیرید و آمادگی خود برای شرکت در آن را اعلام کنید.
فکر میکنم اردو و سفر خوب و بیادماندنی بشود. خودم شرکت میکنم و از دیگران هم دعوت میکنم در آن شرکت کنند.
۰۵ خرداد ۱۳۸۷
وبلاگ خودتان مهمتر از مطبوعات دیگران است
این کار نه تنها با هیچ قانونی منافاتی ندارد بلکه باعث میشود مطلب شما خواننده بیشتری پیدا هم کند. چراکه بدلیل اینکه خواندن از روی صفحه مانیتور کمی سخت تر از صفحه کاغذ است اگر کسی به مطلب شما در آن نشریه نگاه کلی بندازد و بعد در وبلاگ شما هم ببیند احتمالش کم است که آن را کامل بخواند. اما برعکسش یعنی اگر در وبلاگ شما مطلب شما را بطور کلی بخواند و ذهینتش با آن آشنا شود و سپس آن را در یک نشریه هم ببیند احتمال آنکه را کامل بخواند خیلی زیاد است.
علاوه بر اینها اینکار به شما عزت نفس هم میدهد. تا کی میخواهید برای دیگران فعالیت کنید و به معروفیت آنها کمک کنید. یک مقدار هم برای خودتان ارزش قایل شوید و خودتان سردبیر خودتان باشید.
۰۳ خرداد ۱۳۸۷
گوگل امکان «سایت لینک» را به سایت قزوین نت اضافه کرد
این موضوعی بود که از خیلی وقت پیش دنبالش بودم که بدانم چطور گوگل چنین قابلیتی را برای بعضی سایتها در خودش فراهم میکند. بعد از تحقیقم متوجه شدم اسم این قابلیت «سایت لینک» است که توضیحات آن را هم در وبلاگ رسمی گوگل میتوانید ببینید.
بر اساس این توضیحات این قابلیت را خود گوگل بنا بر تشخیص خودش برای تعدادی از سایتها که از بازدیدکننده قابل توجهی برخوردار باشند فراهم میسازد. یعنی اصلا دست مدیر سایت نیست تا چنین چیزی را برای سایت خودش در گوگل فراهم کند. بخشهایی را هم که گوگل در زیر لینک اصلی نمایش میدهد باز بنا بر تشخیص خودش از مهمترین و پراستفاده ترین قسمتهای سایت انتخاب میکند. البته گوگل توسط وب مستر تولز امکانی را هم به مدیر سایت میدهد تا بتواند خودش این بخشها را ویرایش بکند ولی این امکان مستلزم این است که ابتدا گوگل بنابر تشخیص خودش قابلیت «سایت لینک» را برای یک سایت فراهم نماید.
فکر میکنم سایت قزویننت جزء معدود سایتهایی باشد که از این قابلیت برخوردار میشود و امیدوارم روز به روز بتوانم آن را گسترش دهم و به افزایش قابلیتهایش کمک کنم.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
قدرت رسانه
این یک ویژگی خیلی مهم رسانه است که خیلی ها بخصوص کسانیکه درصدد کسب منصب های دولتی یا قدرت های ظاهری هستند از آن غافل هستند. اگر هدف این افراد خدمت به جامعه است خدمتی که بتواند گروهی را وادار به فعالیت کند خیلی مفیدتر از خدمت فردی آنها به جامعه است و بهترین ابزار برای وادار کردن و تاثیر بر روی دیگران رسانه است. فعالان رسانه و بخصوص کسانیکه درصدر آن هستند صاحب بیشترین تاثیرگذاری و قدرت یک جامعه هستند و علاوه بر تاثیر گذاری، ابزار در دست آنها یک ابزار جنگ بی رقیب است که میتواند از تمام رقباى در ظاهر با قدرت خود به آهستگى پيشى گرفته و جهان را به يک جنگ خاموش فرا خواند. به همین دلیل هم مديريت رسانه در اکثريت کشورها پستى استراتژيک و کاملا سياسى بوده که بهرهمندى از آن لازمه اجراى درست مبانى تفکرات همان سيستم است.
در عصر حاضر کارکرد رسانه به خبررسانی صرف محدود نمیشود و حتی در کارکرد خبررسانی آن نیز انتقال و القاء یک تفکر و اندیشه به مخاطب وجود دارد. قدرت رسانه میتواند در جهت اعتلاى بشريت کارسازتر از هر ارگان بشردوستانه و يا حتى برخلاف آن در جهت تخريب يک ايدئولوژى مهاجمتر از هزاران بمب اتم عمل نمايد. رسانه ريشه را موردتوجه قرار مىدهد و قادر است در صورت نياز، ريشهها و تفکرات قومى را بهصورتى آرام و متوالى موردهجوم قرار داده و کمکم آن تفکر را دچار مرگى خاموش نمايد.
رسانه آنقدر زيبا، هجومى و علنى در ذهن همگان جاى مىگيرد که گاهى سرمايهگذارى در آن پرسودتر از ساخت سلاح و پرمنفعتتر از لشکرکشىهاى آنچنانى موردتوجه قدرتطلبان عمل مىنمايد. رسانه میتواند روح فرهنگ، تعهد و فعالیت مثبت را در یک جامعه بدمد یا از آن بگیرد. قدرت بلامنازع رسانه تمام ابعاد زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است و گزاف نیست اگر بگوییم رسانه بزرگترین امپراطوری دنیای امروز است.
۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
دود سیاست چاپلوسانه هفته نامه حدیث به چشم خودش میرود
هنوز مطمئن نشدم مطلب را چه کسی نوشته است اما این تازه ترین مطلبی است که در شیوه تازه و غیر منصفانه موضعگیری های هفته نامه حدیث میبینم. شیوه جدیدی که هفته نامه حدیث در پیش گرفته 2 ویژگی خاص دارد که آنقدر غیر حرفه ای به آن پرداخت میشود که حتی کسی که که اولین بار هم آن را میخواند متوجه میشود.
نخست اینکه اصلا منصفانه و منطقی با قضایا بر خورد نمیکند. سیاست کاری آن بر این استوار شده است که هرچه محافظه کاران بگویند خلاف آن را بگوید حتی اگر اصل موضوع مثل روز روشن باشد و همه مردم هم آن را پذیرفته باشند. مثلا اگر یک روز محافظه کاران اعلام کنند آب مایع است حدیث آن را جامد میبیند و دلایل آن را ربط میدهد میدهد به مسائل سیاسی. این سیاست را در تازه ترین مطلب آن میبینید که علی رغم آن همه انتقاداتی که نه تنها محافظه کاران بلکه عموم مردم از شهرداری و شهر قزوین و عقب ماندگی آن دارند به تعریف و تمجید از شهردار پرداخته است گویی که آدم فکر میکند دارد بولتن داخلی شهرداری را میخواند.
دوم آنکه آنقدر برایش مسائل مالی و حمایتی خارجی مهم شده است که اگر شما و حدیث در تضاد فکری فوق العاده ای نسبت به هم باشید اما اگر به او آگهی بدهید یا شکایتتان را از او پس بگیرید و خلاصه یکطور از حدیث حمایتی بکنید که بدردش بخورد از شما هم تعریف و تملق خواهد کرد. چاپلوسی که حدیث از شهردار قزوین در این نوشته و به این دلیل کرده است در تمام نوشته محسوس است. به نظر من اگر یک نشریه تعطیل شود خیلی بهتر از آن است که بخاطر مشتی پول بی ارزش که از هرجای بهتر دیگر میتوان کسبش کرد خودش و ارزشش را به این سادگی بفروشد.
کارکرد مهم یک رسانه انتقاد و اصلاح است و البته من هم مثل همه قبول دارم که در انتقاد باید جنبههای خوب و زشت را با هم دید اما این شیوه ای که حدیث در پیش گرفته بدلیل دور شدن از واقعیتها منجر به فاصله بیشترش با خوانندگانش خواهد شد و دید مثبت خوانندگان را حتی نسبت به مطالب درستش هم از بین خواهد برد.
۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
شرکت در جلسه خانه مطبوعات
جلسه نیم ساعتی با تاخیر شروع شد و سید عبدالعظیم موسوی(مدیر مسئول روزنامه ولایت) آن را اداره میکرد. بحث در رابطه با نحوه اطلاع رسانی جلسات و برنامه آموزشی خانه بود. احساس میکردم جلسه با کمبود زمان مواجه است و بصورت خیلی فشرده اداره میشود و فرصت پرداخت کامل به موضوعات جلسه را ندارد. از شما چه پنهان خیلی هم علاقمند بودم در رابطه با موضوعات مطرح شده نظرم را بگویم اما زمان جلسه اجازه اظهار نظر به افراد اصلی حاضر را نمیداد تا چه برسد به من که مستمع بودم و بنابر آئین نامه داخلی خانه فقط میبایست شنونده میبودم.
فکر میکنم در حال حاضر جلسات با دو مشکل مهم مواجه است. نخستین مشکل خانه مطبوعات در حال حاضر کمبود زمان جلسات است که مثلا باید آن را بطور مقطعی 2 بار در هفته بکنند تا مشکل کندی اجرای برنامه هایشان برطرف شود و بازده خارجی آن بیشتر شود.
مشکل بعدی که در این جلسه احساس کردم این بود که یک بحث به تعابیر مختلف توسط افراد مختلف تکرار میشود در حالی که منظورشان یک چیز است و حتی هر نفر هم خودش بحث را چند بار با تعابیر مختلف تکرار میکند. اینکار باعث میشود که زمان زیادی از جلسات هدر برود و اگر یک بحث را بخواهیم دست آخر با در نظر گیری تمام نظرات مطرح شده بنویسیم 3-4 جمله بیشتر نمیشود در حالیکه زمان زیادی روی آن بحث میشود. پیشنهاد اکید من به جلسات و خصوصا مدیریت جلسه این است که حواسشان به این موضوع باشد و از تکرار حرفها پرهیز کنند تا از زمان محدود جلسه استفاده بیشتری برده شود.
با همه این ها بعد از جلسه دیدم به خانه مثبت شد و به نظر میرسد برنامه های خوبی برای روزنامهنگاران و علاقمندان دارند که اگر بتوانند خوب و به موقع اجرا کنند آثار فعالیتشان محسوس تر میشود. سعی ام این است که از این پس هر از چند گاهی در جلساتشان شرکت کنم و پیشنهادم به بقیه روزنامهنگاران هم این است که اینکار را بکنند تا ضمن حمایتی ضمنی از آن به افزایش حضور خانه در متن جامعه روزنامهنگاری قزوین کمک کرده باشند.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷
قزوین، بیهوده ترین شهر ایران
جالب اینجاست که همه اینها را منی میگویم که همه دغدغه ام از اول وبلاگ نویسی ام قزوین بوده است و یک نوع تعصب خاص به آن داشته ام. خیلی تاسف آور است که آن همه در تلاش و فکر و آرزوی پیشرفت شهرت باشی اما از آن هیچ خبری نباشد. از شما چه پنهان نوعی احساس نا امیدی نسبت به زندگی و فعالیت برای این شهر در من شکل گرفته است.
خودم هم نمیدانم به چه چیز این شهر دل بسته ام یا بهتر بگویم دل بسته بودم. به فضای باز توسعه سیاسی اش؟ به آدم های کم بینَش؟ به امکانات فرهنگی اش؟ به بی ارزش ترین امکانات تفریحیاش؟ به تنها پارکش که بشود اسم پارک روی آن گذاشت؟ به جوانهایش که تنها تفریحاشان بالا و پایین رفتن عصرانه خیابان خیام است؟ به میدان مینودرش که مردم بدلیل فقدان پارک خوب شبها به آن پناه می برند؟ به آسفالت های ویرانه خیابانهایش؟ به آثار باستانی ازدست رفته اش؟ یا به گرانی مسکنش؟
واقعا نمیدانم. احساس میکنم همه کسانیکه در این شهر فسیل شده زندگی میکنند دچار روزمرگی و زندگی فرسایشی شده اند و خودشان با دست خودشان به سادگی خود را از بهترین امکانات و لذت های زندگی محروم میکنند. این را همه می بینیم و حتی مسئولین شهر که بتازگی دیگر صدای خودشان هم از هم ردههای خودشان در آمده است و کوتاهی ها را گردن یکدیگر میاندازند. واقعیت این است که متاسفانه هیچگونه نشاط روحی واقعی در این شهر وجود ندارد و زندگی در قزوین با مُردگی فرقی ندارد.
اگر به هریک از مراکز استانهای دیگر رفته باشید متوجه میشوید که چه پیشرفت قابل توجهی داشته اند. مشهد را مثال نمیزنم. همین کرمانشاه، همدان و یا حتی زنجان که تا مدتی پیش بسیار عقب تر از قزوین بوده اند الان بسیار زیاد از قزوین پیشی گرفته اند. قزوین هیچ حرفی برای شهروندان خود ندارد و مدتهاست درجا میزند. احساس میکنم ما را پنهانی به این شهر تبعید کرده اند تا بدون آنکه حواسمان باشد سرگرم تباه شدن زندگی خودمان باشیم. هیچ امیدی به پیشرفت قزوین نیست و اگر باشد خودفریبی است. ای کاش در این شهر به دنیا نمیآمدم و یا طوری بشود که ادامه زندگیام در شهر دیگری رقم بخورد... این تنها امید من است.
۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۷
پاسخ جزئی به یک نقد کلی
حسین طاهری قزوینی در آغاز سخنش اشاره کرده است که من نقدهای وبلاگم را با عصبیت پاسخ میدهم و حاضر به پذیرش خطا نیستم. ای کاش او دقیقا اشاره میکرد که در کجای کدام پاسخ من عصبیت احساس کرده است تا دقیقا بتوانم آن را پاسخ بدهم. در مورد حاضر نبودن به پذیرش خطا هم زمانی شخصی حاضر نیست خطایی را بپذیرد که پاسخی برایش نداشته باشد. وقتی شخص میتواند با دلیل و برهان پاسخ بدهد دیگر پذیرش خطا معنی ندارد. در این مورد هم ای کاش دقیقا اشاره میکرد که کجا بوده که من دلیلی برای خطایم نداشته ام اما آن را نپذیرفته ام. من تا آنجا که میدانم تا حالا اگر جایی قادر به پاسخ نبوده ام خطایم را پذیرفته ام.
ایشان به من گفته که من نگاه توأم با توطئه دارم. من اتفاقا دقیقا همین اشکال را به ایشان دارم که فکر میکنند وبلاگ من توطئه انگیز است و اندیشه توطئه نسبت به وبلاگ من دارد. من صادقانه میگویم که تمام اشکالاتی که به دیگران وارد میکنم از سر خیر و دلسوزی و دوست داشتن آنها و البته بر اساس نظرات شخصی خودم است. همینطور اگر آنها را دوست نداشتم نمینشستم 3 روز کامل وقت صرف کنم و برنامهای بنویسم که وبلاگهای بروز شده دوستان و آشنایان را این کنار نمایش دهد. فکر میکنم در این مورد نگاه حسین طاهری قزوینی باید به من و وبلاگ من کمی تغییر پیدا کند.
حسین طاهری در ادامه نقد مثالهایی که به نظر میرسد از دید توطئه آمیز ایشان نسبت به وبلاگ من برخواسته شده است آورده است که سعی میکنم به تک تک آنها بصورت دقیق پاسخ دهم.
در مورد حمید مافی و آن تیتر، آن فقط یک نقد به مطلب رسانه ای ایشان بود که در اقتباسی که ایشان از آن کتاب روزنامه نگاری کرده است بدلیل اینکه نویسنده کتاب خارجی است و کتاب صرفا ترجمه شده است به نظر من در آن کتاب فرهنگ ایرانی و دینی ما نادیده گرفته شده است. این یک نقد به آن مطلب بود و نمیدانم کجایش به توطئه میماند! اجازه بدهید فضای نقد باز بماند و کمی با نگاه مثبت به جریانات اطراف نگاه کنید. اگر همه ساکت بشینیم و به هم نگاه کنیم که به جایی نمیرسیم. خلاصه از پس این نقد و پاسخها است که یک چیز در میآید و در مسیر پیشرفت همهمان قرار میگیرد.
درباره موضع گیری من درباره بیانیه خانه مطبوعات با اینکه چندین بار توضیح هم داده ام اما باز هم میگویم که به نظر من آن بیانیه بدلیل اشتباه در نگاهی که به وبلاگها وجود دارد نوشته شد. نباید وبلاگها را با روزنامه ها و خبرگزاریها یکسان فرض کرد. ما نمیتوانیم به وبلاگها بگوییم چه بنویسند و چه ننویسند و اساسا موضع گیری علیه آنها «بی نتیجه» است. در مورد این بیانیه من شب قبل وقتی اطلاع یافتم قرار است حسین طاهری چنین بیانیه ای بنویسد با اینکه قبلش هم اصلا انتظار نداشتم او حاضر به نوشتن چنین بیانیهای باشد به او پیغام دادم که مواظب باشد تحت تاثیر القائات دیگران آن را ننویسد. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و آن بیانیه که عمدهاش تحت تاثیر طرفداران شیخ قدرت علیخانی در خانه مطبوعات و ناراحتی آن ها از وبلاگهای مخالف بعلاوه نگاه اشتباه آنها به وبلاگها بود نوشته شد. من واقعا برای نوشتن آن بیانیه متاسف شدم و نقدم را بر آن بیانیه نوشتم.
در مورد طرفداری من از احمدی نژاد و مسئله فیلترینگ وبلاگها به نظر من فیلترینگ وبلاگها و فشار بر آنها هم در زمان خاتمی و هم در زمان حاضر وجود داشته و دارد و کاملا بی انصافی است که بگوییم در حال حاضر زیادتر شده است. تنها تفاوتی که کرده است اگر آن موقع وبلاگها و وب سایتها فله ای فیلتر میشدند و هیچکس پاسخگو نبود الان جایی بوجود آمده است که اگر وبلاگ شما فیلتر شده باشد میتوانید با آنجا تماس بگیرید و علت فیلترینگ خود را جویا شوید. حتی اگر هم خواستید میتوانید نسبت به رفع موارد اشکالی که آنها از وبلاگ یا وب سایت شما گرفته اند اقدام کنید و وبلاگ خود را از فیلتر خارج کنید.
ایشان من را متهم کرده اند که علت لینک دادن من به مطالب غیر اخلاقی افزایش آمار بازدیدکنندگان وبلاگ است. حسین طاهری اگر قدری توجه میکرد متوجه میشد که این موضوع آنقدر برای من بیاهمیت است که وبلاگم مثل خیلی از وبلاگهای دیگرحتی شمارشگر تعداد بازدید کنندگان ندارد و اصلا برایم مهم نیست چند نفر به وبلاگ مراجعه کرده اند. البته یک شمارشگر پنهان دارد که صادقانه میگویم که 2 ماه است حتی آن را هم ندیده ام و بارها برایم پیش آمده است که افرادی از من پرسیده اند وبلاگت روی چند بازدید کننده دارد اما من نتوانسته ام جواب دقیقی به آنها بدهم. در این مورد هم به طور کلی به موضوع اشاره شده است و فقط مثالی از لینک من به تصاوير حمله پليس چين به يك روسپي خانه آمده است. در مورد آن لینک باید بگویم که عکسهای خاص موجود در آن لینک همه سانسور شده و تار شده بود و به نظر من کل گزارش شامل تعدادی از عناصر خبری هم میشد. به عقیده من علت غیر طبیعی بودن آن لینک برای ایشان این است که در جامعه ما تا کنون کمتر به این موارد پرداخته میشود که برای او و عده ای اتفاق عجیبی قلمداد میشود.
بقیه مواردی که در نقد بیان شده خیلی کلی است و من دقیقا نمیدانم به چیزی باید پاسخ بدهم. البته تعدادی از مواردی را که مطرح شده مثل علت لینکهای انتخاباتی را قبلا بخصوص در پاسخ به نقد سعید آقا علیخانی پاسخ داده ام که برای خواندن پاسخم میتوانید به آنجا مراجعه کنید.
حسین طاهری می گوید گریز از من به عنوان یک رسانه ای به دلش نمیشنید. به نظر من این اشکال از آنجا ناشی میشود که حسین طاهری در پیش فرض اشتباه ذهنی خودش وبلاگ را هم یک رسانه رسمی مثل روزنامه ها و خبرگزاریها فرض میکند که محتوای و سبک نگارش آن نباید از چهارچوب خاصی خارج شود. اما آنچه در تعریف وبلاگ آمده است وبلاگ را یک رسانه غیر رسمی معرفی میکند که به وبلاگ نویس اجازه میدهد به هر صورتی که مایل است بنویسد و در قید و بند نوشتار رسمی مثل آنچه در روزنامه ها و خبرگزاری ها است نباشد. به عقیده من یکی از علل بوجود آمدن و از منافع و مزیتهای وبلاگ هم همین غیر رسمی بودن آن است که آن را از سایر رسانه ها متمایز میکند.
در پایان از حسین طاهری بخاطر نقدش تشکر میکنم و امیدوارم وبلاگ خودش هم استمرار بیشتری داشته باشد تا دیگران هم بتوانند با تفکرات او را بیشتر آشنا شوند و هم با دور کردن اندیشه توطئه و خطر، خودش هم در میدان انتقاد و پاسخ حضوری روشن تر و فعالتر داشته باشد.
۰۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
آيا گريز بهترين راه است؟!
از حسین طاهری بخاطر این نقدش تشکر می کنم. نقد او بر گریز را بدون کم و کسر بخوانید:
علي رضاي عزيز!
تو و وبلاگ تو - گريز- اين روزها نقل محفل رسانه اي هاي استان شده اند. اين به نظر خيلي خوب است و شايد حس خوبي را به تو منتقل ميكند، چرا كه تو به عنوان يك طرفدار دو آتشه فضاي مجازي از اين كه رسانه مجازيت مخاطب يافته و تأثير گذار شده است حتما خوشحال خواهي بود، ولي اما ي بزرگي اين وسط هست كه مرا واداشت برايت بنويسم... و بي علاقه هم نيستم كه مخاطبان وبلاگت نيز اين ها كه مينويسم را بخوانند.
حتما با من هم عقيده اي كه يك رسانه ، هر چقدر بزرگ تر باشد اشتباهاتش بزرگ تر است چون تعداد بيشتري-كه همان مخاطبان رسانه هستند – شاهد آن اشتباه خواهند بود و تناقضات و تضاد هاي موجود در رسانه را كشف ميكنند،بنابر اين رسانه هاي بزرگ را بايد آدم هاي بزرگ هدايت و رهبري كنند.شايد به اين دليل است كه در ايالات متحده و اروپا وقتي تيراژ يك روزنامه افزايش چشمگير و به ويژه تحميل شده اي مييابد مديران روزنامه تصميم به تعويض سردبير ميگيرند و سردبير سابق را در مقامي نظير دبير تحريريه يا ...ميگمارند.
با اهداي همه احترامات فكر ميكنم كه وبلاگ تو دارد جلوتر و سريع تر از خودت بزرگ ميشود و اين اصلا خوب نيست. مهم ترين نشانه ي اين ادعا آن است كه تو همه ي نقد ها نسبت به محتواي وبلاگت را با عصبيت پاسخ ميدهي و حاضر به پذيرش خطا – كه در فعاليت يك رسانه اجتناب ناپذير است- نيستي .
نگاه توأم با توهم توطئه نيز در برخي از نوشته هايت به چشم ميخورد به ويژه آن جا كه منتقد وبلاگت را به چشم منتقد فضاي باز رسانه اي و تهديد كنندگان رسانه هاي مجازي ميپنداري و فكر ميكني همه و همه بسيج شده اند تا فضاي رسانه اي استان را به سمت نابودي هدايت كنند، در حالي كه خطر بزرگ تر را نميبيني و نميداني كه خود به حمايت از تهديد كنندگان واقعي فضاي مجازي پيوسته اي آن جا كه در توضيحي در خصوص بزرگ مرد خوانده شدن احمدي نژاد در پاكستان نوشته اي "اميدوارم روزی برسد مردم ايران هم ارزش اين بزرگمرد را بيشتر حس کنند و قدرش را بيشتر بدانند." به نظر ميرسد تو به عنوان يك فعال رسانه اي از فيلترينگ گسترده و هدايت شده ، شناسايي و محدوديت وبلاگ نويسان و اعمال فشار ها از سوي وي و همفكران اين بزرگمرد بي اطلاعي كه بيانيه ي خانه مطبوعات استان را حمله به رسانه هاي مجازي قلمداد كرده و خواهان قدر دانسته شدن احمدي نژاد شده اي.
علي رضاي عزيز!
من نميتوانم دليل خوشبينانه اي جز ذوق زدگي وعدم شناخت سياسي براي لينك هاي عجيب و غريب تو به وبلاگ هاي بي نام و نشان و فحش نامه هاي غير حرفه اي !! كه روش هاي فحش دادن را نيز نميدانند بيابم. نميتوانم دليل خوشبينانه اي جز وسواس و حساسيت تو به آمار بازديد كنندگان وبلاگت براي لينك دادنت به مطالب پورنو و گاه غير اخلاقي- نظير تصاوير حمله پليس چين به يك روسپي خانه و ...- پيدا كنم.
قادر نیستم بفهمم كه تو چرا به عنوان يك روزنامه نگار قديمي و آموزش ديده نميخواهي بين يك وبلاگ به عنوان يك رسانه ي حرفه اي يا حداقل يك رسانه مفيد –به عنوان وسيله اي مناسب جهت انتقال دغدغه ها و عقايد عاري از توهين و ناسزا و حرمت شكني – با يك فضاي صرفا مجازي تخريب گر ،تهمت زن و غير حرفه اي تفاوتي ببيني و از همه مهم تر براي اعتلا كيفي فضاي مجازي ، اين تفاوت را برجسته كني و شرح دهي.
هر چه ميكوشم نميتوانم دريابم كه ارزش هاي دروازه باني خبر براي تو چه ها هستند و آيا پيش از انتشار هر مطلبي يا ارجاع به هر لينكي اين ارزش ها را در نظر داري و اصلا به عواقب احتمالي ناشي از انتشار محتواي وبلاگت ميانديشي؟ هر چه تلاش ميكنم دليل انتخاب تيتر هاي جهت دار برخي لينك هايت را و از آن جالب تر توضيحات شگفت آور آمده بر آن ها را نميفهمم.چه دليلي دارد كه تو يك مطلب كاملا آموزشي و حرفه اي در مورد روزنامه نگاري را – كه به آن مجرد از گرايش سياسي و صرفا از ديدگاه حرفه اي پرداخته شده – با عنوان الگو پذيری حميد مافی از فرهنگ روزنامه نگاری غرب لينك دهي ؟ جز آن كه براي عده اي كه به طور طبيعي هم متوهم اند مستند سازي كني؟
علي رضاي عزيز!
من و تو فعاليت رسانه اي را از آفتابگردان و از همشهري آغاز كرديم كه اتفاقا آن ها هم به قدر كافي مخاطب داشتند اما در آن سال هاي خوب كه ما كارت افتخاري آفتابگردان را افتخاري برا ي خود ميدانستيم رسانه هايي بودند كه علاوه بر زيبايي بصري و بهره گيري از فن آوري هاي نو، رسانه هايي اخلاق مدار ،آزادي خواه و قابل اعتماد بودند و حداقل تكليف مخاطب شان روشن بود.
اما چه بگويم كه "گريز"آگاهانه و ناآگاهانه از رو كردن دست خودش و اين كه چه ميخواهد و بر كدامين راه ميپويد در گريز است. در انديشه آزادي رسانه اي و رسانه بدون سانسور است يا حمايت از سانسور چي ها و لازم دانستن سكوت و خودسانسوري ، به عدم كنترل وبلاگ ها يا خط دادن براي غرب زده معرفي كردن وبلاگ نويس ها ، به حفظ اخلاق رسانه اي يا تلاش براي معرفي كردن وبلاگ هاي غير حرفه اي و اهانت بار تحت لواي داغ شدن فضاي عرصه مجازي؟ ميخواهم خوشبينانه بينديشم و همه اين ها را به حساب اشتباهات ناگزير رسانه اي و يا عدم تجربه ي مستقم رسانه اي تو در مقام اديتور اول بدانم.
هر چه هست بي پيرايه بگويم گريز به دلم به عنوان يك رسانه اي نمينشيند ،شايد چون همه اش از دل تو به عنوان يك رسانه اي بر نميآيد!!
از سويي شايد تو هم مقصر نباشي كه اگر زندگي بر رسانه اي هاي اين مرز و بوم سخت نميگرفت و روزنامه نگاري شغل ماجراجويان بيكار و جوانان سر به هوا نام نميگرفت امروز "گريز "ها يكي – دو تا نبودند و قرعه فال را به نام تو، تنها نميزدند.
... و چه بگويم كه روزگار بدي است و شايد گريز بهترين راه باشد!!
- حسين طاهري قزويني
۰۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
نمایش اوقات شرعی و قبله و پخش اذان در سایت قزوین نت
یک کار جالب دیگری که انجام دادم این است که موقع فرا رسیدن نماز بطور اتوماتیک از سایت اذان پخش میشود. برای اینکه این موضوع را مشاهده کنید چند ثانیه قبل از زمان اذان به سایت بروید. اگر هم طاقت ندارید بطور موقت ساعت کامپیوتر خود را مثلا یک دقیقه قبل از یکی از وقتهای اذان صبح، ظهر یا مغرب که در سایت آمده تنظیم کنید تا نتیجه را چند لحظه بعد ببینید. فقط دقت کنید که صبح و بعد از ظهر(AM و PM) را در ساعت کامپیوتر خودتان درست و چند لحظه قبل از زمانی که در سایت آمده تنظیم کنید. بارگذاری صدای اذان نیز برای بار اول ممکن است کمی طول بکشد اما برای دفعه های بعد سریع پخش میشود.
اذان با صدای مرحوم موذن زاده پخش میشود و میتوانید در حین پخش آن را متوقف هم بکنید. یک چیز دیگر هم اضافه کردم این است که با کلیک بر روی «محاسبه اوقات شرعی» وارد صفحه ای میشوید که میتوانید جهت قبله و اوقات شرعی هریک از مناطق داخل استان قزوین یا مراکز دیگر استانها را بر حسب تاریخ معین شده ببینید.
کار آسانی نبود اما نتیجه اش لذت بخش شده است. بخصوص اینکه مادم العمر بصورت اتوماتیک کار میکند و نیاز به تنظیم و بروز رسانی روزانه ندارد.
۲۹ فروردین ۱۳۸۷
یک روز با خادمین حرم حضرت امام رضا(ع)
تمام خادمان حرم حضرت امام رضا(ع) افتخاری هستند. یعنی برای کاری که انجام میدهند پولی دریافت نمیکنند. دوره هر خادم 3 سال است. پس از 3 سال دوره خادمینی که امتیازهای بیشتری کسب کرده باشند به مدت 3 سال دیگر تمدید میشود و البته تعدادی خادم جدید هم جذب میگردند. سن خادمین باید بین 25 تا 40 سال باشد و حتما دارای مدرک تحصیلی دانشگاهی و آشنا به زبانهای خارجی باشند. متوسط زمان انتظار برای رسیدن نوبت خادمی از زمان ثبت نام 3 سال است ولی آنطور که من فهمیدم الان افرادی هستند که 8 سال است در نوبت هستند و هنوز نوبت آنها نشده است. در جذب خادمهای جدید هرچه داوطلب جوان تر و با مدرک تحصیلی بالاتر باشد در اولویت قرار میگیرد و کمتر از 8 سال در صف میماند. به هر کدام از خادمین تنها حداکثر یک 12 ساعت در هفته اجازه خدمت داده میشود و چنانچه در شروع آن 12 ساعت تاخیر داشته باشند از امتیاز آنها کاسته میشود. اگر خادمی یک جلسه غیبت داشته باشد باید بلافاصله فردایش جبران کند و چنانچه این غیبت تا 3 جلسه پشت سرهم ادامه داشته باشد او اخراج میشود.
بازرسین محسوس خادمین بطور مداوم به آنها سر میزنند تا از عملکرد آنها در انجام وظایفشان اطلاع پیدا کنند و چنانچه خادمی در انجام وظیفه اش کوتاهی یا اشتباه داشته باشد از امتیاز او کم میشود. بازرسین نامحسوس خادمین در لباس یک زایر عادی به آنها سر میزنند و چنانچه خادم در پاسخگویی به او کوتاهی یا رفتار نامناسب نشان دهد از امتیاز او کم میشود. امتیاز یک خادم علاوه بر اینکه برای تمدید در پایان مدت 3 ساله او موثر است اما اگر در طول این 3 سال هم هر زمان از حد نصاب معین شده پایین بیاید خادم اخراج میشود. تعداد زیادی از خادمین در حال حاضر از افرادی هستند که مسئولیتها و سمتهای مهمی مثل وزارت، نمایندگی مجلس تهران و ... دارند که اگر در مشهد ساکن نباشند در هفته یک روز با هواپیما برای آن 12 ساعت خدمت به مشهد میآیند و سپس بلافاصله بر میگردند. خادمین در هر پست و مقامی که باشند هیچ ارجحیتی نسبت به یکدیگر ندارند و سابقه بلند مدت یا امتیاز بالای آنها در نوع وظیفه ای که به آنها محول میشود یا جایگاهی که برای خدمت قرار میگیرند موثر نیست. خادمین باید هر وظیفه ای که به آنها محول میشود را به بهترین نحو انجام دهند و بهترین برخورد را با زایرین داشته باشند. استفاده از موبایل در زمان خدمت خادمین ممنوع است وخادمین حق خروج از حرم را در زمان خدمت ندارند. خادمین در برابر خدمتی که انجام میدهند هیچگونه تسهیلات رفاهی یا مادی دریافت نمیکنند و تنها در زمان خدمت یک وعده غذای نهار یا شام به آنها داده میشود. خادمین حق ندارند غذای خود را برای تبرک به دیگران به خارج حرم ببرند و باید در همان رستوران مخصوص خادمین داخل حرم صرف شود. دوربین های مدار بسته داخل رستوران پیوسته این موضوع را کنترل میکنند.
در طول 12 ساعت خدمت، هر خادم بعد از هر 3 ساعت مجاز به استراحت 3 ساعته هستند تا خستگی بر کارشان اثر نگذارد. خادمان باید از سلامت جسمی و روحی کامل برخوردار باشند و در برخورد با زایرین مختلف و انجام وظیفه شان همیشه آرامش و صبر کامل داشته باشند.
این ها اطلاعاتی بود که در همراهی با شوهر خواهرم در طول یک 12 ساعت از فعالیت خادمیاش کسب کردم. در پایان از او که در رشته دانشگاهی خودش مدرک دکترا دارد اما وظیفه اش در آنجا هدایت ویلچر افراد پیر و ناتوان بود پرسیدم چه چیزی میتواند این انگیزه را در خادم بوجود آورد که با آن هم سختی همچنان برای انجام کارش اینگونه مشتاق باشد؟! او در پاسخم گفت: تمام خادمان حضرت امام رضا(ع) از بازجویان بدنی تا راهنماها و ویلچرانان و کفشداران و ... همه به دنبال یک هدف هستند و آن خدمت برای آن امام و کسب فیض ثواب و در نهایت نزدیکی به پروردگار گیتی آفرین بیهمتاست.
۲۴ فروردین ۱۳۸۷
خلاصه گفتم که فکر نکنید از خیر من خلاص شده اید. می شود به سبک شعارهای انقلابی گفت تا من زنده ام گریز هم زنده است!
۲۰ فروردین ۱۳۸۷
دوران خردسالی
بازی وبلاگی که نیما اکبرپور راه انداخته ایده جدیدی است و با اینکه تا حالا تعداد زیادی از وبلاگ نویسها به آن پیوسته اند اما در میان وبلاگهای قزوین تا کنون هیچکس در این بازی سهیم نشده است. بنابراین پیش قدم میشوم و بدون نام بردن اسم، دعوت میکنم از هر کس که دوست داشت عکسی مربوط به 10 تا 20 سال پیش از خودش را در وبلاگش بگذارد.
۱۷ فروردین ۱۳۸۷
چرا باید در برابر جریان شیرازی سکوت کرد؟
راستش آن زمان که این جریان اتفاق افتاد و بعد برای نخستین بار از طریق وبلاگ انتخاب 8 منتشر شد و سپس لینکهای آن در سایت بالاترین هم منتشر شد فکر نمیکردم آنقدرمهم گرفته شود که به یکی از موضوعات داغ سایتها و وبلاگها تبدیل شود. بدلیل همین چندی بعد که متوجه شدم کم کم دارد قضیه در اینترنت جدی میشود و من هم سهمی از جریان بوجود آمده دارم لینکها را با اختیار خودم و بدون هیچگونه فشار خارجی از وبلاگم حذف کردم که از جریان بوجود آمده خارج شوم. البته حدس دومم هم درست درآمد و قضیه آنقدر جدی شد که حتی نوری زاده و روز آنلاین (که منافعش از طریق موسسه هلندی هیفوس تامین میشود) هم در یک گزارش مفصل به آن پرداختند.
واقعیت این است که اگر منصفانه به جریان بوجود آمده برای شیرازی نگاه کنیم در میابیم که او قبل از اینکه به فساد اخلاقی و چه و چه متهم باشد یک انسان و حتی مسلمان است. اتفاق بوجود آمده برای او ممکن است برای هرکس دیگر بیفتد. اگر هم نیفتد خیلی از انسان ها همین الانش هم هستند که از این مسائل دارند اما آشکار نیست و کسی از آن با خبر نمیشود.
بی انصافی که اتفاق بوجود آمده برای او را که از بدشانسی اش افشا شده است – و حتما کلی صفات خوب انسانی هم دارد که افشا نشده است یا نخواسته است مثلی خیلی های دیگر علنی و ریا کند - را اینگونه علنی کنیم و برچسب پست ترین صفات انسانی را به او بزنیم. حتی بعدش هم بیاییم این جریان را به جریانات سیاسی و انتخاباتی پیوند دهیم و از آن بهره برداری شخصی و به نفع اندیشههای خود بکنیم. چه خوب میشد اگر ما مدتی چشم دیدن واقعیت انسانها را داشتیم و حقیقت انسانها را میدیدیم تا بفهمیم خیلی از انسانهای دوروبر ما در مقامی پایین تر از یک انسان قرار دارند. به نظر من کسانیکه سعی میکنند اینگونه به شیرازی حمله کنند با اینکار خودشان در درجه انسانیت خیلی پایین تر از او قرار گرفته اند و در برابر خدایشان مسئول خواهند بود.
شیرازی یک مسلمان است و مثل همه ما معصوم هم نیست که بدون لغزش باشد. حفظ آبروی او در درجه اول انسانیت و مسلمانی قرار دارد و نباید به این سادگی مورد بازیچه قرار گیرد. پیامبر میفرماید: «درهمی که انسان از ربا به دست آورد گناهش نزد خدا از سی و شش زنا بزرگتر است و بالاترین ربا معامله کردن با آبروی مسلمان است.»
حتی برفرض مثال که شیرازی خطایی هم کرده باشد دستگاه قضایی به خطایش رسیدگی میکند و اگر لازم باشد قصاص میکند. علاوه بر حفظ آبرو در مورد مسائل اخلاقی توجه به این موضوع خیلی مهم است که نباید مثل سایر خطاهای دیگر با آن برخورد شود. دلیلش هم این این است که تاثیرگذاری مسائل اخلاقی بر روی جامعه خیلی کمتر و به گستردگی سایر مسائل (سیاسی، اقتصادی و ...) نیست. همانطور که در مورد مسائل سیاسی برخورد از روشهای آگاهی بخشی، مناظره و غیره میتواند مناسب باشد برخورد با مسائل اخلاقی هم به روش مناسب و انسانی خودش نیاز دارد. این نکته را هم باید اضافه کرد که البته هرگز نباید مسائل را با هم ترکیب کرد و به هم ربط دارد. مثلا بیاییم چون حالا فردی به خیال ما در مسائل سیاسی خطا دارد آمد با افشای مسائل اخلاقی اش جبران کنیم. این غیر انسانی و ناعادلانه ترین برخورد ما در برابر اوست.
اعتقاد شخصی من این است که هر چقدر طرف در لجن فرو رفته باشد باید دستش را گرفت و بالا آورد. حتی اگر او هم آن کار را کرده فرزندان او خطایی مرتکب نشده اند که سرافکنده شوند. به هرحال این تصمیم قاطع من از مدتها پیش این بوده است که «فقط» در مورد مسائل اخلاقی محتاطانه تر برخورد کنم. حتی لینکهای اخلاقی که مشکوک است یعنی معلوم نیست تاثیر مثبت یا منفی بگذارد اصلا نگذارم که به نام اطلاع رسانی و آگاهی بخشی موجب خسران نشود . یاد حرفی از تقی رحمانی افتادم که: «عمر هر مقاله روزنامه 24 ساعت است؛ ايمانت را براي اين 24 ساعت نفروش».
۱۵ فروردین ۱۳۸۷
خبر ازدواج من دروغ ۱۳ بود
مصادف با ۱۳ فروردین سال شمسی اولین روز از ماه آوریل در تقویم میلادی، روزی مخصوص برای شوخی با دیگران و سر کار گذاشتن آنها است. در اینکار گاهی حتی رسانه های معتبر نیز سربه سر مردم میگذارند و اسباب خنده و تفریح مردم را فراهم میآورند. در این روز اخبار و مطالبی که از رسانه ها و وبلاگها منتشر میشود جدی گرفته نمیشوند.خب همانطور که میبینید من بی گناهم. من فقط خواستم این رسم را به بهترین شکل ممکن بجا بیاورم. یک ماه پیش درست یک هفته مانده به انتخابات زمانی بود که تصمیم داشتم یک بررسی و تحلیل راجع به انتخابات بنویسم اما کارهای آخر سالی فرصت نداد و نتوانستم حتی طی چند روز وبلاگم را بروز کنم. این چند روز بروز نکردن وبلاگم سابقه نداشت و فکر کردم چه دلیلی میتوانم برای آن بیاورم. از آن زمان به فکرم رسید که برای دروغ ۱۳ زمینه سازی کنم و بخاطر همین هاله هایی از درگیری برای برگزاری یک امر خیر را به جریان انداختم و با لینک به مطالبی در اینباره زمینه را برای این روز فراهم کردم. یکروز قبل از ۱۳ هم وبلاگم را آپدیت نکردم که فردایش بتوانم بگویم برای مراسم عقد به تهران رفته بودم. روز موعود هم دیگر سنگ تمام گذاشتم.
یک وبلاگ ساختم و چند مطلب مثل این و این از وبلاگ زهرا در آن کپی کردم. بقیه مطالب را هم خودم نوشتم و تاریخهای مطالب را چند ماه پیش زدم. قالب وبلاگ را هم سعی کردم دخترانه انتخاب کرده باشم. سپس از روی این وبلاگ عکس مربوط به مراسم عقدش را برداشتم و با فتوشاپ سر خودم را جایگزین سر او کردم. اینکار خیلی زمان برد تا اینکه توانستم شبیه در بیاورم و کسی شک نکند. البته فراموش کردم پنکه پشت ابطحی را حذف کنم اما خوشبختانه کسی حواسش نشد که چرا این موقع سال پنکه روشن است. دست آخر هم یک دروغ ۱۳ نوشتم و همه چیز را با هم در وبلاگم گذاشتم.
پس از انتشار این دروغ ۱۳ سیل تبریکات و شادباش ها به من شروع شد. دائم حافظه پیام کوتاه گوشی قدیمیام را خالی میکردم و از سوی دیگر ایملیهای مختلف تبریک آمیز دریافت میکردم. البته سعی میکردم به همه آنها جواب بدهم و از آنها تشکر هم میکردم. در میان نزدیک به ۱۰۰ تبریکی که دریافت کردم تنها عرفان داخواه از آن اول قاطعانه گفت دروغ ۱۳ است و هیچگاه این موضوع را به من تبریک نگفت. بی تعارف زکاوت او جای تحسین دارد که دروغ ۱۳ من را باور نکرد و هیچ شکی هم در دروغ بودن آن نداشت.
حالا که او دستم را خوانده بود مجبور شدم از خیر این یک نفر بگذرم و به او بگویم که دروغ ۱۳ است اما از او خواستم قضیه را به کس دیگری نگوید. جریان ادامه داشت تا الان که دارم به دروغ بودن ازدواج خودم اعتراف میکنم.
بله تمام مطالبی که در آن روز و در آن پست دیدید از سمیه تا آن عکس همه ساختگی است و حقیقت خارجی ندارند. با این جریان متوجه شدم چقدر راحت میشود یک شایعه درست کرد و با جوسازی آن را به دیگران قبولاند. حتی در این روز که ۱۳ بود و به دروغ ۱۳ هم معروف بود بازهم میتوان آنقدر به باورها نفوذ کرد، بقیه روزها را دیگر خدا میداند. اما خب البته این را هم بگویم که من هم مثل بقیه فقط در این روز خاص از سال دروغ میگویم و بعد هم به آن اعتراف میکنم. فکر میکنم هنوز دروغ ۱۳ سال گذشته ام به خاطر بعضی ها بیاید که آن هم با واکنشهای فراوانی روبرو شد. به قول یکی تو با اینکارت یک شهر را به هم میریزی اما خدا شاهد است که من بی گناهم و اگر کمی دیگران حواسشان به این روز و سابقه گذشته من در این روز باشد متوجه میشوند که این یک رسم است و نه تنها من بلکه خیلی از سایتهای بزرگتر و مهمتر هم آن را انجام میدهند.
به هر حال این یک اتفاق طبیعی است که در روز ۱۳ فروردین هر سال تکرار میشود و باعث سربه سر گذاشتن هم دیگر میشویم. اما این دروغ جدا از یک شوخی موجب شد بفهمم چه دوستان وفاداری دارم که من را صادقانه دوست دارند و برایشان مهم هستم. از تبریکات آنها صمیمانه سپاسگذارم. از دست من دلخور نباشید که به قول معروف یک غلطی کردیم که معاشرتی کرده باشیم.
خلاصه این هم جریان دروغ ۱۳ امسال من بود. اما مطمئن باشید من برای خواندن خطبه عقد در آینده نامعلوم هرگز پیش خاتمی نخواهم رفت. کاش احمدی نژاد هم عقد میکرد و میشد برای خواندن خطبه عقد پیش او رفت. به هرحال امسال هم گذشت اما از الان باید به فکر دروغ ۱۳ سال بعد باشم. هرچند خیلی سخت است اما قول میدهم سال بعد حرفه ای تر و بهتر از امسال بشود.
۱۳ فروردین ۱۳۸۷
پیوند با زندگی
اما از دیروز بگویم که روزبزرگی برای هر دوی ما بود. روزی بود که رسما به عقد یکدیگر در آمدیم و آغاز پیوند مشترک را جشن گرفتیم. با هماهنگی که حدود 2 ماه پیش با دفتر موسسه بنیاد باران که یکی از اعضای هیات موسس آن هم شخص آقای خاتمی است انجام دادیم قرار شد که عقدمان را آقای خاتمی بخواند. موسسه روز 12 فروردین را به ما وقت داد و گفت که آقای خاتمی فقط در روزهای تعطیل خطبه میخواند اما اگر میخواهیم کس دیگر بخواند روزهای دیگر هم میشود. ما هم قبول و برنامهریزی کردیم که روز 12 فروردین به دفتر موسسه برویم تا ایشان عقدمان را بخواند. صبح دیروز از قزوین راه افتادیم و حدود ساعت 11 من و او و خانواده هایمان در دفتر ایشان حاضر شدیم و بعد از حدود 20 دقیقه نوبت ما شد. در مراسم عقد آقای ابطحی هم بود که البته فقط جلسه را مدیریت میکرد و بدلیل وقتی که موسسه به سایر افراد هم داده شده بود سعی میکرد مراسم سریعتر برگزار شود. مراسم عقد ما هم تقریبا بلافاصله پس از ورود شروع شد و آقای خاتمی شروع به خواندن خطبه کردند. سکوت خوشایندی جلسه را فرا گرفته بود. پس از خوانده شدن خطبه عقد و گرفتن 3 بار تایید از سمیه بالاخره پیوند ما رقم خورد و به عقد یکدیگر در آمدیم. در پایان مراسم و پس از آنکه امضاهای رسمی را دادیم آقای خاتمی برای ما آرزوی موفقیت و عاقبت بخیری کردند و ما را به گذشت در زندگی سفارش کردند.
این خلاصه جریان دیروز بود و این هم یک عکس هول هولکی و موبایلی که مربوط به مراسم است. عکسهای بیشتر هنوز به دستم نرسیده است که به محض رسیدن در یک دو روز آینده تعدادی از آنها را هم می گذارم. سمیه می گوید عقد ما در روز جمهوری اسلامی انجام شد و از این جهت ثواب هم شد! نمی دانم شاید هم درست میگوید چون ما همیشه عادت داریم انجام کار در روزهای خاص قمری را ثواب بدانیم. به هر حال هر چه بوده امیدوارم بتوانم برایش همساز خوبی باشم و خوشبختی او را رقم بزنم.
۱۰ فروردین ۱۳۸۷
مرگ خاموش رسانه های قزوین
اگر باور ندارید به این صفحه خبرگزاری ایرنا قزوین بروید و پس از دیدن تعداد خبرهای آن، هر کدام از استانهای دیگر را که خواستید از آن بالا انتخاب کنید و خبرهای آنها را هم مشاهده کنید. در مورد خبرگزاری ایسنا هم به این صفحه بروید و ببینید که در یک ماه گذشته فقط 25 خبر ارسالی داشته است. یعنی روزی حتی کمتر از یک خبر که با این وضعیت در مقایسه با سایر مراکز استانی اش در رده های آخر قرار گرفته است. تنها خبرگزاری فارس، فعالیت نسبتا بهتری به سایر خبرگزاری قزوین داشته است که اگر آن را هم بصورت مستقل و بدون مقایسه با دیگران نگاه کنیم فعالیت آن هم از این دیدگاه رضایت بخش نیست. دیگر خبرگزاریها هم که دفتر فعالی در قزوین ندارند تا اصلا بشود درباره آنها صحبت کرد.
پس از وضعیت تاسف بار خبرگزاریها در مورد وضعیت مطبوعات استان قزوین هم همانطور که میدانید بر اساس آمار رسمی، قزوین در رده های آخر فعالیت مطبوعاتی در میان استانها دیگر قرار دارد و حرف دیگری را باقی نگذاشته است.
دست آخر تنها وبلاگها میمانند که با آغاز شکوفایی آنها در سال گذشته حمله های پیاپی بدون در نظرگیری جنبه های حمایتی از وبلاگهای سودمند شروع شد تا قزوین از شر این یک رسانه هم محروم شود و با سرافرازی تمام به قزوین، شهر رسانه های مرده افتخار کنیم.
در این وضعیت تنها مهمترین امیدها به خانه مطبوعات است. خانه ای که هر چند در حال حاضر با وجود آن شاهد مرگ خاموش رسانه های قزوین هستیم اما امیدوارم هرچه سریعتر و در سال جدید فکری به حال این وضع بکند و به جای بیانیه دادن به جنبه های صنفی و حمایتی از رسانه ها بیندیشد تا شاهد آثار آن در جهت رشد و تقویت رسانه های قزوین باشیم.
۲۹ اسفند ۱۳۸۶
مهمترین رویدادهای عرصه مجازی قزوین در سال ۱۳۸۶
با نگاه بر این رویدادها متوجه میشوید که بدون شک سال ۸۶ سال داغ و تاثیر گذاری در عرصه رسانه مجازی بوده است و علت عمده آن را هم می توان در پیشرفت جامعه و ترغیب افراد به ارتباط با رسانه مجازی و دنیای سایبر جستجو کرد. با همین دلیل پیش بینی میکنم سال جدید نیز حتی سال گرمتری از سال گذشته باشد و شاهد اتفاقات و جریانات مهم تری در رسانه مجازی قزوین باشیم.
- تشکیل وبلاگهای انتخاباتی و موضع گیری علیه آنها
- اعتراضات به توهین به عارف قزوینی در سریال شهریار
- روی آوری فعالین رسانه های مکتوب قزوین به وبلاگ نویسی
- افتتاح طرح جدید سایت قزوین نت
- انتشار گسترده ویروس «کافر» در کامپیوترهای قزوین از طریق اینترنت
- اظهار نظرهای مختلف درباره میزان ضریب نفوذ اینترنت در قزوین
- انتقاد موسی خانی از وبلاگهای قزوین
- فشارهای خارجی به وبلاگ نویسان و توقف و حذف مطالب آنها
- جریانات پیش آمده برای حسین علیجانی بخطار مطلب وبلاگش
- شایعه بازداشت مهدی بخارایی
- انتخاب عکس شلاق در ملأ عام قزوین به عنوان یکی از عکس های سال یونایتد پرس
- تشکیل وبلاگهای غیر رسمی در دانشگاه های مهم قزوین
- هک سایت دکتر جاسبی توسط دانشجویان دانشگاه آزاد بوئین زهرا
- راه اندازی وبلاگ توسط محمد علیخانی در زمان نمایندگی اش
- اوج و فرودهای خبرگزاری ایسنا قزوین و شروع فعالیت مستمر خبرگزاری فارس در قزوین
- ایجاد بخش ویژه برای گفتگو با وبلاگ نویسان در هفته نامه تابان
- اعتراضات علیه پرونده سنگسار تاکستان
- آسیب شناسی جریان اصلاح طلبی در چند وبلاگ قزوین
- دستگیری يك مجرم اينترنتي در قزوين
- توقف تعدادی از سایتهای قزوین در پی مشکلات تحریم
در پایان سال امیدوارم با افکاری نو به استقبال سال جدید برویم و شاهد روی آوری تعداد بیشتری از افراد و گروه ها به ارتباط با عرصه مجازی بخصوص وبلاگ در سال پیش رو باشیم.
پی نوشت: مدیر خبرگزاری فارس در قزوین طی ارتباطی با من توضیحاتی درباره رویدادی که من درباره این خبرگزاری نوشته ام برایم ارسال کرده است. ایشان متذکر شده است که شروع کار این خبرگزاری در قزوین نه در سال گذشته بلکه در سال 1384 بوده است. ضمن سپاس از ایشان باید بگویم که منظور من از رویداد «شروع فعالیت مستمر خبرگزاری فارس در قزوین» تاریخ آغاز فعالیت این خبرگزاری در قزوین نبوده است. منظور من از بیان این رویداد همانگونه که قبلا هم به آن اشاره کردهام بهبود و پیشرفت مستمر این خبرگزاری از طریق پوشش خوب خبرهای با ارزش در سال گذشته است. ویژگی مهمی که سایر خبرگزاری های قزوین یا از آن بی بهره اند و یا فقط در چند دوره مقطعی خاص از آن برخوردار بوده اند.