۰۸ شهریور ۱۳۸۶

حزب گرایی و نژاد پرستی ناخواسته

یک نگاه جالب این روزها به شدت افزایش یافته است و اون نگاه و تحلیل حزبی یا نژاد پرستانه ناخواسته به اتفاقات است. یعنی طرف ممکن است خودش را وابسته به هیچ جریانی هم نداند اما بدون اینکه متوجه باشد مثلا هرکاری که اصلاح طلبان بکنند را درست بداند و هر کار احمدی نژاد را غلط. یا هرکاری را که مو بورهای خارجی بکنند درست بداند و هرکار ایرانی های سیاه سوخته را غلط. (که این علاوه بر نژاد پرستی، نهایت خود ناباوری ناخواسته هم هست. یعنی اگر بخواهیم قضیه ای را ناعادلانه هم بررسی کنیم باید طرف خودمان را بگیریم نه طرف آنها را!)

حالا جالب اینکه اگر طرف نداند چه کسی کار را انجام می دهد نظرش فرق می کند. یا مثلا اگر جای 2 فاعل یک عمل را برایش جابجا کنیم دلایلی می آورد که آن عمل که تا چندی پیش غلط بود درست می شود.

راستش من هم تا چندی پیش اینطور بودم. اما الان سعی می کنم اصلا به فاعل عمل نگاه نکنم و عمل را بصورت مستقل نگاه، بررسی و قضاوت کنم. بنابراین اگر در نوشته های من چیز عجیبی در تضاد با تعصب اصلاح طلبی خودشان دیدند تعجب نکنند.

۰۴ شهریور ۱۳۸۶

تو چله تابستون سرما خورم. کسل شدم. افسرده شدم. برنامه هام قاطی پاتی شده! خلاصه اصلا اوضاعم روبراه نیست. کلی موضوع برای نوشتن دارم که نفرین دشمنان به این حال و روزم انداخته و اجازه هیچی نمی ده. فعلا به لینکدونی بسنده کنید تا برگردم.

۳۱ مرداد ۱۳۸۶

تبلور

یکم شهریور سالروز تولد منجی عالم اینترنت حضرت علیرضا خدابخش که ربع قرن از زندگی خود را صرف شهر یخ زده قزوین نمود فرخنده باد.

به همین مناسبت مجلس رقص و عیش و نوشی روز پنج شنبه از ساعت صفر تا 24 در آدرس خیابان اینترنت اکسپلورر، کوچه qazvin.info پورت 80 برگزار می شود. از شما دعوت می شود با شرکت در این مراسم روشنی بخش محفل وب باشید!

ضمنا مجلس مردانه هم در همان مکان برگزار می شود و ورود برای دوستان و دشمنان آزاد است.

پی نوشت: الان فهمیدم امروز تولد ابوعلی سینا هم هست. البته من هیچ ربطی به او ندارم اما شاید او هم وبلاگ داشته است.

۲۹ مرداد ۱۳۸۶

قاضی مرتضوی های وبلاگها

آقایان خانومها، این دومین باره که می گم. اینقدر به طور شخصی با من ارتباط برقرار نکنید که فلان مطلب را بنویس فلان مطلب را حذف کن! این یک وبلاگ کاملا شخصی است و هرچه می خواهم در آن می نویسم. تنها در موردی حق دخالت دارید که حقی از شما تضییع شده باشد و من هم به عنوان منبع اصلی، آن مطلب را منتشر کرده باشم. در غیر این صورت اگر نظری دارید بهتر است یک وبلاگ برای خود بزنید و وبلاگ خودتان را بر پایه نظرات خودتان بچرخانید و من هم هیچ وقت در محتوای وبلاگ شما دخالت نمی کنم.

البته من پیشنهادات شما را می شنوم و اگر برایم قابل قبول بود خودم در مورد وبلاگم تصمیم می‌گیرم. کما اینکه تا کنون خودم هم پیشنهاداتی به وبلاگهای دیگر برای بهتر شدنشان داده ام حالا اینکه عمل کنند یا نه به خودشان مربوط است. اما اینکه نظرات خود را تحمیل کنید حتی اگر از نزدیک‌ترین دوستان من هم باشید بدانید که هیچ گاه صرفا بر اساس اجبار کسی که مطلب من به عنوان منبع اصلی حقی را از او ضایع نکرده است چیزی را کم یا اضافه نمی کنم. حالا از این به بعد اگر باز هم دیدم دارم این موارد ادامه پیدا کند اسم این افراد را به همراه موردی که می خواهند باشد یا نباشد خواهم آورد.

اصلا جدا از این وبلاگ این خیلی اخلاق زشتی است که کسی در محتوای وبلاگ دیگران دخالت و تحمیل کند. تازه فهمیدم چقدر مثل قاضی مرتضوی داریم که اگر دستشان می رسید وبلاگهای دیگران را بخاطر اینکه از مطالبشان خوششان نمی آید توقیف می کردند.
فکر می کنم این اطلاعیه اخلاقی را باید بگذارم گوشه این وبلاگ تا هرچند وقتی خوانده شود!

۲۸ مرداد ۱۳۸۶

درخواست از رسانه ها

عید امسال که برای دیدن آثار تاریخی قزوین می رفتم در میان همه اینها با یک آدم باحال در حمام بلور آشنا شدم که به تازگی پروژه بازسازی این حمام را به او سپرده بودند و من را به قسمتهای مختلف این حمام برد و با انرژی فراوان از تحقیقاتی که برای این حمام کرده بود و برنامه هایی که برای آن داشت سخن می گفت. جالب اینکه این شخص قزوینی هم نبود اما تا کنون کمتر آدمی به پشتکار و علاقه او دیده بودم!

حالا بعد از نزدیک به 6 ماه پس از آن ماجرا که در این مدت کم و بیش هم با او در ارتباط بودم و می‌دانستم چقدر برای زنده سازی این اثر تاریخی زحمت می کشد و به قول خودش 24 ساعته در آنجا زندگی می کند امروز با من تماس گرفت و گفت که بالاخره کارش به نتیجه نهایی رسیده است و می توان گفت در تمام آثار باستانی قزوین کاری به این دقت مرمت نشده است. او از من خواست که اگر می توانم این موضوع را به اطلاع رسانه ها برسانم و اینکه خودش به همراه مدیر پروژه فردا(سه‌شنبه) ساعت 12 ظهر آماده هستند تا جهت تهیه خبرش به رسانه ها اطلاعات لازم را بدهند.

خیلی خوب می شود اگر رسانه های قزوین بتوانند کار این آدم پر تلاش را منعکس کنند.
نشانی: خیابان منتظری – خیابان تبریز – کوچه شهید حبیبی یزدی – حمام بلور
تلفن: 09126878697

۲۷ مرداد ۱۳۸۶

برخورد از نوع سوم

امروز متوجه شدم مصاحبه من با خبرگزاری ایسنا موجب موضع گیری شدید مخابرات قزوین شده است و با کسانیکه نقشی در آن نداشته اند ارتباط برقرار کرده اند. همینجا صریحا اعلام میکنم که آن نظر شخصی من است و چه در قزوین نت کار میکردم یا یک قصابی آن نظر را میدادم. اگر مطلبی قرار است موضع رسمی قزوین نت باشد حتما از سایت اصلی آن منتشر خواهد شد نه این وبلاگ. حتی آن مطلب را با کامپیوتر شخصی منزل تایپ کردم و اصلا ربطی به جایی که قبلا کار میکردم یا کار می‌کنم یا کار خواهم کرد ندارد.

دوم اینکه اصلا اصراری بر درست بودن آن نظر هم ندارم و حالا که در آن مصاحبه ایسنا(از بد شانسی) فقط با من مصاحبه کرده است خود مخابرات یا هرکس دیگر میتواند بیاید به خبرنگار ایسنا با دلایل خودش بگوید که آن نظر غلط است و البته اگر دلایلش قانع کننده باشد من هم می پذیرم.

سوم اینکه از مخابرات قزوین انتظار دارم با روی باز از منتقدان خودش استقبال کند. نیمی از خوانندگان این وبلاگ روزنامه نگاران و نیمی دیگر فعالان فن آوری اطلاعات در قزوین هستند و همه آنها میدانند که از 7 سال پیش تا حالا چقدر دغدغه توسعه فن آوری اطلاعات در قزوین را داشته ام و برای آن تلاش کرده ام. فکر نمی کنم هم کسی تا حالا در زمینه اینترنت به مخابرات قزوین گیر داده باشد چون واقعیت این است که رشته خیلی از چیزها به خود مخابرات وصل است و اگر خوششان نیاید میتوانند به آسانی آن رشته را قطع کنند. برای همین انتقاد از مخابرات خیلی شجاعت میخواهد. بدون شک هم برای من مخابرات مهم است آن را نقد کرده ام و اگرنه مثل خیلی از ارگانها کار به کارشان نداشتم و اگر مخابرات هم قزوین هم بخواهد دیگر کار بکارشان ندارم. یاد نقدی افتادم که پارسال همین موقع ها از سایت استانداری قزوین که مبلغ گزافی برای تهیه سایتشان هزینه کرده بودند کردم و در چند روزنامه چاپ شد و بعدش محمدی مسئول انفورماتیک استانداری با من تماس گرفت و کلی تشکر کرد و بعدش هم خودم داوطلبانه خیلی کارها برایش انجام دادم.

حمید مافی به نقل از یک جامعه شناس می گوید ما وقتی میخواهیم در مورد جامعه مدنی در ایران صحبت کنیم جامعه ای که NGOها و نهادی های منتقد دولت آزادانه فعالیت و گفتگو کنند، انگار داریم در مورد یک مسئله ناممکن صحبت می کنیم. من حرف او را قبول ندارم و هنوز بارقه های امید در ذهنم وجود دارد و امیدوارم این امید از ذهنم پاک نشود.

قزوین، شهری که بزرگترین مرده شور خانه ایران را دارد

امروز در خبری خواندم که بزرگترین مرده شور خانه ایران در قزوین ساخته می شود. خیلی متاسف شدم. چرا باید از این لحاظ اول باشیم؟ چقدر هم خوب توجیه کرده اند: "بخاطر مهاجر پذیر بودن و شیوع بیمارایها!" انگار که اصلا اولویت مهمتری نداریم! بودجه‌ای که می توانست صرف ساخت پارک و مراکز فرهنگی بهتر، حتی نه برای ما بلکه برای همین مهاجران شود و مارا از آن لحاظ اول کند یا به اول بودن نزدیک کند. مگر کسی نمی داند که این شهر یک سینما، نگارخانه و حتی یک پارک درست و حسابی ندارد؟ مگر تجمع مردم را در میدان غریب کش یا جدیدا در فلکه جلوی لشکر 16 زرهی نمی‌بینند که از روی ناچاری و نبود جای مناسب به آنجا روی آورده اند و نظاره گر یک تانک هستند!

البته بی‌دلیل هم نیست! خوب این شهر مرده نیاز به مرده شور خانه خوبی هم دارد و حتی از این به بعد می تواند واردات مرده هم داشته باشد. ما هم حداقل دلمان خوش است که از این بعد می‌توانیم با افتخار بگوییم در شهری زندگی می کنیم که بزرگترین مرده شور خانه ایران را دارد و مرده های خودمان را هم درست و مکانیزه می شویند.
فعلا خبر اولش کردم در قزوین نت تا شاید به بعضی از آغایان بربخورد.

۲۳ مرداد ۱۳۸۶

آقا من شدیدا مشغول خواندن کشف تازه‌ ام، وبلاگ قزوین آذربایجان هستم. طرف که فکر کنم در آذربایجان زندگی می کند یک آدم با پشتکار است که قزوین را جزء آذربایجان می داند و تمام تلاش و امیدش این است که که این مجموعه (قزوین و آذربایجان) به تنهایی یا حتی با اتحاد 2 – 3 استان کنارش از ایران جدا شود و یک حکومت مستقل تشکیل شود.

به همین خاطر دائما اخبار ظلم های حکومت ایران در حق مردم قزوین را می نویسد و از دیگران می‌خواهد که او را در این کارش کمک کنند. مثلا در این مطلبش راهکار عملی برای اینکه مثلث قزوین- تهران- قم شکل بگیرد را ارائه می کند:

اگر کمی کار فرهنگی در قزوین شود بیداری ملی در آنجا هم رخ خواهد داد. ... حالا که حکومت فشار را بر هویت طلبان زنجان بیشتر کرده است باید یک حرکت هویت طلبی بومی در قزوین شکل بگیرد تا حکومت یک قدم هم عقب نشینی کند. مثلث قزوین-تهران-قم باید شکل بگیرد تا حکومت در این مثلث گیر بیفتد و نتواند از این مثلث خارج شود. دانشگاه آزاد و دولتی قزوین بهترین جا برای فعالیت اولیه است که باید حرکت هویت طلبی از این جاها شروع شود بعد در بین مردم ترویج شود.
با آنکه من چندان با این کار او موافق نیستم اما دسترسی به آن را هم دور از انتظار نمی دانم. حتی چند وقت پیش یک شبکه تلویزیونی تازه تاسیس هم با این هدف دیدم که مرکزش در خارج ایران است و اتفاقا مخابرات ایران به تمام سرویس دهنده های تلفن اینترنتی دستور داده است که شماره تلفن آن شبکه را مسدود کنند که نشود با آن تماس گرفت.

اینکه ترکها دوست دارند آذربایجان از ایران جدا شود و مستقل شود یا به کشور آذربایجان بپیوندد و دولت ایران هم از این موضوع می ترسد کاملا واضح است اما چیزی که من را جذب این وبلاگ کرده است این است که خیالش از آذربایجان راحت شده است و حالا با انرژی فراوان سعی می کند قزوین را هم با این موضوع همراه کند تا اتحاد و قدرتشان بیشتر شود.

۲۰ مرداد ۱۳۸۶

بهنام محمودی - روزنامه نگار

۱۷ مرداد ۱۳۸۶

چرا امید مافی را نباید جدی بگیریم؟

امشب از معدود شبهایی است که به خاطر شرکت در مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات کاری نکردم و دارم بدون خستگی می‌خوابم! اکثر شبها تا پاسی از نصف شب درگیر کارهای سایتها یا برنامه نویسی هستم و جنازه ام با مغز متلاشی شده به خواب می‌رود.

جشنواره مطبوعات امسال به نظر من و قریب به اتفاق پیشرفتهای فراوانی نسبت به پارسال داشت. بی تعارف دست حسین علیجانی درد نکند که هرکاری می‌توانست انجام داد. من نمی‌دانم امید مافی و دار و دسته اش می‌توانند یک نفر را نام ببرد که بهتر از ایشان کار کند؟ آن امید مافی که از سالها پیش در مینودر می‌شناختمش با آنکه همچنان به سبک نوشته هایش علاقمندم، تفاوت روحی زیادی کرده است. شاید هم آن موقع بروز نمی‌داد. مشکل ما و امید مافی این است که دنیای او با دنیای همه ما فرق دارد. ایرادات او هم به مجری و روند اجرای جشنواره دقبقا به این موضوع اشاره دارد. او متهم نیست ما هم متهم نیستیم. هیچیک از ما نمی‌توانیم دنیا را با نگاه‌های مثل هم ببینیم و در آن زندگی کنیم. بخاطر همین است که باید این قضیه را کاملا عادی و طبیعی بگیریم.

قضیه بسیار مهمتر از این سخنان آقای قدس بود که ایسنا را متهم به خبرهای نیش دار و ادبیات بی‌ادبانه کرد! حتما دوست دارد این یک خبرگزاری منتقد هم شبیه ایرنا و کیهان شود. یکبار هم قبلا گفته بودم که نقد رادیکال و بی رحمانه حتما باید وجود داشته باشد و اگر نه ظالمان هرگز دست از ظلم بر نمی‌دارند. هیچ وقت هم نمی‌شود نقد درست و حسابی را با ملایمت و تعارف و القاب انجام داد. البته منظور من بی ادبی نیست و از طرفی آقای قدس را هم خیلی دوست دارم. بدون شک ایشان از معدود روحانیون روشنفکر و جوان پسند استان قزوین است اما آن کاری که آقای قدس از ایسنا یا هر رسانه دیگر انتظار دارد در جامعه آرمانی جوابگو است و اکثر دولت مردان ایرانی را تنها باید با تلنگرهای قوی تکان داد.

بطور کل به جز با حذف این قسمت از سخنان آقای قدس نمی‌توان ایراد مهم دیگری به برگزاری جشنواره گرفت و همانطور که انتظارش می‌رفت برگزار شد. بخصوص با آن فیلم استثنایی‌اش که نقطه قوتی برای جشنواره امسال بود. سعی می کنم فیلمش را هم بگیرم و نسخه آماده شده آن را جهت دانلود و یادگاری در آرشیو شخصی علاقمندان، در اینترنت قرار دهم. در پایان چیزی که جالب است اکثر جوایز امسال جشنواره مطبوعات هم مربوط به رسانه‌های اصلاح طلب بود و اینکار چه از روی واقعیت و چه از روی سیاست هم (که بعید است) انجام شده باشد نشان دهنده ارزش گذاری برای رسانه حداقل در مقیاس محلی است.

۱۵ مرداد ۱۳۸۶

مدیر مخابرات و اطلاعات غلط

مدیر شرکت مخابرات استان قزوین در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفته است ضریب نفوذ اینترنت در استان قزوین بیش از بیست درصد است. من با توضیح زیر ثابت می‌کنم این ضریب بیش از 5 درصد هم نیست!

شهر قزوین بر اساس آخرین سر شماری سال 1385، 355338 نفر جمعیت دارد. در قزوین 9 ISP با نامهای قزوین نت، پارسیان، البرزنت، فراسان، شوکا، سیاق، افکار، ستاره و صبا مشغول فعالیت هستند. بطور متوسط و مقدار زیادی هم خوشبینانه هر کدام از این ISP ها روزانه 2000 ساعت مصرف اینترنت دارند. یعنی روزانه 18000 ساعت مصرف اینترنت در شهر قزوین وجود دارد. حالا اصلا می‌گوییم 20000 ساعت. اگر فرض کنیم هر کاربر بطور متوسط روزانه 2 ساعت از اینترنت استفاده می‌کند (حتی مصرف هر کاربر را هم کم گرفتم که تعدادشان زیاد شود) ما 10 هزار کاربر اینترنت در شهر قزوین خواهیم داشت. این یعنی فقط 2.8 درصد از مردم شهر قزوین از اینترنت استفاده می‌کنند. حالا می‌گوییم 3 درصد. تازه همه اینها که حساب کردم مربوط به شهر قزوین است. اگر استان قزوین را در نظر بگیریم که در خیلی مناطق دورافتاده آن اصلا نمی‌دانند اینترنت چیست این ضریب خیلی پایین تر می‌آید. حالا باز هم خوشبینانه می‌گوییم توسعه اینترنت در همه استان قزوین مثل شهر قزوین است و ضریب نفوذ اینترنت در استان قزوین 3 درصد است. حالا من نمی‌دانم مدیر شرکت مخابرات استان قزوین این آمار را از کجا در آورده است که گفته است ضریب نفوذ اینترنت در استان قزوین بیش از 20 درصد است!! فقط یک احتمال می ماند و آن اینکه منظور ایشان ضریب نفوذ در جغرافیای طبیعی استان قزوین باشد نه جغرافیای انسانی که البته بعید است اینطور باشد چراکه سنجیدن و مطرح کردن بر اساس جغرافیای طبیعی در حالیکه استفاده ای از آن نشود ارزشی ندارد.

تازه این یکی از آمارهایش بود. در جای دیگری با افتخار تمام گفته است 8 هزار و 666 پورت اينترنت پرسرعت ADSL در استان قزوین نصب شده است. خود ایشان حتما واقف است که خیلی از پورتهای نصب شده مربوط به PAP هایی است که عملا فعالیتی ندارند و به اصطلاح زنیبل گذاشته اند و مخابرات پول اجاره بی دردسر خود را از آنها می‌گیرد. وبیشتر واقف است که تاکنون چقدر PAP های فعال قزوین خواسته اند پورتهای خود را در مراکز مخابراتی نصب کنند تا فعالیت داشته باشند اما هنوز موفق نشده اند؟
واقعا جای تامل دارد.

۱۴ مرداد ۱۳۸۶

نه دیگر ...

نه دیگر قدر میدانم، نه دیگر قدر میدانی
نگاهت خوب فهمانده، که تو دیگر نمیمانی

دو دیوانه دو بازنده، در این بازی چه میدانی؟
نه سوی هم دویدن‌ها، عقب رفتیم پنهانی

نه در تقویم رو میزی، قرار روز مهمانی
نه آن شاخه گل قرمز، نه گل ماند و نه گلدانی

نه ماندن ساعتی بیرون، نه رفتن زیر بارانی
نه دیگر کی تو می آیی؟، همه گم شد به آسانی

نه تا آخر تویی یارم، هوا سرد است و طوفانی
چه کاری دست من دادی، دل گمراه زندانی

نه میخندم، نه میخندی، در این دریای طوفانی
نه تصمیمی به آغازی، در این شبهای پایانی

نه قایق تو دریایی، سکوت است و پریشانی
نه ماندن بین صد راهی، نه خط روی پیشانی

همان شد که دلت میخواست، نماند عهد و پیمانی
نه حرفی رو به رو کردن، فراموشت شدم آری

نه آنگونه حسادتها، تو حق داری نمی مانی
کجا عشق است با اجبار؟ مرا اینگونه میرانی

نگو جای تو من گفتم، به قلبم که پشیمانی
 نه دیگر شعر میخوانم، نه دیگر شعر میخوانی
نه‌دیگر حرفی ازمقصد، نه عشقی واضح و مبهم

نه دیگر حرف آینده، نه بر لبهایمان خنده
نه دیگر آن رسیدن‌ها، نه شوق و ذوق دیدن‌ها

نه دیگر نامه ای چیزی، نه آن اشکی که میریزی
نه دیگر فال و نه حافظ، نه دیگر غیر تو هرگز

نه دیگر قصه مجنون، نه حرف از عشق بی قانون
نه دیگر طعم لالایی، نه دیگر بی تو تنهایی

نه دیگر دوستت دارم، نه از عشق تو بیمارم
نه دیگر نامه ای یادی، نه حرف از صید و صیادی

نه دیگر شور لبخندی، نه حرف از بعد و پیوندی
نه دیگر صحبت از نازی، نه حرف از بال پروازی

نه حرف‌از خواب رویایی، نه حرف‌از فتح دنیایی
نه دیگر عذر کوتاهی، نه دیگر معذرت خواهی

نه‌دیگر حرفهای راست، نه‌دیگر زندگی با ماست
نه دیگر گفتگو کردن، نه چیزی آرزو کردن

نه حرفی از شهامتها، نه در بوسه خجالتها
نه دیگر نقطه چین بگذار، برو دست از سرم بردار

حرامم شد شب حالا، تمامش کن همین فردا

۱۱ مرداد ۱۳۸۶

دزدی خبر در رسانه های قزوین

دزدی خبر در رسانه های ایران اتفاق تازه ای نیست اما این موضوع در قزوین در حال رسیدن به حد اعلای خود است. رسانه ها برای پوشش کامل اخبار، خبرهایی که توسط دیگر رسانه های تهیه شده است را توسط خود کپی و انتشار می‌دهند. البته اگر این کپی برداری با ذکر منبع اصلی رسانه باشد اشکالی ندارد و حتی برای هر دو رسانه مفید است. چراکه در واقع در رسانه دوم تبلیغی برای رسانه اول هم انجام شده است و در عین حال مخاطبان رسانه دوم هم به دلیل پوشش اخبار بیشتر می‌شود. این سیاستی است که خبرگزاری بازتاب در 80 درصد اخبار خود از آن استفاده می‌کند و اتفاقا آن را هم به یکی از پر بیننده ترین رسانه های ایران تبدیل کرده است.

البته بنا بر اصول حرفه ای رسانه، اگر بخواهد این کار در غالب اینترنت انجام شود با قابلیت های موجود در اینترنت شدیدا توصیه می‌شود که به جای نقل خبر به منبع اصلی خبر لینک داده شود تا بازدیدهای خبر و آگهی منبع اصلی خبر از بین نرود. چنین سیاستی را مدتی است که برخی سایتها مثل صبحانه و بالاترین آغاز کرده اند و اتفاقا تعداد بازدیدهای آنها از سایتهایی که صرفا نقل و کپی می‌کنند بیشتر است. اما در رسانه های فیزیکی مثل مطبوعات و رادیو و تلویزیون که قابلیت لینک وجود ندارد ناگزیر ذکر منبع رسانه در متن خبر بدون اشکال، امکان پذیر است و اختلالی در روند رسانه‌ای ایجاد نمی‌کند.

اما تمام آنچه گفته شد صورت خوش قضیه است. این موضوع وقتی چهره زشت و ضد اخلاق خود را نشان می‌دهد که رسانه بدون ذکر منبع اصلی خبر را در خود نقل می‌کند و به اصطلاح آن را می‌دزدد. چیزی که در رسانه های قزوین به وفور دیده می‌شود و حتی متن خبر با اضافه چند کلمه در ابتدایش به گونه ای تنظیم می‌شود که انگار اصلا تهیه کننده خبر خود رسانه دوم است و هیچ شخص یا رسانه دیگری چنین خبری را تهیه نکرده است! مخاطبان چنین رسانه هایی تا موقعی که از موضوع اطلاع نداشته باشند به آن علاقمندند اما با رو شدن قضیه و متهم شدن رسانه به انجام کار غیرحرفه ای به مرور از مخاطبان آن کم می‌شود و سطح اعتماد به خبرهای آن نزول می‌کند.

جدا از اینها من نمی‌دانم خود رسانه چگونه حاضر است تن به اینکار دهد؟ آیا راضی است خبری که خودش برای تهیه آن زحمت می‌کشد هم توسط دیگران دزدیده شود؟ دزدی خبر در رسانه ها که به دزدی ادبی مشهور است آنقدر در رسانه های ایران و بخصوص قزوین رواج یافته است که کاملا عادی شده است. صدا و سیمای قزوین در روز روشن اخبار ایسنا را بدون نقل خبر می‌دزدد و هفته نامه تابان قزوین خبر اختصاصی قزوین‌بلاگ در مورد فیلتر شدن کلمه تاکستان را به تاراج می برد و عینا بانام خودش درج می‌کند. با اینکه اینکار شدیدا زیر پا گذاشتن اصول حرفه ای روزنامه نگاری و رسانه است اما من شخصا از این مورد خاص ناراحت نیستم. حتی انتظار تبلیغ اختصاصی قزوین بلاگ را هم در هیچ رسانه ای ندارم اما حداقل چه می‌شد منبع خبر را به بهانه معرفی آن که یک سایت غیرتجاری است و همه اش با کمک و پشتبانی تعدادی وبلاگ نویس که دارند بدون چشمداشتی برایش وقت و هزینه صرف می‌کنند را هم ذکر می‌کردند؟ این نشان می‌دهد که خود رسانه حتی به چنین حمایت کوچکی که با اهداف فرهنگی هم بوجود آمده است پایبند نیست و فقط شعار آن را برای دیگران می‌دهد!

دزدیدن خبر فقط محدود به متن آن نیست و عکس آن را هم شامل می‌شود. چیزی که واضح است دزدی عکس خبر رواج بیشتری از متن آن دارد. سراسر اینترنت پر از عکسهایی است که از صاحبان آنها خبری نیست و بدلیل آنکه عکس تاریخ سوخت ندارد یا تاریخ سوخت آن دیرتر از خبرش است و می‌شود بارها آن را در جاهای دیگر استفاده کرد با چند مرحله کپی و دست به دست شدن آن عملا یافتن عکاس اصلی آن غیر ممکن می‌شود.

ربودن گوی سبقت در دزدی خبر توسط رسانه های قزوین نشان دهنده طمع بی حد و اندازه آنها در رقابت با همنوعانشان در قزوین است. رسانه های قزوین به هم رحم نمی‌کنند و اگر آزادی بیشتری بود و رودرواسی محلی وجود نداشت به آسانی یکدیگر را زیرقلم هایشان له می‌کردند.

وجود چنین جو خصمانه ای که پدیده سرقت خبری هم از نتایج آن است جز آسیب رساندن به خود آنها و آسیب به وضعیت اجتماعی و رسانه ای قزوین هیچ نفعی برای کسی نخواهد داشت و اگر تمام تلاشهای اخلاقی برای متقاعد کردن آنها برای رعایت اصول و ایجاد جو دوستانه به جایی نکشد باید خود رسانه با ابزارهای خودش و افشای چنین مواردی جهت جلوگیری از گسترش بیشتر به مقابله با آن برخیزد.