در آستانه برگزاری جشنواره مطبوعات قزوین تصمیم گرفتم فیلم کمدی پخش شده در جشنواره مطبوعات پارسال قزوین را در اینترنت و وبلاگم بگذارم. این فیلم یک شاهکار هنری بی نظیر در جشنواره مطبوعات سال گذشته بود که به وضعیت مطبوعات قزوین میپردازد. برای مشاهده این فیلم بر روی دکمه پخش زیر کلیک کنید و کمی صبر کنید تا پخش شود. اگر هم میخواهید کل فیلم را دانلود کنید حجم آن را کم کرده ام که با خطوط اینترنت معمولی و Dialup هم می توانید از لینک دانلود، دریافتش کنید. توصیه هم میکنم به هر زحمتی است حتما دانلودش کنید چون واقعا ارزش دیدن و نگهداری را دارد.
۰۹ مرداد ۱۳۸۷
۰۶ مرداد ۱۳۸۷
نه با احمدی نژاد، نه بر احمدی نژاد
یک تفکر غالب بر جامعه ما که در حال حاضر وجود دارد این است که هرکس یا باید موافق احمدینژاد باشد یا مخالف او. این اندیشه را هم اکثر افراد در درون خود حس میکنند و هم از خارج درونشان این نگرش بر آنها وجود دارد. اکثر وبلاگها و سایتهای خبری یا شاید بتوان گفت تمام آنها هم چنین موضعی دارند. یعنی یا کاملا مطالبی در راستای احمدی نژاد منتشر میکنند یا خلاف او.
به نظر من داشتن هر کدام از این اندیشه ها به هیچ وجه درست نیست و برخواسته از یک تعصب پنهان در راستای مخالفت یا موافقت با احمدی نژاد یا هرکس دیگر است. هرفرد نقاط ضعف و قوتی دارد و به هیچ وجه نمیشود گفت به طور مطلق یکی کاملا توانا است و دیگری ناتوان. احمدی نژاد هم یک انسان است و دارای نقاط ضعف و قوتی است که باید منصفانه نقاط قوت او را دید و تحسین کرد و از نقاط ضعف او با ارائه راه حل خرده گرفت.
متاسفانه نگرش تک وجهی که توضیح دادم کاملا جامعه ما را فرا گرفته است و در تمام محافل هرکس یا با احمدی نژاد است یا بر احمدی نژاد. در دنیای رسانه ها هم شاید رسانه ای را پیدا نکنید که نقاط مثبت و ضعف او را با هم بررسی کند و در کنار هم ببیند. نقد بی طرفانه و قضاوت عادلانه رسانه ها و افراد هم از همین جا شناخته میشود که چگونه دیدی به یک نفر یا حتی یک جریان خاص دارند و اینکه آیا تک وجهی هستند یا دو وجهی.
این را گفتم که بگویم باید تمام تلاشمان را بکنیم که بتوانیم بدون تاثیرپذیری از اطرافیان تنها تفکر دووجهی خود را رشد و پرورش دهیم. البته خود من هم مدت زیادی است که سعی میکنم اینگونه باشم و تعصب با احمدی نژادی یا علیه او بودن را از خودم دور کنم. تا اینجایش هم فکر میکنم تا حدودی توانسته ام موفق باشم که هم اکنون هم فحش ها و موضع گیریهای دولتی ها و احمدینژادی ها نصیبم میشود و هم فحش های مخالفان احمدی نژاد. هرچند هزینه این تفکر خیلی زیاد است چراکه در هر حال آدم هیچ موافقی نخواهد داشت اما رسیدن به این مرحله برای من یک موفقیت مهم محسوب میشود.
به نظر من داشتن هر کدام از این اندیشه ها به هیچ وجه درست نیست و برخواسته از یک تعصب پنهان در راستای مخالفت یا موافقت با احمدی نژاد یا هرکس دیگر است. هرفرد نقاط ضعف و قوتی دارد و به هیچ وجه نمیشود گفت به طور مطلق یکی کاملا توانا است و دیگری ناتوان. احمدی نژاد هم یک انسان است و دارای نقاط ضعف و قوتی است که باید منصفانه نقاط قوت او را دید و تحسین کرد و از نقاط ضعف او با ارائه راه حل خرده گرفت.
متاسفانه نگرش تک وجهی که توضیح دادم کاملا جامعه ما را فرا گرفته است و در تمام محافل هرکس یا با احمدی نژاد است یا بر احمدی نژاد. در دنیای رسانه ها هم شاید رسانه ای را پیدا نکنید که نقاط مثبت و ضعف او را با هم بررسی کند و در کنار هم ببیند. نقد بی طرفانه و قضاوت عادلانه رسانه ها و افراد هم از همین جا شناخته میشود که چگونه دیدی به یک نفر یا حتی یک جریان خاص دارند و اینکه آیا تک وجهی هستند یا دو وجهی.
این را گفتم که بگویم باید تمام تلاشمان را بکنیم که بتوانیم بدون تاثیرپذیری از اطرافیان تنها تفکر دووجهی خود را رشد و پرورش دهیم. البته خود من هم مدت زیادی است که سعی میکنم اینگونه باشم و تعصب با احمدی نژادی یا علیه او بودن را از خودم دور کنم. تا اینجایش هم فکر میکنم تا حدودی توانسته ام موفق باشم که هم اکنون هم فحش ها و موضع گیریهای دولتی ها و احمدینژادی ها نصیبم میشود و هم فحش های مخالفان احمدی نژاد. هرچند هزینه این تفکر خیلی زیاد است چراکه در هر حال آدم هیچ موافقی نخواهد داشت اما رسیدن به این مرحله برای من یک موفقیت مهم محسوب میشود.
۰۳ مرداد ۱۳۸۷
فقط آمدم خیلی سریع و کوتاه بگویم محتوای نشست رسانه ای مدیر دفتر تلویزیون LBC در ایران بهتر از آنچه که تصورش را میکردم در قزوین بود و برگزار شد. بخصوص آنکه توانست خیلی عالی از پس انتقادات بیپایه و جهت دار برخی منتقدان دولت و احمدی نژاد هم بربیاید و دودمانشان را یکساعته در هم بپیچد. دمش گرم!
۰۱ مرداد ۱۳۸۷
توضیح یک لینک
از زمانیکه تصویر مربوط به پوستر انتشار یافته توسط شهرداری قزوین را در وبلاگم منتشر کردم تعدادی از دوستانم که در شهرداری کار میکنند با من تماس گرفته اند و گله مند شده اند که حساب آنها از افرادیکه عادت به اخلاق ناپسند رشوه گیری دارند جدا است و آنان را نمیتوان جزء آن دسته گذاشت.
من البته با نظر آنها موافقم و منظور من از درج آن مطلب و تصویر این نبوده است که همه پرسنل شهرداری اهل دریافت رشوه هستند و چنین برداشتی را هم نباید از آن مطلب داشت. به هر حال به لحاظ اینکه نمیتوان گفت همه انسانها درست هستند و در هر سازمانی ممکن است انسانهایی وجود داشته باشند که در سوابق رفتاری آنها مقداری لغزش هم وجود داشته باشد منظور من از درج آن تصویر و حتی آن مطلب جلوگیری از رفتار ناپسند احتمالی همان تعداد معدود بوده و می باشد.
من البته با نظر آنها موافقم و منظور من از درج آن مطلب و تصویر این نبوده است که همه پرسنل شهرداری اهل دریافت رشوه هستند و چنین برداشتی را هم نباید از آن مطلب داشت. به هر حال به لحاظ اینکه نمیتوان گفت همه انسانها درست هستند و در هر سازمانی ممکن است انسانهایی وجود داشته باشند که در سوابق رفتاری آنها مقداری لغزش هم وجود داشته باشد منظور من از درج آن تصویر و حتی آن مطلب جلوگیری از رفتار ناپسند احتمالی همان تعداد معدود بوده و می باشد.
۲۸ تیر ۱۳۸۷
رادیو گریز: گفتگو با فرشید قلی پور صداپیشه شخصیت خان بابا
«رادیو گریز» نام پادکست من است. اگر نمیدانید پادکست چیست هیچ اشکالی ندارد چون هنوز کلی آدم هم هستند که نمی دانند چیست و شما تنها نیستید.
پادکست در واقع یک جور برنامه رادیویی است که آدمهای حرفهای یا آماتور درست میکنند و بعد فایل صدای آن را روی اینترنت میگذارند تا شنوندهها آنها را دریافت کرده و روی دستگاههای پخش دیجیتال خود - که معروفترینشان آیپاد یا iPod نام دارد - گوش میدهند.
«رادیو گریز» هم یک بخش ابتکاری از وبلاگ من است که از امروز آغازش می کنم و در آن سعی میکنم هر بار با یک وبلاگ نویس محلی راجع به موضوع خاصی که او در جریان آن قرار گرفته است یا برایش اتفاق افتاده است گفتگو کنم.
نخستین برنامه «رادیو گریز» به گفتگو با فرشید قلی پور و راجع به اجرای صدای «خان بابا» با لهجه قزوینی توسط او در مجموعه عروسکی آفتابگردان که یکروز درمیان از شبکه قزوین پخش می شود اختصاص دارد.
برای دریافت این گفتگو می توانید آن را از اینجا دانلود کنید یا مستقیما بر روی دکمه پخش زیر کلیک کنید و کمی صبر کنید تا پخش شود.
پادکست در واقع یک جور برنامه رادیویی است که آدمهای حرفهای یا آماتور درست میکنند و بعد فایل صدای آن را روی اینترنت میگذارند تا شنوندهها آنها را دریافت کرده و روی دستگاههای پخش دیجیتال خود - که معروفترینشان آیپاد یا iPod نام دارد - گوش میدهند.
«رادیو گریز» هم یک بخش ابتکاری از وبلاگ من است که از امروز آغازش می کنم و در آن سعی میکنم هر بار با یک وبلاگ نویس محلی راجع به موضوع خاصی که او در جریان آن قرار گرفته است یا برایش اتفاق افتاده است گفتگو کنم.
نخستین برنامه «رادیو گریز» به گفتگو با فرشید قلی پور و راجع به اجرای صدای «خان بابا» با لهجه قزوینی توسط او در مجموعه عروسکی آفتابگردان که یکروز درمیان از شبکه قزوین پخش می شود اختصاص دارد.
برای دریافت این گفتگو می توانید آن را از اینجا دانلود کنید یا مستقیما بر روی دکمه پخش زیر کلیک کنید و کمی صبر کنید تا پخش شود.
۲۶ تیر ۱۳۸۷
در حسرت یک آواز
تنها ۴ روز پس از برگزاری جنگ ستارگان سینما، شهرام ناظری هم به قزوین آمد تا با صدای خود در روح خسته و افسرده این شهر مرده بدمد و به آن زندگی دوباره ببخشد. کنسرت شهرام ناظری که پس از ۷ سال در قزوین برگزار میشد و با اینکه مدت زمان و میزان تبلیغات این مراسم هم در حدی نبود که خیلی ها از آن باخبر شوند اما با استقبال فوق العاده و غافلگیرانه دوستداران خود مواجه شد.
شهرام ناظری، شوالیه موسیقی ایران، برهم زننده سکوت نیستان بواقع تمام سعی خود را کرد تا بتواند دوستداران تشنه خود در قزوین را در سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی سیراب کند اما چه فایده که وقتی شرایط برگزاری یک کنسرت مناسب نباشد بزرگترین اساتید آواز و موسیقی هم نخواهند توانست از پس جلب رضایت طرفداران خود برآیند. ازدحام جمعیت و ناتوانی برگزارکنندگان کنسرت در کنترل مناسب جمعیت باعث شد تا خاطره خوش اجرای این کنسرت تنها بر ذهن تعداد معدودی از شرکت کنندگان نقش بندد و حسرت گوش سپردن به موسیقی استاد در ساعاتی بدون دغدغه و در یک محیط آرام بر دل و جان خیلی ها باقی بماند.
نمیخواهم البته تلاشهای کسانیکه در برگزاری این کنسرت سهم داشتند را انکار کنم و منصفانه هم نیست رایزنی های افرادیکه باعث شدند شهرام ناظری به قزوین بیاید را نادیده گرفت چه آنکه اگر آنها نبودند همینش را هم نداشتیم اما باید گفت نحوه برگزاری موسیقی شهرام ناظری در قزوین، به هیچ وجه در حد و شان قزوین نبود و میتوانست بشکل بسیار مناسب تری برگزار شود. نخستین اشتباه در برگزاری این کنسرت، انتخاب مکان برگزاری آن یعنی سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی بود به گونه ایکه خود شهرام ناظری هم در ابتدای اجرای کنسرتش ضمن انتقاد از آن، آن را مناسب برگزاری و در شان مخاطبان خود ندانست. البته علی رغم اینکه با یک نگاه کلی به امکانات فرهنگی شهری که تمام افکار و اهداف توسعه فرهنگی اش فدای توسعه اقتصادی و صنعتی شده است شاید نتوانید مکان مناسب تری پیدا کنید اما اینکه ظرفیت یک فضا به امکانات و آمادگی آن ترجیح داده شود یک اشتباه محض است. این فکر یعنی اینکه هرقدر سالن بزرگتر باشد میتوان شرکت کننده بیشتری داشت و به جای اینکه مثلا شهرام ناظری یا دیگران را چند بار به قزوین دعوت کرد با یکبار دعوت میشود به سود اقتصادی بیشتری دست یافت.
سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی، پوشیده شده با صندلی های رستورانی و سیستم صوتی که میزان صدای پخش شده در آن در ابتدای سالن (نزدیک سن) با انتهای سالن تفاوت فراوانی داشت آدم را از حضور در هر اتفاق فرهنگی و هنری بیزار میکرد. سالنی که فرقی میان بلیط های فروخته شده برای جایگاه های مختلف آن گذاشته نشده است و شما میتوانستید لحظاتی پس از شروع مراسم با هر بلیطی روی هر صندلی که میخواستید بنشینید! جالب است که علی رغم این مشکل سالن، هیچ تلاش و برنامه موثری هم برای اینکه خریداران بلیط های مختلف تا پایان مراسم بر سر جاهای خود بنشینند انجام نشد و بیعدالتی بزرگی در حق کسانیکه بلیط های گران قیمت تر این کنسرت را خریده بودند صورت گرفت.
مشکل بعدی کنسرت شهرام ناظری در قزوین، ازدحام جمعیت و ناتوانی در کنترل آن بود بگونهایکه خیلی ها آن را با یک سالن سینما اشتباه گرفته بودند. تصور کنید که مشغول شنیدن آواز شوالیه موسیقی ایران هستید و در کنار خود صدای پفک خوردن کودک خوردسالی را هم میشنوید! یا اینکه آماده برای اجرای کنسرت نشسته اید اما چه فایده که دیگران ظاهرا آماده نیستند و تا پایان مراسم نظاره گر رفت و آمد کودکان و بزرگسالان از جلو و کنار خود هستید. البته نمیخواهم بگویم تمام این مشکل بدلیل ناتوانی برگزار کنندکان است چراکه فرهنگ خود شرکت کنندگان هم تاثیر زیادی در برگزاری مراسمی متناسب با شان علاقمندان آن دارد اما باید یک نکته مهم را یادآور شد و آن اینکه اگر کنار بنشینیم و منتظر باشیم تا همه شرکت کنندگان رعایت فرهنگ کنند و هیچ حرکتی برای کنترل آن صورت نگیرد شاید هیچ وقت نتوانیم شاهد برگزاری یک کنسرت ایده آل باشیم.
موردی که در باب رعایت فرهنگ از سوی شرکت کنندگان گفتم از یک منظر دیگر هم قابل بررسی است. شاید علت آنکه حاضرین اینگونه در جنگ ستارگان سینما به وجد میآیند که سر از پا نمیشناسند و فرقی میان کنسرت شهرام ناظری و یک سالن سینما برای آنها وجود ندارد این باشد که از بس در قزوین چنین مراسمی برگزار نشده است و بدلیل اینکه سالها شاهد خشکسالی فرهنگی بوده ایم هنوز رفتارهای فرهنگی متناسب با ارزش و جایگاه هر مراسم در میان عده زیادی از شرکت کنندگان شکل نگرفته است و بروز رفتارهای نامناسب، خیلی هم از دور از انتظار و غیرعادی نیست.
با همه این اوصاف به هرحال کنسرت شهرام ناظری هم تمام شد و صدای او در نیستان قزوین آتشی در میان دوستدارانش برپا کرد که حسرت گوش جان سپردن به آواز استاد در مراسمی با برگزاری بهتر تا مدتها در دل و جان آنان باقی خواهد ماند.
شهرام ناظری، شوالیه موسیقی ایران، برهم زننده سکوت نیستان بواقع تمام سعی خود را کرد تا بتواند دوستداران تشنه خود در قزوین را در سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی سیراب کند اما چه فایده که وقتی شرایط برگزاری یک کنسرت مناسب نباشد بزرگترین اساتید آواز و موسیقی هم نخواهند توانست از پس جلب رضایت طرفداران خود برآیند. ازدحام جمعیت و ناتوانی برگزارکنندگان کنسرت در کنترل مناسب جمعیت باعث شد تا خاطره خوش اجرای این کنسرت تنها بر ذهن تعداد معدودی از شرکت کنندگان نقش بندد و حسرت گوش سپردن به موسیقی استاد در ساعاتی بدون دغدغه و در یک محیط آرام بر دل و جان خیلی ها باقی بماند.
نمیخواهم البته تلاشهای کسانیکه در برگزاری این کنسرت سهم داشتند را انکار کنم و منصفانه هم نیست رایزنی های افرادیکه باعث شدند شهرام ناظری به قزوین بیاید را نادیده گرفت چه آنکه اگر آنها نبودند همینش را هم نداشتیم اما باید گفت نحوه برگزاری موسیقی شهرام ناظری در قزوین، به هیچ وجه در حد و شان قزوین نبود و میتوانست بشکل بسیار مناسب تری برگزار شود. نخستین اشتباه در برگزاری این کنسرت، انتخاب مکان برگزاری آن یعنی سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی بود به گونه ایکه خود شهرام ناظری هم در ابتدای اجرای کنسرتش ضمن انتقاد از آن، آن را مناسب برگزاری و در شان مخاطبان خود ندانست. البته علی رغم اینکه با یک نگاه کلی به امکانات فرهنگی شهری که تمام افکار و اهداف توسعه فرهنگی اش فدای توسعه اقتصادی و صنعتی شده است شاید نتوانید مکان مناسب تری پیدا کنید اما اینکه ظرفیت یک فضا به امکانات و آمادگی آن ترجیح داده شود یک اشتباه محض است. این فکر یعنی اینکه هرقدر سالن بزرگتر باشد میتوان شرکت کننده بیشتری داشت و به جای اینکه مثلا شهرام ناظری یا دیگران را چند بار به قزوین دعوت کرد با یکبار دعوت میشود به سود اقتصادی بیشتری دست یافت.
سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی، پوشیده شده با صندلی های رستورانی و سیستم صوتی که میزان صدای پخش شده در آن در ابتدای سالن (نزدیک سن) با انتهای سالن تفاوت فراوانی داشت آدم را از حضور در هر اتفاق فرهنگی و هنری بیزار میکرد. سالنی که فرقی میان بلیط های فروخته شده برای جایگاه های مختلف آن گذاشته نشده است و شما میتوانستید لحظاتی پس از شروع مراسم با هر بلیطی روی هر صندلی که میخواستید بنشینید! جالب است که علی رغم این مشکل سالن، هیچ تلاش و برنامه موثری هم برای اینکه خریداران بلیط های مختلف تا پایان مراسم بر سر جاهای خود بنشینند انجام نشد و بیعدالتی بزرگی در حق کسانیکه بلیط های گران قیمت تر این کنسرت را خریده بودند صورت گرفت.
مشکل بعدی کنسرت شهرام ناظری در قزوین، ازدحام جمعیت و ناتوانی در کنترل آن بود بگونهایکه خیلی ها آن را با یک سالن سینما اشتباه گرفته بودند. تصور کنید که مشغول شنیدن آواز شوالیه موسیقی ایران هستید و در کنار خود صدای پفک خوردن کودک خوردسالی را هم میشنوید! یا اینکه آماده برای اجرای کنسرت نشسته اید اما چه فایده که دیگران ظاهرا آماده نیستند و تا پایان مراسم نظاره گر رفت و آمد کودکان و بزرگسالان از جلو و کنار خود هستید. البته نمیخواهم بگویم تمام این مشکل بدلیل ناتوانی برگزار کنندکان است چراکه فرهنگ خود شرکت کنندگان هم تاثیر زیادی در برگزاری مراسمی متناسب با شان علاقمندان آن دارد اما باید یک نکته مهم را یادآور شد و آن اینکه اگر کنار بنشینیم و منتظر باشیم تا همه شرکت کنندگان رعایت فرهنگ کنند و هیچ حرکتی برای کنترل آن صورت نگیرد شاید هیچ وقت نتوانیم شاهد برگزاری یک کنسرت ایده آل باشیم.
موردی که در باب رعایت فرهنگ از سوی شرکت کنندگان گفتم از یک منظر دیگر هم قابل بررسی است. شاید علت آنکه حاضرین اینگونه در جنگ ستارگان سینما به وجد میآیند که سر از پا نمیشناسند و فرقی میان کنسرت شهرام ناظری و یک سالن سینما برای آنها وجود ندارد این باشد که از بس در قزوین چنین مراسمی برگزار نشده است و بدلیل اینکه سالها شاهد خشکسالی فرهنگی بوده ایم هنوز رفتارهای فرهنگی متناسب با ارزش و جایگاه هر مراسم در میان عده زیادی از شرکت کنندگان شکل نگرفته است و بروز رفتارهای نامناسب، خیلی هم از دور از انتظار و غیرعادی نیست.
با همه این اوصاف به هرحال کنسرت شهرام ناظری هم تمام شد و صدای او در نیستان قزوین آتشی در میان دوستدارانش برپا کرد که حسرت گوش جان سپردن به آواز استاد در مراسمی با برگزاری بهتر تا مدتها در دل و جان آنان باقی خواهد ماند.
۲۳ تیر ۱۳۸۷
وبلاگستان را تضعیف نکنید
در چند روز اخیر تعدادی از دوستان وبلاگ نویس قزوین با من تماس گرفته اند که بخاطر مطالبشان برخوردهای قهر آمیزی از سوی اطرافیان یا دولتی ها با آنها صورت گرفته است طوری که تصمیم گرفتهاند وبلاگشان را تعطیل کنند.
در حال حاضر جامعه مجازی قزوین در حال شکل گیری به سمت و سوی خوبی است. علی رغم اینکه مطبوعات قزوین در رتبه های آخری کشوری قرار دارند اما قزوین نسبت به سایر شهرها پیشرفت خوبی در این زمینه داشته است و حداقل از آنها عقب نمانده است. تقریبا روزی نیست که لینکی در سایت بالاترین راجع به قزوین نبینید و همه اینها نشان دهنده حرکت خودجوش رسانه های مجازی قزوین به سمت و سوی خوبی است.
چنانچه برخوردی که جدیدا با وبلاگ نویسان آغاز شده است به همین شکل ادامه پیدا کند و وبلاگنویس احساس کند به خاطر وبلاگش دارد هزینه میدهد به زودی شاهد تعطیلی آنها و ایجاد دلسردی و سکوت عمیقی در جامعه مجازی قزوین خواهیم بود. این یک هشدار کاملا جدی است و باید کاملا جدی گرفته شود. جامعه مجازی قزوین جامعه نوپایی است و نیاز به حمایت دارد. حتی اگر هم حمایت هم صورت نمیگیرد حداقل نباید تضعیف شود. خیلی از وبلاگ نویسان قزوین در حال حاضر به جای اینکه وقت خود را صرف امور بیهوده و بی ارزش که خیلی از جوانان همین الان در خیابانهای قزوین به آن مشغولند بکنند دارند وقت خود را صرف یک کار با ارزش میکنند.
وبلاگ نظرات شخصی یک وبلاگ نویس است و چنانچه کسی نظری در مورد مطالب وبلاگی که میخواند دارد باید در بخش نظرات وبلاگ او منعکس نکند نه اینکه با او تماس بگیرد، با دیگران و در جلسات مختلف مطرح کند یا به دنبال راهکارهای برخورد از طریق قدرت های مرتبط با آنها باشد.
با اینکه معتقدم همه این مشکلات به خاطر این است که هنوز فرهنگ عمومی درک مناسبی از فضای مجازی پیدا نکرده است و پیدا کردن این فرهنگ نیاز به زمان دارد اما میترسم تا آن موقع خیلی از چیزهای با ارزشی که برای بدست آوردن آنها زحمت فراوانی کشیده ایم از دست بدهیم.
در حال حاضر جامعه مجازی قزوین در حال شکل گیری به سمت و سوی خوبی است. علی رغم اینکه مطبوعات قزوین در رتبه های آخری کشوری قرار دارند اما قزوین نسبت به سایر شهرها پیشرفت خوبی در این زمینه داشته است و حداقل از آنها عقب نمانده است. تقریبا روزی نیست که لینکی در سایت بالاترین راجع به قزوین نبینید و همه اینها نشان دهنده حرکت خودجوش رسانه های مجازی قزوین به سمت و سوی خوبی است.
چنانچه برخوردی که جدیدا با وبلاگ نویسان آغاز شده است به همین شکل ادامه پیدا کند و وبلاگنویس احساس کند به خاطر وبلاگش دارد هزینه میدهد به زودی شاهد تعطیلی آنها و ایجاد دلسردی و سکوت عمیقی در جامعه مجازی قزوین خواهیم بود. این یک هشدار کاملا جدی است و باید کاملا جدی گرفته شود. جامعه مجازی قزوین جامعه نوپایی است و نیاز به حمایت دارد. حتی اگر هم حمایت هم صورت نمیگیرد حداقل نباید تضعیف شود. خیلی از وبلاگ نویسان قزوین در حال حاضر به جای اینکه وقت خود را صرف امور بیهوده و بی ارزش که خیلی از جوانان همین الان در خیابانهای قزوین به آن مشغولند بکنند دارند وقت خود را صرف یک کار با ارزش میکنند.
وبلاگ نظرات شخصی یک وبلاگ نویس است و چنانچه کسی نظری در مورد مطالب وبلاگی که میخواند دارد باید در بخش نظرات وبلاگ او منعکس نکند نه اینکه با او تماس بگیرد، با دیگران و در جلسات مختلف مطرح کند یا به دنبال راهکارهای برخورد از طریق قدرت های مرتبط با آنها باشد.
با اینکه معتقدم همه این مشکلات به خاطر این است که هنوز فرهنگ عمومی درک مناسبی از فضای مجازی پیدا نکرده است و پیدا کردن این فرهنگ نیاز به زمان دارد اما میترسم تا آن موقع خیلی از چیزهای با ارزشی که برای بدست آوردن آنها زحمت فراوانی کشیده ایم از دست بدهیم.
۲۲ تیر ۱۳۸۷
بازیگران ۲۰ میلیونی و اینکه دنیا مثل تو نداره!
جمعه ای که گذشت به لطف بلیط مجانی که یکی از دوستان در اختیارم گذاشت به جنگ شادی با عنوان «من، تو، ستاره ها» رفتم که پس از چندین سال سکوت پس از برگزاری کنسرت آریان در قزوین برگزار میشد. استقبال مردم و دختر و پسرهایی که حاضر بودند به خاطر مهمانان برنامه و بخصوص گلزار تمام زندگی خود را بدهند فوق العاده بود.
رشید پور که حالا دیگر در مجری گری برنامه های اینچنینی سعی دارد هم پای رقیبان سرسختش مثل شهریاری و فرزاد حسنی پیش برود ضمن دائم خوشتیپ خواندن جوانان قزوینی، از تک تک مهمانان ۳-۲ سوال راجع به اینکه چند خواهر برادر هستید و چه توصیه ای به جوانها دارید میکرد و بعد آن مهمان را با شعار دنیا مثل تو نداره بدرقه میکرد. بله کل اصل برنامه همین بود! میتوانستید به همین سادگی ۱۰ هزار تومان از جیب مبارک خرج کنید و بریزید به جیب گلزاری که ۲۰ میلیون تومان برای شرکت در این مراسم گرفته بود و بقیه ای که هر کدام کمتر از ۵ میلیون نگرفته بودند و با کلی بادیگارد به قزوین آمده بودند تا اینکه فقط شما بفهمید خوش تیپ هستید، ۵ دقیقه آن ستارگان را از نزدیک ببینید و از زبان خودشان تعداد اعضای خانواده شان را بشنوید.
خوش به حالتان که خانه نشستید و لذت دیدن یک «بی برنامه» در یک سالن فوق العاده گرم را از دست دادید! البته این را هم نمیخواهم بگویم همه آنها که شرکت کرده بودند حس من را داشتند. نه! برخی از آنها هم به اصطلاح بسیار حال میکردند اما به نظرم این حال طبیعی نبود چرا که بخاطر پولی که داده بودند سعی کردند به بهترین نحو از شرایط موجود استفاده کنند.
برای برگزار شدن این برنامه فقط باید یک تبریک و یک تاسف بزرگ خورد. تبریک به خاطر اینکه پس از مدتها قزوین شاهد چنین برنامه ای بود و به نوعی طلسم آن سکوت مرگ آفرین شکست. تاسف بخاطر نوع اجرای برنامه که با فی البداهگی بی نظیری، هیچ برنامه خاص و مقبولی برای رضایت و جلب نظر مخاطبان پر انرژی و تشنه خود نداشت و تنها توانست یک خط به ظاهر مثبت، به کارنامه عملکرد برگزارکنندگان خود اضافه نماید.
رشید پور که حالا دیگر در مجری گری برنامه های اینچنینی سعی دارد هم پای رقیبان سرسختش مثل شهریاری و فرزاد حسنی پیش برود ضمن دائم خوشتیپ خواندن جوانان قزوینی، از تک تک مهمانان ۳-۲ سوال راجع به اینکه چند خواهر برادر هستید و چه توصیه ای به جوانها دارید میکرد و بعد آن مهمان را با شعار دنیا مثل تو نداره بدرقه میکرد. بله کل اصل برنامه همین بود! میتوانستید به همین سادگی ۱۰ هزار تومان از جیب مبارک خرج کنید و بریزید به جیب گلزاری که ۲۰ میلیون تومان برای شرکت در این مراسم گرفته بود و بقیه ای که هر کدام کمتر از ۵ میلیون نگرفته بودند و با کلی بادیگارد به قزوین آمده بودند تا اینکه فقط شما بفهمید خوش تیپ هستید، ۵ دقیقه آن ستارگان را از نزدیک ببینید و از زبان خودشان تعداد اعضای خانواده شان را بشنوید.
خوش به حالتان که خانه نشستید و لذت دیدن یک «بی برنامه» در یک سالن فوق العاده گرم را از دست دادید! البته این را هم نمیخواهم بگویم همه آنها که شرکت کرده بودند حس من را داشتند. نه! برخی از آنها هم به اصطلاح بسیار حال میکردند اما به نظرم این حال طبیعی نبود چرا که بخاطر پولی که داده بودند سعی کردند به بهترین نحو از شرایط موجود استفاده کنند.
برای برگزار شدن این برنامه فقط باید یک تبریک و یک تاسف بزرگ خورد. تبریک به خاطر اینکه پس از مدتها قزوین شاهد چنین برنامه ای بود و به نوعی طلسم آن سکوت مرگ آفرین شکست. تاسف بخاطر نوع اجرای برنامه که با فی البداهگی بی نظیری، هیچ برنامه خاص و مقبولی برای رضایت و جلب نظر مخاطبان پر انرژی و تشنه خود نداشت و تنها توانست یک خط به ظاهر مثبت، به کارنامه عملکرد برگزارکنندگان خود اضافه نماید.
۱۸ تیر ۱۳۸۷
یک نفر را وبلاگ نویس کنید
یک مسئله مهمی که در میان وبلاگهای قزوین وجود دارد این است که تعداد وبلاگهای خوب و پراستفاده خیلی کم است. یعنی این قابلیت وجود دارد که خیلی بیشتر از این باشد اما از این قابلیت استفاده زیادی نشده است.
در حال حاضر میتوان گفت تقریبا حدود 90-80 درصد وبلاگهای قزوین که سرشان به تنشان میارزد همینهایی است که در لیست دوستان و آشنایان این کنار میبیند. (بگذریم که البته خیلی از اینها هم مدتی به خواب ماهانه یا فصلی میروند و بعد تازه یادشان میافتد وبلاگ دارند!) اما آنچه که در حال حاضر مهم است استفاده خوب از این رسانه پرفایده است.
هم اکنون در خیلی از محفلها و بحث های 4-3 نفره افرادی پیدا میشوند که صاحب نظرهای خوبی هستند اما نظرات خود را در همان جمع کوچک بیان میکنند. با توجه به تجربه ای که من داشته ام میتوانم بگویم حتی در اکثر این بحث ها، همه آن 4-3 نفر هم صاحب نظر هستند و معمولا هیچکس ساکت و خاموش نمینشیند. از سوی دیگر خوشبختانه خیلی وقتها در این نظرها هم ایده ها و روشهای خوبی برای حل مشکلات سیاسی، اجتماعی و... بیان میشود اما متاسفانه چون به همان جمع کوچک ختم میشود از بین میرود.
هم اکنون وبلاگ ساده ترین، آزاد ترین و بهترین روش است برای اینکه مخاطبان این نظرها بیشتر شود (ممکن است در آینده این امکان نباشد). حتی اگر این نظرها صرف انتقاد محض باشد و در آن هیچ راهحلی هم مطرح نشود بار هم مفید است چراکه میشود از این طریق به خیلی از مشکلات ریز و درشت جامعه پی برد و برای آنها فکر کرد و درصدد رفع آنها برآمد. البته درست است که قدرت اصلی اصلاح جامعه و رفع مشکلات در دست دولت است اما اینکه آدم یکجا بنشیند و دایم دولت را متهم بکند و نق بزند و خودش کاری نکند کاری عبس تر از دولتش نکرده است. هرکس میتواند در حد توان خود در رفع مشکلات و آسیب های جامعه خود عملا موثر باشد به شرطی که کوتاهی نکند و کار خود را بدون تاثیر پذیری از دیگران به بهترین نحو انجام دهد.
بگذریم! داشتم میگفتم وبلاگ بهترین ابزار برای ارائه نظرات، آسیبها، مشکلات و رفع آنها است. کاری که ما میتوانیم از الان بکنیم این است که به افرادی که در جمع های کوچک، نظرات خود را بیان میکنند بفهمانیم به جای اینکه وقت خود را صرف مخاطبان اندکی در حد 4-3 نفر بکنند میتوانند اندیشه ها و نظرات خود را از طریق وبلاگ منتشر کنند و به این ترتیب به مخاطبانی صدها برابر مخاطبان اولیه دست پیدا کنند. این کار سختی نیست و برای هرکس که حتی نظرات ساده و کمی دارد هم میتوان اینکار را انجام داد. میتوان حتی برای او یک وبلاگ ساخت و به او 15 دقیقه اصول اولیه فنی آن را یاد داد تا از این پس خودش بنویسد.
این طرح برای کسانی است که خودشان وبلاگ دارند و میخواهند یک نفر دیگر را نویسنده وبلاگ کنند. اما برای کسانیکه وبلاگ ندارند و دارند این مطلب را میخوانند پیشنهاد میکنم به جای اینکه دائما خواننده باشند دست بکار شوند و یک وبلاگ برای خودشان درست کنند. درست کردن وبلاگ و نوشتن در آن ساده تر از آن چیزی است که فکرش را میتوانید بکنید. حتما لازم نیست خیلی با قاعده و اصولی بنویسید. میتوانید هرطور که دوست دارید و مثلا با یک سبک عامیانه که با آن راحتید بنویسید. فقط کافی است چند دقیقه از وقت خود را از گذراندن در محافل کوچک کم کنید و در عوض به عنصر بسیار با ارزش تری دست پیدا کنید. دقت کنید که وبلاگ حتی این قابلیت را دارد که برخلاف محفل های کوچک که شما به عنوان نظردهنده شناسایی میشوید، اگر خواستید در وبلاگ میتوانید ناشناس بمانید و بدون افشای هویت خودتان نظراتتان را بگویید.
اگر اینکار انجام شود یعنی هرکس فقط یک نفر را وبلاگ نویس کند و کسی که دارد اینجا را میخواند وبلاگ نویس شود پس از مدت کوتاهی به فضای خیلی گرمتری در رسانه مجازی قزوین بیشتر از آنچه که الان میبینید دست پیدا خواهیم کرد. فضای بزرگی که در آن هرکس نظرات و اندیشه ها خود را میگوید و در تعامل با اندیشه های دیگران به بحث مینشیند و قول میدهم علاوه بر استفاده از آن، از فضای بوجود آمده لذت خوبی هم میبرد.
پس شما هم شروع کنید و سعی کنید در چند روز آینده یکی از اطرافیان خود را وبلاگ نویس کنید و یا خودتان وبلاگ نویس شوید. من هم قول میدهم برای وبلاگهایی که در این طرح شرکت کرده اند و وبلاگ نویس شده اند یا یک نفر دیگر را وبلاگ نویس کرده اند تبلیغ خوبی بکنم و به شکل قابل توجهی بر خوانندگان وبلاگشان بیافزایم.
در حال حاضر میتوان گفت تقریبا حدود 90-80 درصد وبلاگهای قزوین که سرشان به تنشان میارزد همینهایی است که در لیست دوستان و آشنایان این کنار میبیند. (بگذریم که البته خیلی از اینها هم مدتی به خواب ماهانه یا فصلی میروند و بعد تازه یادشان میافتد وبلاگ دارند!) اما آنچه که در حال حاضر مهم است استفاده خوب از این رسانه پرفایده است.
هم اکنون در خیلی از محفلها و بحث های 4-3 نفره افرادی پیدا میشوند که صاحب نظرهای خوبی هستند اما نظرات خود را در همان جمع کوچک بیان میکنند. با توجه به تجربه ای که من داشته ام میتوانم بگویم حتی در اکثر این بحث ها، همه آن 4-3 نفر هم صاحب نظر هستند و معمولا هیچکس ساکت و خاموش نمینشیند. از سوی دیگر خوشبختانه خیلی وقتها در این نظرها هم ایده ها و روشهای خوبی برای حل مشکلات سیاسی، اجتماعی و... بیان میشود اما متاسفانه چون به همان جمع کوچک ختم میشود از بین میرود.
هم اکنون وبلاگ ساده ترین، آزاد ترین و بهترین روش است برای اینکه مخاطبان این نظرها بیشتر شود (ممکن است در آینده این امکان نباشد). حتی اگر این نظرها صرف انتقاد محض باشد و در آن هیچ راهحلی هم مطرح نشود بار هم مفید است چراکه میشود از این طریق به خیلی از مشکلات ریز و درشت جامعه پی برد و برای آنها فکر کرد و درصدد رفع آنها برآمد. البته درست است که قدرت اصلی اصلاح جامعه و رفع مشکلات در دست دولت است اما اینکه آدم یکجا بنشیند و دایم دولت را متهم بکند و نق بزند و خودش کاری نکند کاری عبس تر از دولتش نکرده است. هرکس میتواند در حد توان خود در رفع مشکلات و آسیب های جامعه خود عملا موثر باشد به شرطی که کوتاهی نکند و کار خود را بدون تاثیر پذیری از دیگران به بهترین نحو انجام دهد.
بگذریم! داشتم میگفتم وبلاگ بهترین ابزار برای ارائه نظرات، آسیبها، مشکلات و رفع آنها است. کاری که ما میتوانیم از الان بکنیم این است که به افرادی که در جمع های کوچک، نظرات خود را بیان میکنند بفهمانیم به جای اینکه وقت خود را صرف مخاطبان اندکی در حد 4-3 نفر بکنند میتوانند اندیشه ها و نظرات خود را از طریق وبلاگ منتشر کنند و به این ترتیب به مخاطبانی صدها برابر مخاطبان اولیه دست پیدا کنند. این کار سختی نیست و برای هرکس که حتی نظرات ساده و کمی دارد هم میتوان اینکار را انجام داد. میتوان حتی برای او یک وبلاگ ساخت و به او 15 دقیقه اصول اولیه فنی آن را یاد داد تا از این پس خودش بنویسد.
این طرح برای کسانی است که خودشان وبلاگ دارند و میخواهند یک نفر دیگر را نویسنده وبلاگ کنند. اما برای کسانیکه وبلاگ ندارند و دارند این مطلب را میخوانند پیشنهاد میکنم به جای اینکه دائما خواننده باشند دست بکار شوند و یک وبلاگ برای خودشان درست کنند. درست کردن وبلاگ و نوشتن در آن ساده تر از آن چیزی است که فکرش را میتوانید بکنید. حتما لازم نیست خیلی با قاعده و اصولی بنویسید. میتوانید هرطور که دوست دارید و مثلا با یک سبک عامیانه که با آن راحتید بنویسید. فقط کافی است چند دقیقه از وقت خود را از گذراندن در محافل کوچک کم کنید و در عوض به عنصر بسیار با ارزش تری دست پیدا کنید. دقت کنید که وبلاگ حتی این قابلیت را دارد که برخلاف محفل های کوچک که شما به عنوان نظردهنده شناسایی میشوید، اگر خواستید در وبلاگ میتوانید ناشناس بمانید و بدون افشای هویت خودتان نظراتتان را بگویید.
اگر اینکار انجام شود یعنی هرکس فقط یک نفر را وبلاگ نویس کند و کسی که دارد اینجا را میخواند وبلاگ نویس شود پس از مدت کوتاهی به فضای خیلی گرمتری در رسانه مجازی قزوین بیشتر از آنچه که الان میبینید دست پیدا خواهیم کرد. فضای بزرگی که در آن هرکس نظرات و اندیشه ها خود را میگوید و در تعامل با اندیشه های دیگران به بحث مینشیند و قول میدهم علاوه بر استفاده از آن، از فضای بوجود آمده لذت خوبی هم میبرد.
پس شما هم شروع کنید و سعی کنید در چند روز آینده یکی از اطرافیان خود را وبلاگ نویس کنید و یا خودتان وبلاگ نویس شوید. من هم قول میدهم برای وبلاگهایی که در این طرح شرکت کرده اند و وبلاگ نویس شده اند یا یک نفر دیگر را وبلاگ نویس کرده اند تبلیغ خوبی بکنم و به شکل قابل توجهی بر خوانندگان وبلاگشان بیافزایم.
۱۵ تیر ۱۳۸۷
ساختار شکنیهای زیر نور ماه
چند هفته است که فرشید قلی پور و همسرش که اتفاقا هر دو هم وبلاگ نویس هستند برنامه تلویزیونی ای را با عنوان «زیر نورماه» هر هفته پنجشنبه ها بر روی آنتن شبکه محلی قزوین میبرند.
ساختار این برنامه بگونه ای است که نشان میدهد برای ساخت آن تلاش خوبی انجام میشود و حرکت خوبی برای ارائه یک برنامه متفاوت با برنامه های روزمره شبکه قزوین آغاز شده است. نخستین وجه تمایز این برنامه با سایر برنامه ها، دیالوگ های غنی میان این زن و شوهر است. خوشبختانه بر خلاف بسیاری از برنامه های صدا و سیما که دارای دیالوگهای شتابزده، بی برنامه و تا حدی فی البداعه همراه با جر و بحث های بی فایده هستند دیالوگهای زیرنورماه بسیار هدفمند و پرمحتوا تهیه میشود تا باعث جذب مخاطب بیشتر شود. بخشهای دیگر این برنامه مثل گزارش محله، گزارشهای ویژه و گفتگوی پایانی این برنامه نیز خیلی خوب و ایده آل تهیه میشود و باعث گردیده تا برنامه از یک سیر خشک و ثابت خارج شود.
گرچه موارد ذکر شده از امتیازات این برنامه است اما این امتیازات را ممکن است گاها در برنامه های دیگر نیز پیدا کرد. به نظر من 2 امتیاز در این برنامه وجود دارد که یک نوع ساختارشکنی ظریف و مهم را در آن بوجود آورده است. یکی محیط اجرای آن است که بطور زنده در فضای بنای تاریخی چهل ستون قزوین ضبط میگردد. این ویژگی یک نوع حس قرابت میان مخاطبان و برنامه ایجاد کرده است و دلیلش هم این است که میتوان گفت تقریبا هر شهروندی حداقل یکبار آنجا را از نزدیک دیده است. دوم وجود رابطه زن و شوهری واقعی میان مجریان این برنامه است. این ویژگی اگرچه در ساختار برنامه پنهان مانده است و از آن استفاده خوبی نمیشود و روی آن تاکید زیادی هم نمیشود اما من با افرادی مواجه بودم که از زمانیکه از طریق اطرافیانشان فهمیدند این رابطه میان مجریان برنامه وجود دارد بیننده آن شده اند!
شاید بتوان به این موضوع اذعان کرد که یکی از دلایل موفقیت این برنامه این است که تعدادی از روزنامه نگاران سابق هفته نامه «نامه قزوین» از عوامل هدایت این برنامه هستند و تهیه محتوای آن را به عهده دارند. به هر روی باید گفت و اعتراف کرد زیرنورماه با وجود اینکه از مجریان جوانی هم بهره میبرد اما یک ایده موفق در شبکه صدا و سیمای محلی قزوین است و گوی سبقت را از بسیاری از برنامه سازان سنتی که سالهاست به تولید برنامه میسازند ربوده است.
پیشنهاد میکنم اگر هیچ کدام از برنامه های شبکه قزوین را نمیبینید، حداقل پنجشنبه ها ساعت 8:45 شب را برای دیدن این برنامه از دست ندهید.
ساختار این برنامه بگونه ای است که نشان میدهد برای ساخت آن تلاش خوبی انجام میشود و حرکت خوبی برای ارائه یک برنامه متفاوت با برنامه های روزمره شبکه قزوین آغاز شده است. نخستین وجه تمایز این برنامه با سایر برنامه ها، دیالوگ های غنی میان این زن و شوهر است. خوشبختانه بر خلاف بسیاری از برنامه های صدا و سیما که دارای دیالوگهای شتابزده، بی برنامه و تا حدی فی البداعه همراه با جر و بحث های بی فایده هستند دیالوگهای زیرنورماه بسیار هدفمند و پرمحتوا تهیه میشود تا باعث جذب مخاطب بیشتر شود. بخشهای دیگر این برنامه مثل گزارش محله، گزارشهای ویژه و گفتگوی پایانی این برنامه نیز خیلی خوب و ایده آل تهیه میشود و باعث گردیده تا برنامه از یک سیر خشک و ثابت خارج شود.
گرچه موارد ذکر شده از امتیازات این برنامه است اما این امتیازات را ممکن است گاها در برنامه های دیگر نیز پیدا کرد. به نظر من 2 امتیاز در این برنامه وجود دارد که یک نوع ساختارشکنی ظریف و مهم را در آن بوجود آورده است. یکی محیط اجرای آن است که بطور زنده در فضای بنای تاریخی چهل ستون قزوین ضبط میگردد. این ویژگی یک نوع حس قرابت میان مخاطبان و برنامه ایجاد کرده است و دلیلش هم این است که میتوان گفت تقریبا هر شهروندی حداقل یکبار آنجا را از نزدیک دیده است. دوم وجود رابطه زن و شوهری واقعی میان مجریان این برنامه است. این ویژگی اگرچه در ساختار برنامه پنهان مانده است و از آن استفاده خوبی نمیشود و روی آن تاکید زیادی هم نمیشود اما من با افرادی مواجه بودم که از زمانیکه از طریق اطرافیانشان فهمیدند این رابطه میان مجریان برنامه وجود دارد بیننده آن شده اند!
شاید بتوان به این موضوع اذعان کرد که یکی از دلایل موفقیت این برنامه این است که تعدادی از روزنامه نگاران سابق هفته نامه «نامه قزوین» از عوامل هدایت این برنامه هستند و تهیه محتوای آن را به عهده دارند. به هر روی باید گفت و اعتراف کرد زیرنورماه با وجود اینکه از مجریان جوانی هم بهره میبرد اما یک ایده موفق در شبکه صدا و سیمای محلی قزوین است و گوی سبقت را از بسیاری از برنامه سازان سنتی که سالهاست به تولید برنامه میسازند ربوده است.
پیشنهاد میکنم اگر هیچ کدام از برنامه های شبکه قزوین را نمیبینید، حداقل پنجشنبه ها ساعت 8:45 شب را برای دیدن این برنامه از دست ندهید.
اشتراک در:
پستها (Atom)