۲۶ تیر ۱۳۸۷

در حسرت یک آواز

تنها ۴ روز پس از برگزاری جنگ ستارگان سینما، شهرام ناظری هم به قزوین آمد تا با صدای خود در روح خسته و افسرده این شهر مرده بدمد و به آن زندگی دوباره ببخشد. کنسرت شهرام ناظری که پس از ۷ سال در قزوین برگزار می‌شد و با اینکه مدت زمان و میزان تبلیغات این مراسم هم در حدی نبود که خیلی ها از آن باخبر شوند اما با استقبال فوق العاده و غافلگیرانه دوستداران خود مواجه شد.

شهرام ناظری، شوالیه موسیقی ایران، برهم زننده سکوت نیستان بواقع تمام سعی خود را کرد تا بتواند دوستداران تشنه خود در قزوین را در سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی سیراب کند اما چه فایده که وقتی شرایط برگزاری یک کنسرت مناسب نباشد بزرگترین اساتید آواز و موسیقی هم نخواهند توانست از پس جلب رضایت طرفداران خود برآیند. ازدحام جمعیت و ناتوانی برگزارکنندگان کنسرت در کنترل مناسب جمعیت باعث شد تا خاطره خوش اجرای این کنسرت تنها بر ذهن تعداد معدودی از شرکت کنندگان نقش بندد و حسرت گوش سپردن به موسیقی استاد در ساعاتی بدون دغدغه و در یک محیط آرام بر دل و جان خیلی ها باقی بماند.

نمی‌خواهم البته تلاشهای کسانیکه در برگزاری این کنسرت سهم داشتند را انکار کنم و منصفانه هم نیست رایزنی های افرادیکه باعث شدند شهرام ناظری به قزوین بیاید را نادیده گرفت چه آنکه اگر آنها نبودند همینش را هم نداشتیم اما باید گفت نحوه برگزاری موسیقی شهرام ناظری در قزوین، به هیچ وجه در حد و شان قزوین نبود و می‌توانست بشکل بسیار مناسب تری برگزار شود. نخستین اشتباه در برگزاری این کنسرت، انتخاب مکان برگزاری آن یعنی سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی بود به گونه ایکه خود شهرام ناظری هم در ابتدای اجرای کنسرتش ضمن انتقاد از آن، آن را مناسب برگزاری و در شان مخاطبان خود ندانست. البته علی رغم اینکه با یک نگاه کلی به امکانات فرهنگی شهری که تمام افکار و اهداف توسعه فرهنگی اش فدای توسعه اقتصادی و صنعتی شده است شاید نتوانید مکان مناسب تری پیدا کنید اما اینکه ظرفیت یک فضا به امکانات و آمادگی آن ترجیح داده شود یک اشتباه محض است. این فکر یعنی اینکه هرقدر سالن بزرگتر باشد می‌توان شرکت کننده بیشتری داشت و به جای اینکه مثلا شهرام ناظری یا دیگران را چند بار به قزوین دعوت کرد با یکبار دعوت می‌شود به سود اقتصادی بیشتری دست یافت.

سوله شرکت نمایشگاه های بین المللی، پوشیده شده با صندلی های رستورانی و سیستم صوتی که میزان صدای پخش شده در آن در ابتدای سالن (نزدیک سن) با انتهای سالن تفاوت فراوانی داشت آدم را از حضور در هر اتفاق فرهنگی و هنری بیزار می‌کرد. سالنی که فرقی میان بلیط های فروخته شده برای جایگاه های مختلف آن گذاشته نشده است و شما می‌توانستید لحظاتی پس از شروع مراسم با هر بلیطی روی هر صندلی که می‌خواستید بنشینید! جالب است که علی رغم این مشکل سالن، هیچ تلاش و برنامه موثری هم برای اینکه خریداران بلیط های مختلف تا پایان مراسم بر سر جاهای خود بنشینند انجام نشد و بی‌عدالتی بزرگی در حق کسانیکه بلیط های گران قیمت تر این کنسرت را خریده بودند صورت گرفت.

مشکل بعدی کنسرت شهرام ناظری در قزوین، ازدحام جمعیت و ناتوانی در کنترل آن بود بگونه‌ایکه خیلی ها آن را با یک سالن سینما اشتباه گرفته بودند. تصور کنید که مشغول شنیدن آواز شوالیه موسیقی ایران هستید و در کنار خود صدای پفک خوردن کودک خوردسالی را هم می‌شنوید! یا اینکه آماده برای اجرای کنسرت نشسته اید اما چه فایده که دیگران ظاهرا آماده نیستند و تا پایان مراسم نظاره گر رفت و آمد کودکان و بزرگسالان از جلو و کنار خود هستید. البته نمی‌خواهم بگویم تمام این مشکل بدلیل ناتوانی برگزار کنندکان است چراکه فرهنگ خود شرکت کنندگان هم تاثیر زیادی در برگزاری مراسمی متناسب با شان علاقمندان آن دارد اما باید یک نکته مهم را یادآور شد و آن اینکه اگر کنار بنشینیم و منتظر باشیم تا همه شرکت کنندگان رعایت فرهنگ کنند و هیچ حرکتی برای کنترل آن صورت نگیرد شاید هیچ وقت نتوانیم شاهد برگزاری یک کنسرت ایده آل باشیم.

موردی که در باب رعایت فرهنگ از سوی شرکت کنندگان گفتم از یک منظر دیگر هم قابل بررسی است. شاید علت آنکه حاضرین اینگونه در جنگ ستارگان سینما به وجد می‌آیند که سر از پا نمی‌شناسند و فرقی میان کنسرت شهرام ناظری و یک سالن سینما برای آنها وجود ندارد این باشد که از بس در قزوین چنین مراسمی برگزار نشده است و بدلیل اینکه سالها شاهد خشکسالی فرهنگی بوده ایم هنوز رفتارهای فرهنگی متناسب با ارزش و جایگاه هر مراسم در میان عده زیادی از شرکت کنندگان شکل نگرفته است و بروز رفتارهای نامناسب، خیلی هم از دور از انتظار و غیرعادی نیست.

با همه این اوصاف به هرحال کنسرت شهرام ناظری هم تمام شد و صدای او در نیستان قزوین آتشی در میان دوستدارانش برپا کرد که حسرت گوش جان سپردن به آواز استاد در مراسمی با برگزاری بهتر تا مدتها در دل و جان آنان باقی خواهد ماند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
با تشکر از وبلاگ فوق العاده تون

من از وبلاگ نویسای قزوینم. حوزه فعالیت من شعر و ادبیاتِ.

خوشحال میشم در لیست لینکاتون قرار بگیرم

ممنون
ممنون

عمید دادخواه