۲۲ اسفند ۱۳۸۵

سلاخ سمبه

نَمِدانم چه کنیمان، دلمان وا نَمِشَد
هر سُلاخ سُمبه مریمان، لَشِمان جا نَمِشَد
کارمان بس گره خوردس دیه وا نمشد
بختمان همچه دَ خوابس که دیه پا نَمِشَد

۷ نظر:

ناشناس گفت...

آفریییین .استاد یه کلاس لحجه قزوینی بذارین

ناشناس گفت...

سلام.با تازه ترین استفتا در مورد چهارشنبه سوری آپیدم.
دوباره میام تا یه حالی بدم با داستان adsl

ناشناس گفت...

سلام.با تازه ترین استفتا در مورد چهارشنبه سوری آپیدم.

ناشناس گفت...

سلام بَبَم! بازم از اين غزل مزلا داريتان؟ خَيلی باحالَه! آدم وقتی مِخوانَد، ذوق‌مرگ مِشَد!
(راستی سوالای قبلی‌م رو جواب ندادي كه؟!در مورد لينكدونی وقالب‌) .

ناشناس گفت...

سلام


ای وی . سایت با حالی شده این گریز . خداییش روز به روز بهتر شد. آقا من یه نسه از این 300 لعنتی رو می خوام بی زحمت.موفق باشی.

علی گفت...

سلام
از نقد فنی و موثرت ممنونم. من هم يه راه مستقل برای ايجاد لينكدونی پيدا كردم. يه سر بزن ببين خوبه؟
راستی اين "300" رو كجا ميشه ازت گرفت؟

ناشناس گفت...

va agar asheghane paro bal bezani asman ra be to hedye khahand kard.