مهدی خلجی از کارکنان «موسسهی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» که علاوه بر القا سیاستهای ضد ایران به دولت آمریکا در این موسسه، به آنها درباره روابط داخلی جمهوری اسلامی مشاوره می دهد از وبلاگ حسین درخشان به دلیل یک نقد شکایت کرده است و او را تهدید به تعطیلی و کاسبی 2 میلیون دلار خسارت برای خودش کرده است.
حسین درخشان نویسنده وبلاگ سردبیر خودم از خوانندگانش خواسته است متن زیر را در وبلاگشان کپی کنند. من جدا از احترام و علاقه ای که به حسین درخشان قائلم به خاطر خطر جدی این اتفاق برای همه ما یعنی سرکوب کردن مخالف به روش خفه کردن متن درخواستی او را عینا در وبلاگم می آورم:
مهدی خلجی، با پشتوانهی مالی و معنوی موسسهی واشنگتن، به احتمال زیاد تا حالا حداقل یک پنج رقمی به دلار آمریکا برای به دادگاه بردن من خرج کرده است. و بر مبنای این شکایت درخواست درخواست دو میلیون دلار و عذرخواهی رسمی و پاک کردن هر چه تا به حال راجع به او نوشتهام کرده است. البته با توجه به قدرتی که این موسسهی گردن کلفت در واشنگتن دارد، و نیز این واقعیت که در شهر واشنگتن این موسسه معروف است به بازوی تحقیقاتی لابی اسراییل (بر اساس نظرات دو استاد علوم سیاسی آمریکایی که کتاب «لابی اسراییل» را نوشتهاند)، چنین حمایتی اصلا عجیب نیست.
بخصوص که کسانی مثل جیمز وولزی ، رییس سیا در زمان کلینتون و از مدافعان براندازی حکومت ایران؛ ریچارد پرل و پل ولفوویتز که معرف حضور هستند و چند آدم نظامی-امنیتی گردنکلفت دیگر در میان اعضای هیات مدیرهی آن هستند. (یکی از مدیران قبلی این موسسه، جان هانا، الان چند سال است که در دفتر دیک چینی به عنوان مشاور ارشد امنیتی کار میکند.) بهرحال الکی نیست که دیک چینی هر سال در موسسه واشنگتن در دفاع از اسراییل و حمله به دشمنان اسراییل سخنرانیهای هیجان انگیز میکند. اتفاقا امسال هم در سخنرانیاش در این موسسه (که لابد خلجی هم چون کارمند آنجاست به آن دعوت شده بوده و احتمالا هم نشسته و گوش کرده و آخرش هم کف زده) به ایران حسابی حمله کرد و آن را تلویحا تهدید به حملهی نظامی کرد و از اصلاحطلبان، وبلاگنویسها، فعالان حقوق زنان، اقلیتهای نژادی و دینی هم دفاع کرد و گفت: «روح آزادی در ایران در حال غلیان است. صدای تغییرات و مخالفت آرام خاموش نخواهد بود. ما انتظار داریم از اصلاحطلبان شجاع، وبلاگنویسان، و فعالان حقوق زنان و اقلیتهای نژادی و مذهبی بیشتر بشنویم.»
بگذریم. خواستم بگویم با وجود اینکه کل وبلاگستان ایرانی با بیانصافی تمام در این ماجرا سکوت کرد و حتی خیلیها اظهار شادمانی هم از آن کردند (از جمله ابراهیم نبوی که به خلجی تبریک گفت و آرزوی محو شدن هر چه زودتر من را کرد)، بالاخره موفق شدم از طریق دوستان غیر ایرانی یک وکیل خوب کانادایی از یک موسسه وکالت معتبر پیدا کنم که مایل باشد بدون دریافت دستمزد (اصطلاحا pro-bono) از من دفاع کند و الان هم در حال آماده کردن متن دفاعیه هستیم که به زودی باید ارایه کنیم.
هرچند که با این همه هیچ چیز معلوم نیست و هنوز هم ممکن است بخاطر اینکه قوانین کانادا خیلی به نفع شاکیان این جور شکایتها هستند تا قوانین آمریکا یا انگلیس که به آزادی بیان اهمیت زیادی میدهند، خلجی در نهایت بتواند من را در دادگاه شکست دهد. ولی خب، اولا طبیعتا میشود درخواست تجدید نظر کرد و ثانیا اگر هم در نهایت برنده شود از منی که حتی یک دوچرخه هم در کانادا ندارم چطور میخواهد دو میلیون دلار بخاطر یک پست وبلاگی که در آن او را خائن به مردم و وطنش خواندهام بگیرد؟ ثالثا، گیرم که در دادگاه اونتاریو برنده شد، دادگاه افکار عمومی مردمش را چه میکند که الان اتفاقا بخاطر همین ماجرای شکایت خلجی از من تازه متوجه شدهاند که موسسه واشنگتن چیست و رابطهاش با لابی اسراییل (AIPAC) در آمریکا چیست و خلجی کیست و برای آنها چکار میکند و غیره. به هر حال، خلجی در هر صورت بازنده است.
از هیچ کس، حتی از آن دوستان سابقی که برای آزاد شدنشان از زندان و شناختهشدن اسمشان در خارج و امکان یافتن پناهندگی سیاسیشان هرکار توانستم کردم، یا کسانی که با راه انداختن کمپین دستهجمعی اینترنتی پس از تعطیل شدن وبسایت خبریشان جلوی خفه شدن صدایشان ایستادم، انتظاری ندارم. این وسط فقط فهمیدم که چقدر خوشخیال بودم که فکر میکردم دوست و آشنا زیاد دارم و در وقت دشواری تنها نخواهم ماند.
ولی میخواهم به همه هشدار دهم که این شتری است که دم خانهی خود شما هم خواهد خوابید. حالا من شانس آوردم و توانستم وکیل مجانی پیدا کنم، ولی اگر این شانس را نداشتم، حتی اگر حق هم با من بود، دادگاه من را بازنده اعلام میکرد. چرا؟ چون طرف مقابلم توانسته وکیل ساعتی ششصد، هفتصد دلاری بگیرد و با تحریف و ترجمهی غلط یک مطلب از وبلاگم، دو میلیون دلار خسارت بخواهد! خیلیها تازه این روش تازه را برای خفه کردن مخالفانشان دارند یاد میگیرند.