۲۶ دی ۱۳۸۶

حدسم درست از آب در اومد،
از آب در اومد،
يه نگاه اين ور و اون ور کرد،
حوله اش رو ورداشت،
رفت رو چمنا رو به آفتاب دراز کشيد
و چشاشو بست.