۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴

باور کردنش مشکل است. جمعه صبح زود از خواب پاشی. به محصولت نگاه کنی ببینی هوا چقدر خوب است. تنهایی راه بیفتی بری کوه با چرخ. توی راه گرفتار یک باران وحشتناک بشوی. به اسکریپتت شک کنی! به هر بدبختی شده خودت را به کوه برسانی. اونجا مشتری دامین هاستت را ببینی و همانجا پولش را ازش بگیری. کلی صبر کنی باران بند بیاید. با لباس سرپا گلی به خونه بازگردی در حالیکه همه با موهای وز کرده بهت نگاه می کنند!

برای عدالت: برنامه ات اشکال نداشت چون وقتی رسیدی خونه تمام روز آفتابی شد!

هیچ نظری موجود نیست: